اینکه شما خواستگاری را که خیلی دوستت داشت به خاطر سایز سینه ات رد کردی نشانه این است که روی این مساله دچار وسواس و حساسیت بیش از حد شده ای. دیگر کاملا مطمئن شدم که شما دچار وسواس فکری شده اید. بله می ترسی و اضطراب داری چون وسواس فکری زیر مجموعه اختلال های اضطرابی است.
من به جراحی ات کاری ندارم و دیگر در این مورد صحبتی ندارم.
اما عزیزم شما اگر وسواس فکری و اختلال اضطرابی ات را درمان نکنی این بیماری روز به روز بیشتر در وجودت ریشه می کند و مزمن می شود. شما می توانی سینه ات را جراحی کنی و البته هیچ تضمینی نیست که از نتیجه راضی باشی یا نه.
اما این کار فقط یک مسکن است از نوع موقتی و پاک کردن صورت مساله است.
بیماری اصلی شما سرجای خودش و به قوت خودش باقی است و همانطور که باعث شد دچار افسردگی بشوی ، شما را دچار اختلال های دیگر هم خواهد کرد.
یا اینکه به شکل ترس دیگری در شما بروز خواهد کرد. این نوشته فرشته مهربان است :
شما دچار
وسواس فکری
ناشی از ترس و اضطراب شده اید . بهتر هست به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید که به کمک روند رواندرمانی از این ترسهای توهمی اضطراب زا بیرون آیید چون باعث اختلال در زندگیتان شده و اگر در خصوص این مو ضوع هم با خودتان کنار بیایید در موضوعی دیگر خود را نشان می دهد پس ریشه اصلی یعنی
ترسهای موهوم و اضطراب ناشی از آن
باید از بین برود .
لطفاً از نظر فیزیولوژی هم چکآپی داشته باشید و از نظر کم خونی خود را بررسی کنید
در مورد شوهر هم باید بگویم همه اینها تلقین های ذهنت است. ذهنت می خواهد تو را در این شرایط نگه دارد و نگذارد بهتر شوی.
وگرنه همه ما می دانیم که چیزی که باعث ازدواج موفق است ظاهر نیست. اگر هم باشد اهمیت ظاهر اینقدر نیست .زنان زیبا بسیارند که نتوانسته اند ازدواج کنند و یا ازدواج خوبی نداشته اند. به اندازه موهای سرم از این زن های زیبا یا حتی زن هایی که خودشان را با جراحی و آرایش زیبا کرده اند دیده ام. دیده ام که همین حرف ها را می زنند اما هیچ وقت زندگی زناشویی موفقی نداشته اند. می دانی چرا ؟ چون برای زندگی موفق باید تغییراتی در خودشان می دادند و عادت ها و افکاری را کنار می گذاشتند. باید زحمت به دست آوردن مهارت هایی را به خودشان می دادند. باید وقت می گذاشتند برای مردشان. وقت می گذاشتند برای شناختن و فهمیدن دنیای مردان. باید سختی می کشیدند تا نیاز مردشان برآورده شود.
اما نخواستند. به هر دلیلی نخواستند و خواستند که نیاز مردها را ، دنیایشان را و زناشویی موفق را خلاصه کنند در ظاهر. راه میانبر.
بله ظاهر مهم است.
-اما آیا واقعا همه مردها دید واحدی به زیبایی دارند ؟ همان علی که می گویی معیارش برای زیبایی چه بود ؟ آیا از او سوال کردی یا ذهنش را خواندی ؟
چقدر مرد دیده ام که واقعا از موهای آسیب دیده از رنگ ، از رنگ موهایی که به همسرشان نمی آید و فقط مد شده است ، از تتوی ابرو ، از آرایش های غلیظ بدشان
می آید. از اینکه هر وقت صورت همسرشان را لمس می کنند با لایه ای از کرم پودر و آرایش مواجه می شوند بدشان می آید. از صورت پر از ژل و بوتاکس بدشان می آید.
اما خانم ها به نیاز واقعی مردشان توجهی ندارند. مردها مجبورند از این کارها راضی باشند.
یک روز پسری حرف جالبی زد که خیلی خوشم آمد. با قاطعیت گفت :
شما دخترها خودتان از ظاهرتان ناراضی هستید و دوست دارید آن را تغییر دهید. اعتماد به نفس ندارید و می خواهید آن را با دستکاری بدنتان به دست بیاورد.
شما دخترها دوست دارید ظاهرتان را تغییر دهید اما آن را گردن ما پسرها می اندازید. دایما می گویید ما پسرها هستیم که چنین
چیزهایی می خواهیم و شماها به خاطر ما مجبورید این کار را بکنید. به خاطر ما پسرها است که دخترها اعتماد به نفس ندارند. کاش
هر کاری می خواستید می کردید اما مسئولیت آن را خودتان به عهده می گرفتید و گردن ما پسرها نمی انداختید. شما خودتان اعتماد
به نفس ندارید . این مساله به ما مربوط نیست. چرا مساله شخصی خودتان را به گردن دیگری می اندازید؟ چرا ما مردها باید هر کاری
دخترها می کنند حتی اگر خواسته ما نباشد و خلاف سلیقه مان باشد قبول کنیم و به به و چه چه کنیم؟ شماها یکبار از ما پرسیدید که
واقعا چه می خواهیم و نیاز واقعی ما چیست ؟ فقط آنچه خودتان می خواستید به ما تحمیل کردید.
دروغ ندارم بگویم. حرف های آن پسر من را تکان داد. عمیقا تکان داد و به خودم آمدم. من نه آن موقع و نه حالا هیچ جوابی برای حرف های آن پسر و دیگرانی که مثل او هستند نداشتم و ندارم.
خود من هم اگر تا به حال نتوانستم ازدواج کنم به خاطر این بوده که دلم نمی خواست سختی تغییر کردن را به خودم بدهم. نمی خواستم از موضع خودم عقب بنیشینم و اشتباهاتم را بپذیرم. فقط خودم را با همین حرف هایی که تو می زنی فریب دادم و فرصت ها را از دست دادم. هیچ دروغی هم ندارم بگویم. شعار هم نمی دهم. من خودم را فریب دادم و نتیجه اش را هم دیدم. اشتباهات خودم را تقصیر دنیا ، زمانه و قوانین عالم و مردها و... انداختم.