-
اقای خاله قزی من با این حرفتون مشکل دارم .
من یکی خیلی دوست دارم و واقعا هم از صمیم قلبم خوشحال میشم زوج هاییی را میبینم که توی خیابان کنار هم چسبیده به هم دست به دست هم میرن لبخند میزنن و شاد هستند چرا فکر مجردها رو نمیکنید . زوجهای خوشبخت توی خونه شون هم میتونند دل بدن و قلوه بگیرن . جلو یه ادم گرسنه میتونی بشینی یه پرس چلو کباب بزنی ؟
-
سلام
ازدواج یک توافقه باید بپذیرید که شما هم در انتخاب ایشون محو اخلاق و ظاهرش شدید و خواسته های خودتو یادت رفت...یادت رفت که دلت می خواد گاهی راحت باشی و چادرنپوشی یا
اینکه ترجیح میدی توی هوای بارونی یه کاپشن یا پالتوی گشاد بپوشی روی مانتوت و چادر خیس رو کیلومترها حمل نکنی تاهم بیشتر سردت نشه و هم راحت باشی و هم بتونی چتر رو
کیفتو همزمان بدون دغدغه ی افتادن چادر نگه داری دستت.
اینکه وقتی عجله داری یا داری توی دانشگاه کنفرانس میدی موهات به صورت فکل ازجلو نزنه بیرون اون هم بدون هیچ قصد و منظوری تهش هم آقایون بگن موهاش پیداست وااااییی.
آقایونی که خیلی راحت از چادر حرف می زنن باید بگم یکی از سخت ترین کارای دنیا چادرنگه داشتنه و من تقدیر میکنم از شما و همه ی خانوم های محجبه ی چادری که این همه سختی رو به خاطر اهداف پاکشون و حفظ نجابت و حیاشون تحمل می کنند....:104:
ولی یادمون باشه انسان تحت فشار نمی تونه به تعالی برسه.... انسان در عین آزادی است که پله های بالای رشد و تعالی رو طی میکنه .
ویادمون باشه انسان در بینهایت به ذات خودش میل میکنه به همون چیزهایی که عمیقا باورش کرده نه اینکه فقط قبولش داره :18: همسرشما حتما ازین قضیه می ترسه که شما مثل اول
اشناییتون چادرتون رو کنار نگذارید و به اشتباه تحت فشار گذاشتن رو انتخاب کرده. وهمانطور که خودت اشاره کردی روز به روز از حساسیتش کم میشه.
همسرشما بخشی از واقعیت شما رو دیده ((که مشکلی با چادر نگذاشتن ندارید)) برای همین از روزی که دوباره با این واقعیت مواجه بشه در ترسه...و هر نشان کوچکی( چنتا خال موی شما که اتفاقی بیرون بیاد)،ایشون رو یاد این ترسشون میندازه.پس باید ترس اصلی همسرت رو پیدا کنی.
مرحله ی بعد اینه که به همسرت اطمینان بدی که عاشق چادر هستی یعنی ترسش رو بریزی... باهاش نجنگی که به خدا یه خال مو ارزش دعوا نداره(چون موضوع همسرت یه خال مونیست گذشته ی توه ) بعد مهمونیا بهش بگی ممنون عزیزم که یادآوری کردی دفعه ی بعد بیشتر مواظبم...و دفعه ی بعد هم تمام تلاشتو کن که محجبه باشی...
بعد ریختن ترس همسرت می تونین دوتایی بالغانه در مورد انتخاب نوع پوشش با هم صحبت کنید.
امیدوارم درکنار همسر مهربانت روز به روز خوشبختی رو بیشتر احساس کنی:72::72::72:
-
eram من متوجه نشدم شما خانمی یا آقا اما خیلیییییییییی خوب منظور منو فهمیدی.
فهمیدی که قصد من قطری بازی و خودنمایی نیست. فهمیدی که من دارم اذیت میشم. فهمیدی که دارم تحقیر میشم. کاش بتونم به این همه کاربری که به فکرم بودن و همسرم اینو بفهمونم. واسم دعا کن...
-
سلام دوباره
من یه دخترم . برای همین شرایط شمارو خوب می فهمم...
راستش شما حق داری نتونی ولی این شرط رو خودت پذیرفتی پس بامدیریت و سیاست ادامش بده...
مگراینکه دوتایی برید مشاوره که اینجوری باری که روی دوش توه بین دوتاتون تقسیم میشه یعنی اون هم باید قدم برداره واسه بهبود این وضعیت .
یاخودت تنها بری مشاوره حضوری یا به صورت خودکار(خودت مطالعه کنی و تکنیک هارو اجراکنی) و همچنین با کسب مهارت جرئت ورزی بتونیبه هدفت که همان رضایت هردوی شماست برسی.
یک نکته ای که وجود داره مهارت ارتباطی بین دونفره یعنی گاهی وقتا ما از روی ناراحتی جوابی میدیم که منظور مارو منعکس نمیکنه...
مثلا:
دیالوگ مخرب:
مرد(بسیار ناراحت):تو امروز چندبار روسریت رفت عقب.حواست بود؟
زن(عصبانی):نه نبود...همش بعد مهمونی مراسم بازجویی داریم؟؟؟
مرد: بازجویی کدومه؟ من از همون اول گفتم که زنم باید حجابش کامل باشه.تو هم پذیرفتی دیگه چرا می زنی زیرش؟؟؟
زن: من کی زدم زیرش؟مگه حجاب من کامل نیست؟؟؟؟؟؟؟به خاطر تو این همه سختی تحمل می کنم تهش اینجوری جواب خوبی های منو میدی؟؟؟بشکنه این دست که نکم نداره
و....
دیالوگ سازنده
مرد(بسیار ناراحت):تو امروز چندبار روسریت رفت عقب.حواست بود؟
زن(آرام و بالبخند): نه حواسم نبود...کی؟
مرد:(کمی آرام تر): وقتی داشتی با دخترعموت حرف می زدی و یهو دوتایی باصدای بلند خندیدین...
(تاموقعیت و زمان دقیق رو متوجه بشید ادامه بدید به پرسش از زمان و مکان؟)
زن(همچنان آرام):آها نه متاسفانه حواسم نبود... .
مرد:من خیلی دوست دارم ازین به بعد بیشتر مراقب حجابت باشی؟خصوصا توی مهمونی ها.
زن:منظورت اینه که تاحالا مراقب نبودم؟
مرد:چرا بودی وازت ممنونم..ولی دوست دارم بیشتر مراقب باشی.
زن: عزیزم من حجاب رو واقعا دوست دارم.همونطور که درکنار تو بودن رو دوست دارم.(لبخند و مکث) . نظرت درمورد یک چای تازه دم چیه؟
یادت باشه همسرت قصد عذاب دادنت رو نداره که هی این موضوع رو مطرح میکنه بلکه واقعا خواسته ی قلبیشه که اون رو صراحتا اول زندگی هم بیان کرده شاید درگفتنش مهارت کافی به خرج نده ولی قصد بدی هم از گفتنش نداره.
دردیالوگ آخرکه نوشتم زن اعتقادات خودش رو بیان میکنه و به مرد هم فرصت میده حرف دلش رو بزنه و آروم بشه. .وهیچ سوئ تفاهم یا برداشت اشتباهی از هم بوجود نمیاد ضمن اینکه زن هم بادعوت مرد به آرامش و باتکرار این روند در موارد بعدی میتونه اطمینان مرد رو جلب کنه و مرد هم در موقعیتی قرار می گیره که میشه به تدریج باهاش درمورد نوع پوشش بحث و گفتگو کرد.وقتی حساسیت همسرت کنار رفت میتونی باهاش درمورد پوششت و سختی هاش حرف بزنی بدون اینکه انتظار داشته باشی همون لحظه بهت پاسخ بده.خودت متوجه میشی که کم کم حساسیت ها جای خودش رو به اعتماد میده.
و بالاخره اینکه صبور باش و باانگیزه....:72::72::72::72::18:
این هم دعا از طرف من برای خوشبختی روزافزون شما دو کبوتر عاشق :203:
-
وای دوستم تو چقدر پخته و فهمیده حرف میزنی. چند سالته؟
چند تا مشکل دیگه هم دارم اگه بگم وقت و حوصلشو داری جواب بدی؟!!:323::323:
-
نودلیت عزیز سلام
از مشکل حجاب که با شوهرت داشتی بگو.راهکارهای دوستان رو امتحان کردی؟نتیجه چی بود؟
تنها مشکلی که با شوهرت داری همین مساله حجابه؟شوهرت روی مساله دیگه ای حساس نیست؟
بگو چه مشکلات دیگه ای داری.
-
عزیزم این مشکل منم هست
شاید بعضی وقتها مشکل من حادتر هم میشه
اما من یه روزی یه کلمه ای به ذهنم رسید که تاثیر گذاشت
نه اینکه فکر کنی همسرم رو آسونگیر تر کرد اما توی سختگیری های بعد مهمونی اش تاثیر گذاشت
بهش گفتم شما اصلا ندیدی که من به خاطر حساسیت های روی حجاب که از دیدگاه تو مطرح میشه یه سری موارد رو رعایت کردم. فقط کمبودها رو میبینی
یادته گفتی فلان مانتوتو نپوش. یادته گفتی رژ پر رنگ نزن. یادته ......
ببین من به این ها گوش کردم
ولی شما همش مسائل دیگه رو میبینی. منم میبینم که این رعایت کردنها ارزشی نداره پس سرد میشم
اینو که گفتم خیلی بهتر شد.
من فکر میکنم خانواده ی شوهرت یا خواهراش یا .... حجابشون ایده آلشه اونم از شما همین توقع رو داره
در هر حال باهات همدردی میکنم. مهمونی های زیادی بوده که رفتیم و بعدش همش اوقات تلخی و نق نق و ........
-
آدم می ره مهمونی تجدید روحیه کنه،اگر قرار باشه بعد از هر مهمونی اعصاب خوردی
باشه،نرفتن بهتر نیست؟
-
نودلیت عزیزم همسر منم اوایل درباره حجاب و اینکه حجاب رو دوست داره صحبت میکرد . ولی بعد ها دیگه هیچ حساسیتی نشون نمیداد شاید به این خاطر که حساسیت خود من بیشتر از اونه . در مهمونیهای زنانه یا عروسی که هیچ محدودیتی ندارم و لباس مورد دلخواهم رو میپوشم . ولی در جایی که قراره مهمونی مختلط باشه . لباسی که میخوام بپوشم رو قبل از رفتن خودم امتحان میکنم که نکنه زیادی کوتاه نباشه تنگ و بدن نما نباشه . یا روسری نازک نباشه و از این جور چیزها . حتی در مهمانیهایی که با فامیلهای نزدیک ولی نامحرم برگزار میشه . کلا موقع خرید لباس مد نظرم هست که این لباس یا حتی مانتو رو میشه در مهمانی مختلط پوشید یا نه مخصوص مهمانی زنانه و خونه ست . شاید به خاطر همین حساسیتهای خودم هست که همسرم حساسیتی نداره .
-
سلام نودلیت عزیز
نظر لطفته .:72::72::72:
هرسوالی داشتی بپرس دخترخوب. من تاپیکتو دنبال میکنم :18: