-
آرام جان،
همسرت فکر می کنه اگر خونه اش را بفروشه و بده پدر شما تا براتون خونه بسازه،
در نهایت اینطور به نظر می رسه که ایشون کاری نکرده و اقتدار لازم را تو زندگیتون نداشته.
درسته که شما می گی هر کس به سهم خودش به اسمش بشه و ... اما فکر می کنه ظاهر موضوع اینطور می شه که نهایتا پدر شما، شما را صاحب خونه کرد.
برای همین دلش می خواد خونه اش را نگه داره یا اگر هم می فروشه خودش باهاش چیزی بخره یا کاری کنه که به اقتدارش کمک کنه، نه این که لطمه بزنه.
شما فقط مسائل مالی و بهتر بودن انتخابتون را در نظر می گیری. فکر می کنی اگر با پدرت شریک بشین، خونه بهتری می تونید داشته باشید.
اما همسرت شخصیت و اعتبار خودش را هم در نظر می گیره و نمی تونه اینو قبول کنه.
آرام جان،
هم شما خونه داری و هم همسرت. درآمد و وضع زندگیتون هم که بد نیست (خدا را شکر)
پس بی خودی حرص نخور و تو این ماجراها دخالت نکن. زندگیت را بکن.
یه کم به همسرت اعتماد کن و بهش اعتبار بده تا اونم باور کنه که تونسته تو را تامین کنه و مرد زندگیت باشه.
اینطوری فکر می کنه من ده ساله با آرام زندگی می کنم و هنوزم آرام به پدرش وابسته است و نتونستم هیچ کاری براش بکنم. نکنه من مرد بی عرضه ای هستم؟
من اگر جای شما بودم تا حد امکان از قاطی شدن این دو تا زندگی و مشارکت در اموال جلوگیری می کردم.
-
زندگی موفق عزیزم خیلی ممنونم خدا حفظت کنه گلم:43:
شیدا جون عزیزم ممنونم که راهنماییم کردی:43: حالا که پست شما رو میخونم میگم واقعا شاید همین باشه چون همه کارها رو پدرم میخواد بکنه !!!
من خیلی فکر کردم نهایتش نتیجه این شد هر چی همسرم بگه من گوش میکنم البته تا الآنش هم خیلی گوش کردم...فقط خودش تصمیم بگیره من تا خود افریقا هم میرم باهاش زندگی میکنم :227:چون من هم خودشو و هم زندگیمو دوست دارم:103:
بالا بردن اعتبارش که خیلی دارم روش کار میکنم همه ش غرورشو میبرم بالا این خودشه که کم میاره...من بالا میبرمش خانوادش میکشنش پایین(از سر دلسوزی)
با کوچکترین تعریفی چنان ذوق میکنه !!! بمیرم براش که مامانی بار اومده:54:
خودش خیلی دلش میخواد محکم و استوار رو پای خودش وایسه!!خودش هم وقتی میبینه نمیتونه برام کاری انجام بده ناراحت میشه...جدیدا میدونید ازم چی میپرسه!!!که تو چند درصد از زندگی راضی هستی!!! من چند درصد تونستم نیازاتو برآورده کنم !!! من همه رو هشتاد دادم:311:
امشب شام خونه پسرعمه م هستیم با خانواده م به همسرم گفتم و در جواب گفت ما نمیریم گفتم باشه واسه منم مهم نیست هر چی تو بگی!!! گفت خب میریم:311: (ملت با خودشون درگیرند!!!)
گفتم ما خودمون با ماشین خودمون میریم ذوق کرد بمیرم براش عین بچه 8 ساله ست رفتارش...
چون خانواده ش تمام اقتدار رو ازش گرفتند:102::18:
- - - Updated - - -
-
سلام
بانو آرام به نظرم اومد از حرفات که خودت بدجوری رو همسرت و رفتارهاش حساس شدی و با شگرد های مختلف سعی در کنترل همسرت داری اونم خب به نفع خودت .
بانو شیدا به نکته خوبی اشاره کرد . تو ناخواسته با رفتار های غیر مناسب و همین طور دلسوزی نابجا مانع از اقتدار همسرت شدی . البته نه زیادا یه کمیییییی
از اونطرف همسرت به لحاظ توجه بیش از حد خانوادش و کنترل های دلسوزانه نتونسته استقلال لازم و اقتدار شخصیتیشو حفظ کنه از این طرف تو خونه با شما مواجه شده .
به نظرم میاد اگه همسرت جایی بخواد بلند بشه و اقتدار خودشو نشون بده تو کشمکش شما واز آن سو خانوادش دو باره به زمین میخوره
آرام همسرت باور داشته باش راه بهش نشون بده ولی اجبارش نکن بذار تصمیم بگیره . بذار خودشو پیدا کنه . با همسرت صحبت بهتری تو این شبهای بلند داشته باش . سر چیزای پوچ به خودت آسیب نزن .
من از اول بهت گفتم تو طرف همسرت باش و به پدر واگذار کن برا همین بود که فهمیدم تو زیادی حساس شدی و زود رنجی .
یه چیز دیگه . اگه خانواده همسرت کنترلی رو همسرت داشته باشن . کنترلشون مخالف با راحتی زندگی پسرشونه و غلط . طوری که زندگی شما به چالش کشیده میشه . نیت بازگشت ناراحتی ندارم . میخوام بگم تا حالا در مقابلشون جبهه داشتی و آیا درک درستی از رفتارشون داشتی .
گاهی پیش میاد عروس و خانواده زوج یه حرف میزنن ولی با دو زبان متفاوت و درکی از هم ندارم و هرکدوم به حرف خودشون متکیا این درحالیه که هر دو یه حرف میزنن . :grief:
خب فقط ازت خواهش میکنم روزها این مثائل برا خودت تکرار نکن و برا خودت داستان سازی نکن که چی میشه و چی نمیشه . سعی کن تو مسائل مالی خودتو در گیر نکنی قبلا با هات صحبت کردم .
بدرووووووووووو د
-
آقا پارسا برادر گرامی چه جوری همسرمو کنترل میکنم ؟ میشه مثال بزنید!!!
تا من رفتارم رو تغییر بدم!!
-
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
سلام خب نه زیاد به اون معنا که فکر کنی . بیشتر از این جهت که همسرت وابسته خانوادشه و اخلاق کنترل گرایانه ااز طرف مادر و خواهرش رو همسرت هست . و نگرانی تو از اینکه زندگیت با دخالت اونا از دست بره تو هم وارد بازی اونا شدی و سعی کردب با کنترل همسرت و تایید دیکته های خودت به نوعی همسرتو که نه در نهایت خانواده همسرت کنترل کنی .
این وسط همسرت تو یه کشمکش قرار گرفته و اگه جایی هم خواسته خودشو نشون بده موفق نشده .
موضوع پیش اومده هم همین مطب نشون میده . احساس من به وضعیت کنونی شما این هستش که تو با همسرت مشکلی نداری و بیشتر حساسیتت به خاطر دخالت خانواده همسرته و اینو چند بار بیان کردی . نمونه
1.چون خانواده ش تمام اقتدار رو ازش گرفتند:102:
2.بهش گفتم بابت قضیه خونمون کسی دخالت نکنه نه خانواده من و نه خانواده تو
3.من اگر دخالت نکنم زنگ میرنه با خانواده ش و راجب خونه م تصمیم می گیرند
4.خودش تصمیم بگیره نوکرشم هر جا بگه باهاش میرم اما بر خلاف اینه...
5 . اگر خودش تنها تصمیم بگیره من مشکلی ندارم اما خودش تصمیم نمیگیره از خانواده ش کمک میگیره به حدی که جاری منم راحت نظر میده چی کار کنیم یا نه.
6.من که دشمن خونی خانواده ش نیستم خیلی هم احترامشون رو نگه میدارم اما نمیتونم اجازه بدم تو زندگیم دخالت کنند
7. پای خانواده ش بیاد وسط من دیگه نمیتونم آرام باشم:302:
.
.
.
.
و غیره که هرکدوم به نوعی نگرانی شما رو از دخالت های خانواده همسرت و کنترل اون نشون میده. خب شما در جواب چیکار میکنی تا میتونی از هر وسیله ای که شده مانع این کار میشی . و گفتم ناخواسته سعی در کنترل همسرت داری . ناخواسته آرام
ریشه این داستان من تو کنترل همسرت دیدم چه از جانب خانوادش چه از جانب خودت . اگه هم خودش بخواد آزادانه تصمیمی بگیره ناشی از استقلال شخصیش . شما باور نخواهی کرد .و این ناشی از تصمیم خانواده اونها خواهی دید
آرام خودت می دونی که همسرت دوستت داره و در این قضیه شک نداری و بدون اون به شخص خودش همه چیو برای تو میخواد . ولی تو باور نداری . مثال بد حالی خودتو پشت گوشی دقت کن . #19 مشکل واقعی تو و بد حالی به وجود اومده از ترس کنترل خانواده همسرته (البته من بد حالی شما رو باور دارم ) و اینو در پایان بهش میگی که کسی دخالت نکنه و آیا قرارمون این نبود ؟
آرام مثال فوق یه دلیل از ناخاسته بودن کنترل شما بر همسرته ولی در عین حال شما از بد حالی موقت به نحو احسن همسرتو کنترل کردی و خب با یه تیر دو نشون زدی و محبت همسرتم بیش از پیش بدست آوردی .
اگه کمی واقع بینا نه تر به موضوع نگاه کنی بیشتر متوجه قضیه خواهی شد .
آرام دقت کن اول اینکه ناخواسته از طرف تو این عمل انجام میشه و مورد زیاد مهمی نیست از این لحاظ که همسرت خودش باعث به وجود آمدن این شرایط شده .
یه چیزی بگم همه مقداری کنترل رو همسرانشون دارن . که کنترل زن نشون دهنده همون جمله معروف که پشت هر مرد موفقی یه زن خوب وجود داره .
این زنه که با مدیریت . قناعت. صبوری. تلاش برا بهتر شدن زندگی و راحتی و... باعث موفقیت مردش میشه . مثل کاریکه شما در حال انجام اون هستی .
صحبت اصلی من همین حرفه که اگه همسرت از جانب خودش تصمیمی گرفت شما چطور باور میکنی و اونو ناشی از دخالت خانوادش نمیدونی ؟/ جوابشو برا دل خودت بده .........ولی من ازت میخوام نگرشتو تغییر بدی .
آرام جبهه گیری نکن ..... فکر کن . مسئله خونه به بهترین نحو حل خواهد شد من نگران نیستم ولی از حساسیت شما و حرص خوردن های بیمورد خودت چرا نگرانم .
آرام مال دنیا کثیفه و زود باعث میشه چشمتو رو همسرت ببندی یا بلعکس و اونو نشناسی (تو مسئله خونه نمیشناسمش) برا همین بهت توصیه کردم از گردن خودت ردش کنی .
کنترل تو نسبت به همسرت نیست نسبت به عدم دخالت خانواده همسرته. ولی این وسط همسرت مثل توپ بستکبال مدام باید ضربه بخوره و عالت دست دو گروه متفاوت باشه . (مثال بود ) .سعی کن مشکلتو با گروه 1+5 حل کنی ریشه ای و از بنیاد .چون آرامش تو در گرو این موضوع خواهد بود .
این پست یادگاری تو ذهنت نگه دار تا در آینده بیشتر به عمق این قضیه پی ببری . خب مطمعنا همسرت پیشنهاد خوبی در این مورد ارایه خواهد کرد پس نگران نباش و بی هیچ شکی حق شما ضایع نخواهد شد بدرووووووووووووووووووود :72::72:
نیت من آگاهی بود و میتونه برداشت من اشتباه باشه حمل بر جسارت تلقی نکن .
-
درود بانو
سری که درد میکنه رو دستمال نبند:72:
شریک اگه خوب بود خدا یکی واسه خودش میگرفت.سعی کن حساسیت شوهرت را نسبت به خانوادت زیاد نکنی پدرت هرجور هم منزل را بسازه بازم حرف و حدیث پیش میاد مخصوصا اطرافیان شوهرت ما شغلمون فروش مصالح ساختمانی و ابزار یراق و کاشی و سرامکیه خانوادگی شغلمونه از من میشنوی به هیچ عنوان تاکید میکنم به هیچ عنوان چنین کاری انجام نده حتی با پول خودت پدرت داداششت هم خواستن بسازن قبول نکن.این فقط از دید کسی که شغلش با ساختمان سازی سروکار داره بهت میگم
از دید یه مرد هم بخوام بگم علاوه بر موضوعاتی که دوستان مطرح کردند دوست عزیز پارسا:72: بانو شیدا و زندگی موفق گرامی اینو از من بشنو از هر کاری رفتاری یا حرفی که باعش بشه شوهرت نسبت به خانوادت حساس بشه دوری کن :81:
در اخر اگه شوهرت خانه خودش را بفروشه و پدرت خانه بسازه و این وسط شما خیلی هم سود ببری بازم بنظرم ارزش نداره که حتی یکروزش بخواد با دلخوری و ناراحتی باشه.پس خواهشا اینکار را انجام نده به هیچ عنوان
- - - Updated - - -
پ.ن:نظر بالا با توجه به خواندن چنتا پست آخر بود :227: