شوهرم میگه منو با این زندگیو نمیخواد

"

نامزدم میگه اگه قبول کردی بعدا این رفتارارو دیدی حق گلایه نداری"

این حرفشون کاملا منطقی هست و چقدر خوبه که از الان دارن اعتراف میکنن به اینکه چجور آدمی هستن و شما ببین اگه میتونی با این مسائل روحی و جسمی ایشون کنار بیای ،باهاشون ازدواج کن ولی فردا پس فردا نباید گله و شکایت کنی که چرا اینجوری هستی..چون از الان داره میگه من چجوری ام

"حالا من موندم واقعا میتونم کنار این اخلاق و خصوصیات زندگی کنم؟؟؟؟"

این رو کسی نمیتونه به شما جواب بده عزیزم جز خود شما
ببین میتونی تحمل کنی یا نه

اگر این شرایط رو قبول کردی دیگه نمیتونی بگی من فداکاری کردم و هی بهش بابت این شرایطش سرکوفت بزنی ها

من فکر نمیکنم عوض کردن یک نفر کار آسون و یا حتی شدنی باشه ، هرکسی میتونه خودش رو اصلاح کنه و یا تا حدودی تغییر بده
شما هم ببین میتونی خودتو تغییر بدی و با این شرایط برای شاید یک عمر کنار بیای.

اگر که میتونی فبها و براتون آرزوی خوشبختی میکنم ولی اگر نمیتونی باید منتظر یک زندگی پراز تنش و داد و فریاد و نابسامانی رو داشته باشی مگر اینکه خودت رو خیلی با این شرایط وفق بدی و مشاوره های متعدد هر دوتون(تکرار میکنم هر دوتون)برید

میتونید هم ببینید چه چیزهایی از ازدواج براتون مهمه و آیا اون خواسته هاییکه در ازدواج براتون مهمه رو ایشون میتونن تامین کنن، مثلا حمایت مالی، یا حمایت احساسی، یا حمایت جسمی و جنسی، یا خیلی چیزهای دیگه که توی ذهن خودتونه و یا مثلا شاید همینکه یک همسر داشته باشید براتون کافی باشه و شما راضی باشید

بهرحال عزیزم همه چی بستگی به خودت داره که از ازدواج چی میخوای

یاحق

سلام نادیا جان..این چند وقت که چیزی ننوشتم فقط داشتم فکر میکردم که واقعا میتونم کنار این اخلاق زندگی کنم یانه؟
بعد رفتم سراغ روزای اول عقدمون که بحثامون کمتر بود دیدم اون موقع انقدر نسبت به من سرد و بی عاطفه نبود تنش های زیاد بینمون این هارو بیشتر کرده..
اشتباه بزرگ من این بد نتونستم خصوصیات نامزدم رو درک کنم و تماما خود محور پیش رفتم و فقط به خودم فکر کردم که باید خواسته های من در نظر گرفته بشه و فقط حرف من.طاقت شنیدن حرف نه رو نداشتم..تو این مدت ای کاش های زیادی گفتم .کاش تو اون زمانی که میرفت پیش دوستاش کنترلش نمیکردم. کاش کمتر بهش گیر میدادم.کاش اجازه میدادم خودش رو نشون بده نه مجبورش کنم بشه اونی که من میخوام وکاش های زیاد..................
این ها اتفاق افتاده و من کاری نمیتونم بکنم جز جبران.جبران در صورتی میشه که نامزدم برگرده پیشم
بعد فکر کردنم بهش زنگ زدم و اشتباهام رو بهش گفتم :گفتم که قبول دارم من یک سرس اشتباهات کردم و میخوام ب کمک تو جبران کنم کنارم باش تا رفتارام رو درست کنم بهش گفتم محبت کن بهم هوامو داشته باش دوسم داشته باش گفت :نه .من این کارارو نمیتونم بکنم تو فقط اشتباه کردی پس تو باید خودتو درست کنی من خوبم هیچ رفتاریم مشکل نداره من توانایی محبت کردن و از این حرفارو ندارم ....قبول نداره ما دوتامون روحیات همو نفهمیدیم دوتامون پایا پای اشتباه کردیم الانم دوتامون باید درست کنیم...
قهرمون ب دو ماه کشیده شده همه فامیلا فهمیدن و تیکه پرونی میکنن..منم اصا اعصابشو ندارم....
قهرمون طولانی شده و نگرانم..من نمیخوام نامزدم رو از دست بدم دوسش دارم .
کمکم کنین تا با چ حرفایی و کارایی بتونم بر گردونمش .
دلتنگشم:54::54::54:
راهکار بهم بدین