-
بله کاملا درست میگید اصلا رفتارش صحیح نیست و توجیهم نداره
اما یه چیزیو بهت بگم بعضی از آدما حرف الکی زیاد میزنن و انقد کسی به روشون نمیاره عادت میشه براشون نمونشو توی اقوام نزدیکم سراغ دارم
همسر شما هم همینطوره و یه چیزی گفته و قولایی داده تو خواستگاری که فکرشو نمیکرده شما پیگیر بشید
اینو روی نامردیش حساب نکنید روی سهل انگاریش حساب کنید
بهش بگید از اون شرایط گذشتید حالا اگه واقعا میخاد زندگی کنین یه حرکتی تکونی چیزی به خودش بده اگه بهونه آورد و فلانو فلان و شرط گذاشت اونوقت میتونید تصمیمات دیگه ای بگیرید
-
ممنون
خداروشکر یه نفر پیدا شد حقو داد به من تو این مدت حسابی از خودم نا امید شده بودم
-
متاسفانه فضای همدردی و کلا ایران طوریه که توی کشمکش ها و دعوا های خانوادگی خانوما رو از قبل مقصر میدونن و کمتر آقایونو مورد نقد قرار میدن
شما بخاطر حفظ زندگی خودتم شده ازش بخواه که برای ادامه زندگی مشترکتون یه تصمیم اساسی بگیره و اینو یاد آور بشید که اگه بازم از این رفتار ها (بد قولی و بیخبری) داشته باشه مسلما شما انقدر مهربون برخورد نخواهید کرد و از حقتون دفاع میکنید
-
امروز به شوهرم زنگ زدم گفتش که به زمان نیاز داره که فکر کنه
ازش پرسیدم بیشتر به وصل فکر میکنی یا جدایی ؟گفت باید فکر کنم
گفتم اگه دوستم داری پس فکر کردن نمیخواد باید یه مدت با هم باشیم تا ببینیم میتونیم با هم کنار بیایم یا نه ولی گفتش که میخواد فکر کنه منم اصرار نکردم ولی خیلی از حرفش ناراحت شدم اخه اگه بعد دوماه برگشته که گذشته شو جبران کنه پس دیگه میخواد به چی فکر کنه خیلی خودمو کنترل کردم که گریه نکنم ولی فکر کنم فهمید از حرفش ناراحت شدم حالا اگه عذاب وجدانش نذاره حرف دلشو بزنه (منظورم جداییه)من خودمو نمیبخشم
اصلا نظر شما چیه در مورد اینکه میخواد فکر کنه من که اصلا خوشم نیومد از کارش فکر میکنم میخواد با این کاراش منو از خودش دور کنه تا خودم بگم طلاق میخوام
-
سلام
ممنون میشم نظراتتون رو بگید باور کنید تو شرایط بدیم نمیدونم چیکار کنم که بعدا پشیمون نشم
حدود 10روز از صحبت کردن با همسرم میگذره که هنوز جوابی نداده دارم کم کم ازش متنفر میشم اخه این چه صیغه ای شد که اون بشینه فکر کنه انگار اصلا نظر من براش مهم نیست وقتی تلفنی باهاش صحبت کردم یه بارم ازم نپرسید تو فکراتو کردی یا نه؟!
انگار منو مقصر همه ی اتفاقات میدونه و حالا اونه که باید بگه منو میخواد یانه نمیدونم کدوم حرفاشو باور کنم بهم میگه دوستت دارم ولی از طرفیم تو این ده روز فقط دوبار تلفنی با هم صحبت کردیم من تو این شرایط باید چیکار کنم بشینم تا هر موقع دلش خواست زنگ بزنه یا اینکه ازش بخوام زودتر حرف دلشو بزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا نظر بدید ممنون
- - - Updated - - -
چرا کسی چیزی نمیگه؟:302::302::302::302:
-
شما اون تاپیک که تو همین فرومه با عنوان سرد شدن رابطه من و نامزدم رو خوندی؟ فک کنم بی شباهت نباشین به هم
این که گفتین دوستتون داره یا نه به نظرم بعیده که داشته باشه اگرم داره این مدل دوست داشتن به درد عمش میخوره نه همسرش
در هر صورت شما که نمیتونی این مدلی زندگی کنی با این آدم بی تفاوت اونم تازه مقصر 100 درصد خودشه نه شما
اگه میخاست حرف دلشو بزنه تا الان زده بود به نظرم
پس منتظر نباشید
یه احتمال دیگم اینه که بخاد خستتون کنه و خودتون درخواست جدایی بدید و مفت در بره
البته دعا میکنم گزینه آخر یه احتمال اشتباه باشه
-
سلام dooo خوبی ؟
کم و بیش پستات رو خوندم اما نه کامل. پست انارگل که قفل شد خیلی دوست داشتم بفهمم چی شد رابطشون و چیکار کردن.
مشکل منو شما هم یجاش مثل همه اینه که امید به تغییر شوهر اونم بعد عقد اونطور که دوست داریم!
شوهر من یه تفاوتی که داره اینه که اونی شد که من میخواستم از شغل روابط و ... اما خب من زیاده روی کردم و الان هم نادم و پشیمونم که تا حدی که دلم نمیخواد اونی که من میخوام بشه میخوام همون پسر قبل عقد باشه.
و البته گیر و دار و دعواهای فراونی هم داشتیم اونم بی تقصیر نبوده اما خب من از دید خودم بیشتر از اون تقصیر کارم.
حالا منو ول کرده و دیگه باهام کاری نداره و فقط حاضر به طلاق توافیه. فکر کنم میخواد خستم کنه تا مهرمو ببخشم و طلاق بده
من که مهریه نمیخوام زندگی میخوام.
میشه بگی شما برای برگشت شوهرتون چیکار کردین چه راه هایی رفتین
واقعا دوستان حالا که شوهر ارتباطی نداره ما باید لنگ در هوا بمونیم و توافق کنیم و مفت و مجانی به زندگیشون برسند اینکه من رابطه زناشویی به خواسته شوهرم داشتم... مهریه چیه اصلا پس چرا میندازیم ،قوانین حقوق زن اصلا به درد نمیخورن
-
سلام شادمانه ی عزیز
ممنون
اتفاقاتی که تو این مدت برام افتاده رو توی این پستم و پستای قبلیم نوشتم
بطور خلاصه بگم که اشتباهات من این بود که غرور شوهرمو ناخواسته له کردم نابودش کردم البته خودش هم بی تقصیر نبود
من هیچ وقت از موفقیت شوهرم در رابطه باکارش تعریف نکردم و همش غر میزدم که تو همش درگیر کار هستی در صورتی که الان با مطالعاتی که داشتم فهمیدم مردا روی شغلشون خیلی حساسن وبیشتر اعتماد به نفسشون به موفقیت یا عدم موفقیت در شغلشون بستگی داره حالا اگه موفق باشن و خانومشونم ازشون تعریف کنه دیگه انگار خدا دنیا رو بهشون داده کلا مردا به دنبال گرفتن تایید از طرف همسرشونن باید به شوهرت بگی من تورو همینطور که هستی دوستت دارم و دنیا دیگه مثه تو نداره:43:
یه چیز دیگه که مردا دنبالش هستن اینه که هرچی گفتن انتظار دارن خانومشون بگه چشم باور کن من خودم تا قبل این ماجراها اینو نمیدونستم الان که با همسرم صحبت میکنم وقتی یه چیزی میگه بدون هیچ سوالی میگم چشم خوشحالی رو از صداش میفهمم
نمیدونم شمام مثل من دوران عقدید یا نه
به نظر من شما بشین با خودت فکر کن ببین دقیقا کجاها کم کاری کردی یه کم سیاست زنانه رو یاد بگیر
احتمالا همسرت اعتماد به نفسشو از دست داده در مقابل شما ,شاید احساس میکنه شما ایشونو اونطوری که هست قبول ندارید
امیدوارم به چیزی که میخوای برسی
واسه منم دعا کن عزیزم منم هنوز تو برزخ تصمیم گیری ام
-
سلام حالم خیلی بده اگه پستمو میخونید بگید من زیادی حساسم یا همسرم زیادی بیخیال؟!
بعد تقریبا 20روزهمسرم ازم خواست که مجددا رو در رو باهام صحبت کنه و منم قبول کردم ساعتشم خودش مشخص کرد ولی یه دفعه گفت که کاری براش پیش اومده و اون موقعی که گفته نمیتونه بیاد و باشه واسه یه وقت دیگه منم وقتی اینو شنیدم فقط گریه کردم واقعا دلم شکست با این کارش بهم ثابت شد که همه براش مهم اند جز من بهم گفت که با کی قرار داره ولی هرطور فکر میکنم نباید قرار با منو کنسل میکرد چون زندگیمون مهم تر از دیدن اون شخصه به نظرم
-
سلام
نمی شه گفت کنسل کردن قرارتون کار خیلی اشتباه و زشتی بوده. شاید واقعا شرایط اون قرار خاص بوده و مجبور شده.
اما چرا بعدش دیگه تماس نگرفته؟
چرا یه ساعت یا روز دیگه ای را به جاش تعیین نکرده؟
این قسمتش غیر عادیه.