-
من می گم تلاش کنید اشکالات خودتون را پیدا کرده و در صدد رفع آنها باشید. اونارو لیست کنید.، راههای رفعش را بشناسید، شروع به تغییر کرده و با همسرتون صحبت کنید. خانوما دوست دارن یکی نازشون رو بکشه و اگه واقعا دوستتون داشته باشه بر می گرده. من مشکل زیادی تو زندگی شما نمی بینیم.
-
دوستان سلام؛
امروزیک کم خوشحالم و امیدم برای بازگشت خانومم زنده شده. امروز رفتم با پدر خانومم صحبت کردم و خیلی کوتاه اومدم تا قضیه خراب نشه و اونم هر چی تونست بارم کرد و گفت تو اراده نداری و باید جلوی پدر و مادرت از خانومت دفاع می کردی و خودت همه مشکلات رو بوجود آوردی و ...
در نهایت می گفت خانومت اصلا راضی به برگشت نیست. منم بهش گفتم من زنم و زندگیمو دوست دارم و مطمئن باشید این دفعه می خوام اشتباهاتمو جبران کنم.
مشاورهم گفته بود می خواد یه جلسه با من و با حضور و پدر و مادر خانومم داشته باشه و این موضوع رو هم به پدر خانومم گفتم و اولش مخالف بود و می گفت مشاور و این حرفا همش کشکه. بعد که دید من آرامش خودم رو دارم و قصدم حل اساسی قضیه است، قبول کرد بیاد بریم پیش مشاور و گفتش پیش مشاور میایم تا بعدا نگی نیومدن.مشاورهم بهم گفته بود که موضوع شما قابل حله و باید کمی صبر کنی و سعی کنی احساسات خانومت رو درک کنی.
حالافقط موندم که آیا اگه خانومم برگرده من می تونم عوض بشم یا نه. البته نه اینکه الان مشکلات زیادی داشته باشم بلکه، اون طوری که خانومم از دستم ناراحت نشه عوض بشم. آیا اونم به نظر شما تغییر من رو ببینه تغییر می کنه؟
روزای آخر همش می گفت:
من دیدم عوض شه و می خوام از زندگیم لذت ببرم مگه چقدر می خوام عمر کنم.
من دیگه چادر نمی خوام بپوشم (در صورتی که یکی از ملاک های من برای انتخاب همسر محجبه بودنش بود).
میگفت تو مرد خوبی هستی برای مامانت نه من.
و...
البته بعضی موقع ها پیش خودم می گم زنی که ول کرده خونه زندگیشو رفته آیا می شه روش حساب کرد که دیگه نره؟ به خدا کلافه ام نمی دونم چه تصمیمی بگیرم و چه کار کنم. از دوستان می خوام تو این چند روز کمکم کنند تا ایشالا مشکلم حل بشه. واقعا تنهام و از وقتی اومدم تو این سایت خیلی اطلاعاتم رفته بالا و کمی آروم شدم.
واهشا نظر بدین و کمکم کنین.
-
به نظر من شما باید یک بار برای همیشه حرفاتون رو با خانومتون بزنید و خواسته هاتون رو بهم بگید. تلاش هم کنید که اشتباهات خودتون را مشخص کنید و برای رفعشون تلاش کنید. از طرفی شما باید به خانومت بگی محکم باشه و سر هر مسئله ای به فکر جدایی و یا قهر کردن نباشه.
تلاش شما برای بازگردوندن خانومتون ستودنیه و سعی کنید از راهنمایی دوستان همدردی هم بهره بگیرید.
-
واقعا کلافه شدم. تو این چندماه خیلی به اشتباهاتم فکر کردم و فهمیدم که زن ها چه موجودات پیچیده و حساسی هستن. واقعا باید برای زندگی برنامه داشت. اما می ترمس دیگه دیر شده باشه.
هرچی فکر می کنم من آدم آنقدر بدی نبودم که زنم بخواد این طوری از من جدا بشه ولی به این نتیجه رسیدم که اشتباهات ریز و ناراحتی های سطحی جمع شده و باعث شده زنم خودش رو تو زندگی با من یک قربانی ببینه.
حالا نمی دونم باید چه طوری درستش کنم؟ اصلا به نظرتون درست می شه؟
-
سلام آقامجید
اینکه شماتواین مدت تلاش کردید مهارت هاتون روافزایش بدیدخیلی خوبه:104: ادامه بدید اما این ها کمکی به بازگشت همسرتون نمیکنه یعنی واسه وقتیه که همسرتون برگشته باشه پس تواین فرصت مهارت هاتون رو تکمیل کنید و وقتی همسرتون برگشت حتمابه کارگیرید
یه سربه این سایت ها بزنید امیدوارم مفید باشه واسه بازگشت همسرتون
http://stopdivorce.blogfa.com/post-5.aspx
10 اشتباه که برای برگرداندن عشقتان باید ...
-
سلام؛
دوستان لطفا نظر بدین. 2-3 بار بهش sms دادم جواب سربالا داده و می گه برو دنبال زندگیت. مشاور هم با پدرخانومم صحبت کرد و قرار شد خانومم رو آروم کنند و بهش بگند طلاق چه مشکلاتی داره و مشکل شما آنقدر جدی نیست که به فکر طلاق باشید.
خانوم ها به خصوص نظر بدن آیا خانومم داره ناز می کنه و یا واقعا قصدش طلاقه؟ شما قضاوت کنید مشکل ما در حدی نیست که بخواهیم جدا شیم.
-
شما سعی کن با حرف های محبت آمیز سعی کنی خانومت رو آروم کنی. دنبال مقصر و محکوم کردن نباش و بزار خشمش فروکش کنه.
-
اقا مجید در اینکه شما باید مهارتهای ارتباطی رو افزایش بدی و در مورد خانمها و خصوصیاتشون مطالعه و شناخت پیدا کنی و بتونی ارتباط بین خانمت و خانواده ات رو مدیریت کنی حرفی نیست و حتما باید این کارها رو بکنی . ولی به نظر میرسه خانم شما هم از مهارتهای زندگی و همسر داری غافله . دو ماه قهر برای ناز کردن یه خانم خیلی زیاده . شما نگفتید چ اختلاف و حرف و حدیثی بین همسرتون و خانواده تون پیش اومده که منجر به ترک خانه شده . یا موضوع مورد اختلاف از اونی که شما فکر میکنید مهم تره یا خانم شما بیش از حد پر توقعه . که در اینصورت شما هر چه انعطاف بیشتری نشون بدید ایشون پر توقع تر خواهد شد . حتما از مشاوره حضوری غافل نشید . چون در اینجا ما از جزئیات زندگی شما بی اطلاعیم نمیتونیم قضاوت کنیم که کدام یک از دو حالت هست .
-
خانم واحد از راهنمایی شما متشکرم. الان من به تنهایی دارم می رم پیش مشاور حضوری و خانمم هم 4 جلسه به اجبار اومده پیش مشاور و می گه دیگه نمی یام و می گه فایده نداره.
مشاور هم حرف شما را زد و گفت یک سری مهارت ها را من نداشتم و یک سری مهارت ها رو خانومم نداشته که باید طی 7-8 جلسه به حضوری کسب کنید. من هم برای اینکه خانومم عصبانیتش کم بشه و مشکل جدیدی پیش نیاد، فقط دارم کوتاه می یام و می گم اشتباهاتم رو به سهم خودم جبران می کنم تا بلکه خانومم برگرده و بعد با هم بریم پیش مشاور.
توی تایپیکم چند نمونه از اختلافات خانومم رو با من و خانوادم گفتم ولی به طور خلاصه اینکه خانومم می گه خانوادت به من ارزش نمی زارن و احترام لازم رو نمی زارن. نه خودش جوابشون رو می ده و نه می زاره من باهاشون صحبت کنم و می ریزه تو خودش و فقط اعصاب خودش و و من رو خرد می کنه. من بهش می گم بزار بهشون بگم تا دیگه تکرار نشه ولی نمی زاره بگم. موندم چه کار کنم.
ما یک مدت خونه بابامینا بودیم و بعد با اصرار خانومم، خونمون رو عید 92 بردیم جای دیگه به این امید که مشکلات حل بشه. ولی باز خانمم می گه تو مرد خوبی هستی برای پدر و مادرت نه برای من. همش براش سوء تفاهم پیش می یاید در حالی که من اصلا نه تنهایی خونه پدرم می رم و نه زنگی می زنم. می دونید خیلی حساسه. البته خانواده خانومم به شدت مرد سالارن و به نوعی شاید تحت فشار بودن مادرش رو در خونه دیده و الان می خواد این مشکلات تو خونه ما نباشه و همیشه می گه مادرم خیلی صبر داره و من اصلا نمی تونم مشکلاتی رو که اون تحمل کرده تحمل کنم.
البته برخی جاها قبول دارم من نتونستم ارتباط بین دو خانواده رو مدیریت کنم ولی واقعا مشکل ما در حدی نیست که خانومم اصرار به جدایی داره. البته قبول دارم مشکلات ریز، مدام رو هم جمع شده و خانومم هم تو خونه بوده و مدام بهشون فکر می کرده و الان داره خودش رو یک قربانی می بینه تو این زندگی. ولی من بهش هر چی قول می دم به سهم خودم اشتباهات رو حل می کنم می گه برو بچسب به خانوادت و دیگه انگیزه ای برای زندگی با تو ندارم.
خانواده ما اصلاتا لر هستند و در خانه پدر و مادرم لری صحبت می کنند. خانم من می گه چرا اونا وقتی من هستم لری صحبت می کنن و نباید اصلا لری صحبت کنن. من هم می گم اونا یک عمری لری صحبت کردند و الان من نمی تونم بگم فارسی صحبت کنید. می گه من اصلا اشتباه کردم با یک خانواده لر ازدواج کردم که زبان شما رو نمی فهمم. بهش می گم این رو که از روز اول می دونستی الان من چه کار کنم.
خانم من زن همراهی است و تو زندگی کم توقع ولی خیلی زودرنج و کم تحمله و وقتی از موضوعی ناراحت می شه از همراهی هاش پشیمون می شه و می گه تو اصلا قدر نمی دونی.
توی رابطی ج ن س .. هم می گه رضایت ندارم. البته من هم رضایت ندارم و همش بهم استرس وارد می کنه. البته هر دومون اشتباهاتی تو این زمینه داشتیم و الان من تو این چند وقت بهش پی بردم ولی همیشه می گه زندگی ما خواهر و برادریه. من بهش می گم چرا به من استرس وارد می کنی و نمی زاری بدون دغدغه باشم. همش نگرانم که نکنه یک ذره دستم محکم بهش بخوره و سریع غرغر کنه بهم.
در مجموع زنم و زندگیمو دوست دارم و اصلا هم راضی به طلاق نیستم. حق طلاق هم با منه. مشاور هم گفته یک کم صبر کن تا خشم خانومت فروکش کنه و قرار شده پدرخانومم هم راضیش کنه بگرده. از دوستان می خوام نظر بدن و کمکم کنم. از مدیریت سایت هم می خوام مشاوره بدن تو این شرایط سخت بتونم تصمیمات درستی بگیرم. از تنهایی خسته شدم و خیلی دلم گرفته. می ترسم کم بیارم.
-
اقا مجید همونطور که خانمتون گفته شما مرد خوبی هستید ولی هم برای خانواده ات و هم برای خانمت . همین تلاشی که داری میکنی قابل تحسین و ارزشمنده . صبور باشید و به تلاش خودتون ادامه بدید . حتما فایل کلید زن رو گوش کنید . شما اگه یه مدت با خانواده ات زندگی کردی کدورت خانومت از اونجا ناشی شده . من نمیگم خانواده شما بدند ولی وقتی دو خانواده مستقل خیلی به هم نزدیک باشند حرف و حدیثهای نا خواسته ای پیش میاد . مخصوصا هم که ایشون زبان خانواده شما رو بلد نبوده و هر حرف و خنده ای ممکنه باعث سو تفاهم شده باشه . نظر شخصی من اینه که توجه و احترام مرد به خانواده خودش نه تنها بد نیست بلکه نشانه مسئولیت پذیری مرده و خانم باید به این خصلت خوب همسرش افتخار کنه ولی این مسئولیت پذیری باید با ظرافت و با اعمال مدیریت صحیح صورت بگیره تا خانم احساس نکنه که نادیده گرفته میشه و یا درجه دوم اهمیت رو برای همسرش داره . در هر حال همسر اولویت اوله ولی با رعایت احترام بزرگترها . شما اگر میخواهید خانواده تون هم اینو بفهمند و رعایت کنند و احترامش رو داشته باشند راهش این نیست که برید بهشون بگید فلان کار رو بکنند یا فلان احترام رو بگذارند . بلکه راهش اینه که با اعمال خودتون دوست داشتن و احترام گذاشتن به همسرتون رو نشون بدید . اونها هم بعده مدتی سر نخ دستشون میاد. مثلا خانمتون توی خونه ست و برای نهار منتظر شماست . شما وقتی میایی خونه چون نزدیک خونه مادرتی یه سری بهش میزنی ایشون هم برای شما غذا تعارف میکنه . اگه شما بشینی و غذا بخوری با اینکه کار خاصی نکردی ولی مطمئنا خانمت خیلی ناراحت میشه حتی اگه چیزی نگه . ولی رفتار معقول اینه که شما بگی مادر جون با اینکه میدونم غذات فوق العاده ست ولی همسرم منتظرمه . مادرت هم بعده مدتی حساب دستش میاد که یا نباید به شما تعارف کنه یا اگه کرد به همراه همسرت باشه یا براتون غذا بکشه و بده ببری با همسرت بخوری . اینجاست که شما باید بگی عزیزم بدون تو غذا از گلوم پایین نمیره . مادرمم اینو میدونه . این یعنی اولویت اول با خانواده خودته . میدونی اقا مجید همسر تنها پشت و پناهه زنه بعد از ازدواجش .خانم تو خونه پدرش هم راحت نیست و مثل یه مهمونه . اگر شما تو خونه خودتی و اینقدر ناراحتی . مطمئن باش همسرت چند برابر شما ناراحته . هیج جا خونه خود ادم نمیشه . امیدوارم به زودی گرمی به کانون خانواده ات برگرده .