-
باید مهره هاتو بچینی. مثل شطرنج. آیا اینقدر منفعل بودی تا حالا فایده ای داشت؟ من پسرم و با مهریه مخالفم اما واقعا برای این فردی که گفتید باید بطور جدی و محکم از طریق مراجع قضایی اقدام کنید و تا قرون آخرشم بگیرید. اینکه صیغه کرده رو هم در شکایتتون و بی احترامی هاشون و ندادن نفقه و هرچی که به ذهنتون میرسه رو بطور خلاصه قید کنید. یکم جرات داشته باشید. از نظران روانشناسان و وکیلها هم استفاده کنید. وکیلها مشاوره رایگان هم میدن. همون دادگاه راهنماییتون میکنن.
شما وقتی با خوک بازی کنید گلی میشید اونم گلی میشه. اما اون از گل خوشش میاد و شما بدتون میاد. حالا بازی کردید هر دو گلی شدید. عیب نداره. حالا باید نشون بدی که انسانی و برای خودش ارزش قائل بشی. اصلا و اصلا نبخش مهریتو که بشدت سرت سوار میشن و پر رو میشن. اینا خصیص و متکبر و بی شعورن. اقدامات قانونی میتونه یکم به خودشون بیاره و حد اقل خسارت مالی یکم از اون همه خسارتایی که بهت زده رو جبران کنه. ماشالا ویلا ی شمالو اینام که دارن و دستشون تنگ نیست. دیر اقدام کنی بدتر هم میشه
-
شادمانه عزیز،
البته نمیتوان یک طرفه به قاضی رفت، اما اگر آنچه بیان کردید درست باشد، انتخاب شما با عجله و اشتباه بوده است و با توجه به مسائلی که مطرح کردید جدایی کم هزینهترین گزینه شما به نظر میرسد. معمولاً در چنین شرایطی اگر هر دو طرف تمایل به ادامه زندگی داشته باشند، شاید بتوان به کمک مشاور سعی در جهت تصحیح و مدیریت این رابطه به سمت یک زندگی سالم کرد. اما:
۱- همسر شما متأسفانه تحت تاثیر شدید خانواده قرار دارد و استقلال ندارد.
۲- از همین ابتداییترین روزهای زندگی که باید شادترین روزهای زندگی یک زوج باشند، بی پروا شما را کتک زده اند. و الان هم ادعا دارند که فردی را صیغه کرده اند، که خوب خیانت به همسر محسوب میشود.
۳- با همه این ایراد ها، اشتباهات خود را نه تنها نمیپذیرد و تمایلی به اصلاح آنها ندارد، بلکه درخواست جدایی از شما دارد.
نتیجه اینکه، این رابطه در بهترین حالت، یک رابطه یک طرفه از سمت شماست. متأسفانه اگر با این فرد و با این شرایط حتی وارد زندگی هم بشوید، باز هم پایان کار جدایی خواهد بود، البته پس از اتلاف بیشتر عمر، و نابودی کامل روح و روان شما در این رابطه مریض.
توصیه من به شما در اولین قدم این هست که برسی کنید که آیا ایشان اشتباهاتش را میپذیرد؟ قصد تغییر دارد؟ آیا اصلا تمایلی به زندگی با شما دارد؟ برای این برسی، بهترین کار در صورت امکان مراجعه هر دو شما به مشاور هست.
اگر پس از برسی به این نتیجه رسیدید که خیر رویه ایشان همین خواهد بود، توصیه من به شما پیگیری همه حقوقتون از طریق قانون و سپس جدایی از این فرد با توکل به خداست. جدایی همیشه بد نیست و گاهی اوقات بهترین راه حل موجود هست.
اگر هم به هر دلیل تصمیم به ادامه زندگی با این فرد گرفتید، فکر نکنید که این شخص تغییر میکند، خیر او را باید با همین پیش فرض و شرایط خانوادگی و فرهنگی بپذیرید که استقلال ندارد و گهگاهی هم دست روی شما بلند میکند. چرا که تغییر کردن غیر ممکن نیست، اما پروسهٔ بسیار زمانبر و سختی هست که انرژی و انگیزه زیادی را میطلبد که خوب به نظر نمیرسد همسر شما اینها را داشته باشند.
موفق باشید،:72:
کامران
-
سلام
متاسفم که به اینجا رسید:54::54::47:
اما گفتم بهترین راه حل اینه که همسرتون رو رودر رو و تنها جایی گیر بیاورید و صحبت کنید و اتمام حجت کنید (آن هم نه در دادگاه و فضای متشنج آنجا)
شما همسرتون رو بهتر می شناسید اما ممکن است این یک بلوف جهت عصبانی کردن و امتیاز گرفتن از شما باشد
در هرصورت با این حرکت شما در مقابل وجدان خودتان در آینده مسئول نخواهید بود و تاسف نمی خورید که چرا آخرین تلاشها را نکردید
بعید می دونم کسی این کارو بکند و به این سرعت علنی کند
مگر اینکه واقعا فرهنگ خاصی داشته باشد
چون خودش هم می داند تو دادگاه این نکته به ضررش می باشد
البته فکر نکنم صیغه عقد موقت چه در قانون قبل چه در قانون جدید به اجازه نیاز داشته باشد
اما بالاخره روی نظر و رای دادگاه موثر است
با آرزوی موفقیت برای شما:323:
-
خواهر خوبم ازدواج شما خیلی عجولانه و سریع اتفاق افتاده و بدون بررسی فرهنگ و جوانب بوده . نگذارید طلاق شما هم به همین صورت و عجولانه باشد . در اینکه خانواده همسرتون با شما اختلاف فرهنگی دارند شکی نیست . و ازدواجی وجود نداره که در ان دو خانواده از فرهنگ کاملا یکسانی برخوردار باشند . ولی چیزی که مهمه چگونگی مدیریت ارتباطات و سازگاری با فرهنگ جدید هست . که شما در این مورد کاملا ضعیف عمل کرده اید .
با توجه به گفته های خودتون چند مورد از ضعف هاتون رو میگم . مثلا همسر شما دوست داشته به اتفاق هم برای دیدن خاله هاش به خونه هاشون برید . اونها رسم ندارند یا شرایطش رو ندارند که رسما دعوت کنند . برخورد سازگارانه اینه که به خواسته همسرتون احترام بگذارید و خیلی صمیمی به دیدنشون برید .
همسرتون در ابتدا رفتارش با شما خوب و صمیمی و محبت امیز بوده پس چه اتفاقی افتاده که رفتارش عوض شده ؟ همسرتون به حرف اطرافیانش ارزش و احترام قائله پس میتونه در مورد شما هم همینطور باشه چرا نیست ؟
اینکه گفتید خانواده همسرتون از شما انتظار داشتند مثل کلفت براشون کار کنید . نشونه اینه که رفت و امد شما در دوران عقد به خونه اونها بیش از حد متعارف بوده . در دوران عقد شما میتونید هفته ای یکی دوبار مثل مهمان برید و بیایید . کمکهای جزئی هم در این مواقع مشکلی نداره . ولی اگر رفتن شما زیاد باشه طبیعیه که انتظار میره مثل یکی از اعضای خانواده بشید .
با نظر اقای اونگ موافقم . ممکنه ایشون فقط یک بلوف زده باشه از اینکه گفته صیغه کرده .
صبور باشید . مهارتهای ارتباطی رو یاد بگیرید . و به کار ببندید . تغییرات را در خودتان نهادینه کنید . ایشون متوجه تغییر شما خواهد شد . یه مدت به هردوتون فرصت بدید . انشا الله به امید خدا از اول شروع کنید .
سخنرانی کلید مرد یادتون نره .
-
سلام
مرسی از همه بابت راهنمایی هاشون و دلگرمیاشون
آونگ عزیز
من اگر بهش پیام بدم بیا بیرون حرف بزنیم یا زنگ بزنم اولش باید با خانوادش مشورت کنه بعد بیاد.
چون مادر شوهرم میگه ما اجازه ندیم حق نداره بیاد بیرون.
یبار همین کار رو کردم اما گفت من باید برم خونه بعدا جواب نهاییو بدم.
واحد عزیز
مادر شوهرم تعریف میکنه یبار عموی شوهرم اومده بود تهران خونه برادرش خونه کسی نمیرفت چون کسی دعوتش نمیکرد بعد یکی از دخترای فامیل زنگ زده دعوتش کرده بعد مادرشوهرم دیده عروس بزرگش زنگ نمیزنه عمو رو دعوت کنه خود مادرشوهرم از جانب عروس واسه شام خونه عروس بزرگه دعوت کرده. پس رسم هست.
بعدشم به نظر من مهمان رو به خونه دعوت کردن جز احترامات و محترم شمردن و علاقه داشتن به اینکه اون مهمون بیاد خونه آدم.
همش شوهرم میگه به جاریا که دختر خاله هاشن زنگ بزن خب چرا اونا به من زنگ نمیزنن تا حالا یکبارم بهم زنگ نزدن(منی که تازه وارد این خانواده شدم) من از این بابت ناراحت میشم که گیر میده به من که زنگ بزنم. همون موقع که شمال بودیمو برگشتیم بعدا توی دعوامون عنوان کرد که دخترخاله من سر کارش چند قدم فاصله است نرفت بهش سر بزنه...
واقعا چرا یک طرفه به قاضی میره چرا نمیگفت زن من توی این شهر غریبه و بچه شمال نیست چرا دختر خاله های من بهش سر نزدن... من احساسم اینه شوهرم منو از همه پایین تر میبینه.
همه چی از اول خوب بود آره اما از اولش هم همین رفتاراش بود.
من هر هفته به خونشون نمیرفتم ماهی دو سه بار .
ما هنوز عقد نکرده بودیم پدر شوهرم میگفت آشپزیت چطوریه همه چی یاد بگیر . همون اوایل عقد هم من چون میگفتم بدون دستکش نمیتونم ظزف بشورم دفعه دیگه اش که رفتم خونشون دستکش خریده بودن.
خانواده شوهرم داییش داداشاش همش اس ام اس های ما رو میخونن. سال پیش سه ماه قهر بودیم باباش گفت بعد از قهرتون گوشیشو از دستش گرفتیم منو مامانش و اجازه نمیدادیم ارتباط داشته باشه و پیام ها رو میخوندیم.
-
سلام
من یه شماره خانوم که به اسم خانوم هم ذخیره شده از گوشی همسرم پیدا کزدم
(ما ارتباطی نداریم هر شماره ای دخیره کنه ایمیلش میاد)
به نظرم شماره همون خانوم صیغه ای باشه. با یه خط ناشناس زنگ زدم یه دختر جوون برداشت قطع کردم.
اگر خودش باشه نمیشه توی دادگاه با همین شماره کاری کرد؟ بر اساس متن پیامک
-
سلام
نه :81: این کارو نکنید
اگه اون خانم زن مورد نظر شما نباشه
یا اصلا همسرتان بلوف زده باشه
به ضرر شما در دادگاه است
و روی نظر قاضی اثر بدی دارد
ضمنا که ممکن است نتوانید صیغه را اثبات کنید
کما اینکه صیغه نیاز به اجازه از همسر ندارد
و خلاف شرع و قانون هم نیست
در هر صورت تا مطمئن نشدید این زمینه را اقدام نکنید
نمی دونم بگم سعی کنید ادامه بدهید زندگی تون رو یا نه؟؟؟؟؟ با وضعیت موجود
اما حداقل تو دادگاه لازمه نشون بدهید که دوست دارید زندگی کنید:54:
حتی اگه مسیر دادگه رو می خواهید برید باید با احتیاط عمل کنید
موفق باشید:323:
-
من واقعن تو این فاروم ها یه چیزایی میخونم مغزم سوت میکشه اون مردی که زنشو کتک میزنه تو وسط خیابون ولش میکنن رو باید هزار بار باهاش یه کاری کرد البته اینا آدم بشو نیستن روانین به خدا این مردم .
-
سلام
تصمیم گرفتم برم جدا بشم
میدونید چرا چون اون دوسم نداره چون من بارها به طرفش رفتم و منو پس زد
دوست داشتم باهاش زندگی کنم
اما خب میگم حتی خودشم برگرده دیگه نمیتونم بهش اعتماد داشته باشم و این مرد اون همسر سابق که دوسش داشتم نخواهد بود و مثل سابق دوسش نخواهم داشت.
میدونین من تو ذهنم ازش یه فرشته ساخته بودم که وقتایی که بدی میکرد فحش میداد و میگفت دوست ندارم ... من باورم نمیشد که این همون ادم دوست داشتنیه منه...
حتی اگه قرار بود یه روزی یکی بیاد بگه این خیانتکاره باورم نمیکردم
خیلی با احساسم بازی شد خیلی...
گاهی اوقات میگم این یعنی همون آدمیه که قبل عقد به من میگفت میترسم بهم خیانت کنی...چرا خودش کرد.
من خیلی هواشو داشتم اونم داشت اما اون بیشتره بیشتر تو مسائل مالی هوامو داشت تا عاطفی
-
سلام شادمانه جان.عزیزم شما یه مدت به همسرت نه زنگ بزن نه خبری ازش بگیر...یه مدت بزارتوحال وهوای خودش باشه.عزیزم مطمعن باش کسی که استقلال نداشته باشه به هیچ عنوان نمیزارن دنبال زن دیگه ای بره اونم چون تودعوا حلوا خیرات نمیکنن میگه لجتودربیاره شک نکن....ولی ازالان میگی جداشم به نظرمن اشتبا ه میکنی.ازکجامیدونی نفردومی که بیادتو زندگیت از همسرت بهترباشه جدایی و بزار مرحله اخراخر....حتما کلیدمردوگوش کن...
موفق باشی