[QUOTE=Tombstone!;372430]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نینا26
۰۰۰۰.شما احتمالا آقا هستید ولی خدایی رفتار مردهای ایرانی رو می بینید؟ توی هر لِولی باشند همیشه خودشان رو محق میدانن اصلا واسشون فرقی نداره طرف کی هست همین که زن باشه کافیه فکرمیکنند میتونند هربرخوردی داشته باشند.حالا من موردم حاد نیست بعضی سرگدشتها رو اینجا میخونیم خجالت میکشم گفتم دوستم دستم رو کشید.
سلام مجدد۰ بله اصولا همجنسهای بنده گاهی اوقات پیش ضعیفتر از خودشون احساس قدرت بهشون دست میده یه لحظه فک میکنن Conan شدن!!! اصولا مردی که دستش روی خانومی بلند بشه مرد نیست :| مرد به اونی میگم که توی اینجور مواقع سرشو فقط بندازه پایین و اگه چن ساعت بعدش هم آروم نشد مشت و سرشو بکوبه به دیوار تا هم خودش تخلیه بشه هم دردی که بهش وارد میشه آرومش بکنه! اما متاسفانه خشونت علیه زنان توی کشورای جهان سومی مشکلیه که حالا حالاها تمومی نداره دلیلش هم مشخصه ولی اینجا قابل ذکر نیست۰۰۰۰. بیشتر از این باعث انحراف موضوع تاپیکتون نمیشم۰۰۰ شاد باشید۰
مرسی کاش همه مثل شمافکرمیکردند:72:
- - - Updated - - -
آقای
aloneman
به حرفتون کلی خندیدم.این چه حرفیه آخه؟ چرا هفته یکبار من را بزنه. مگرچکارمیکنم من.
دختر روی اعصابی شایدباشم ممکنه شاید نه دیگران بایدبگن اما مهربونم دلسوزم حالا روی اعصابم باشم.حقم بود اون دوبارناراحت بشم نوع ابرازناراحتیم شاید درست نبود اون نباید دستم را میکشیدوفشارمیداد.دوتا موردبرخورد را میگم شما پیش خودتان قضاوت کنید ولی لطفا مغرضانه نباشد اولی ...درصدد بودیم توی راه ناهاربگیریم به محل تمرین ببریم.جلوی رستوران اون به من گفت البته محترمانه ...گفت اینجا بایست یا برو توی ماشین بشین من برم ناهاربگیرم وبیام.گفتم منم میام.گفت اینجا من را میشناسند حرف درمیارن خوشم نمیاد.
به من برخورداا حسابــــــــــــی. اون رفت من ول کردم خیابون را بالا رفتم.غذا گرفت زنگ زدگفت من درماشینم کجایی؟گفتم من اومدم خیابون را بالا ناهارم نمیخوام میرم تمرین تو ناهارت را بخور بیا.آروم گفت الان کجایی؟گفتم خودم میرم.دوباره پرسیدکجایی؟ دیگه فهمیدم خیلی عصبانی شده.دنبالم اومد وارد محل تمرین شدیم ،دستم را محکم گرفت هولم داد جلوگفت واسه چی سرت رو میندازی پایین ول میکنی میری.گفتم مگر من سگ دست آموزتم مگر حیوون خونگیتم به من میگی بایست دم در واسه چی من را نبردی اونجا؟گفت تاحالاصدجا باهم رفتیم اگه اینجا رو نخواستم بیای برای این بود با این ها رفت وآمد داریم نمیخواستم قبل ازاینکه چیزی صددرصد شه حرف بزنن.خیلی دستم دردگرفت.:47:
یکی دیگه ..اون مهمونی اقوام رفته بود در یکی ازعکسهای دسته جمعی دخترفامیلشون از پشت سر کمرش و پشتش را به پشت سر اون چسبونده بود یعنی دختره کمرش مماس با کمر اون شده بود وپشتش را چسبانده بود اصلا یک وضع بدی داشت.ایندفعه وقتی دعوامون شد با دو سه تا بچه های گروه تمرین میکردیم اون عکسها را توی موبایلش دیدم و دعوا شد. :97:خانمه توی عکس بسیار کار تابلویی انجام داده بودحتی بچه ها هرکس دید فهمید دختره به عمد این حرکت را کرده.
قسم خورد حواسش نبوداطرافش شلوغ بوده اون این کار را انجام داده.البته توی عکس دقت کردم مشخص بود چون ایشون رو به دوربین کناربقیه بود دختره ازپشت سر بهش چسبیده بود.اما من اونموقع این ها را نمیدیدم فقط حرکت اون خانم را دیدم.گفت بابا این شوهرداره شوهرش اونجا بودو... عکسها را پاک کرد وموبایل را انداخت روی میز
آخرای تمرین گفتم میخوام برم خونه واسم آژانس بگیر.گفت خودم میرسونمت.گفتم نمیخوام با تو برم از فرداهم خودم ماشین میارم نمیخوام دنبالم بیای.میخواستم از در بیرون برم جلوی در ایستادگفت خودم میبرمت الان دیروقته مسئولیتت تا وقتی خونه نرفتی با منه اگه اتفاقی افتادمن بایدجواب بدم.حرفهایمان با لحن تند بود.گفت برو بشین تا پالتو را یپوشم بیام.رفت پالتو را بپوشه من رفتم سمت در،اون ازپشت کلاه پالتوی من را گرفت مثل گربه ها وبا دستش محکم دستم رو کشید به طرف صندلی رفتم گفت مگرنمیگم خودم میرسونمت رفتی خونه اون وقت هرکاری دوست داشتی بکن.
بعدش من گریه کردم:54: اون کلی عذاب وجدان گرفت گفت تو میدونی چقدر دوست دارم چرا لجبازی میکنی .جون پدرومادرش را قسم خوردحواسش نبوده وقتی خانمه اون کار را کرده.سوئیچ ماشینش را به من دادگفت حالاکه نمیخوای من برسونمت تو برو خونه من بعدا خودم میرم.من رفتم ولی به آخرشب نکشیده تماس گرفت معدرتخواهی کرد آشتی کردیم.
الان من روی اعصابم یا اون بامن تند برخوردکرده؟
آقایون فکرمیکنند علامه هستند اصلا حواسشون نیست توی موقعیتهای مخنلف به چه شکل با خانمها رفتارکنند.