سلام دوستان
من دیشب با همسرم صحبت کردم و دقیقا مطابق با چیزی که فکر میکردم ایشون دیگه قبول نمیکنه که بره. هر چی ایشون اتناع میکنه از این کار من بیشتر عذاب وجدان میگیرم و ناراحت میشم. راستش من خیلی فکر کردم و دیدم رسیدن همسرم به خواسته هاش منو هم راضی و شاد نگه میداره. اما اون قبول نمیکنه. راستش من همیشه این مشکل را دارم که وقتی تصمیمی بگیره اصلا ازش برنمیگرده (شاید من این توانایی رو ندارم که متقاعدش کنم). نمیدونم چرا کسی نمیگه چطور و از چه طریق باید باهاش صحبت کنم.
الان دیگه واقعا دوست دارم بره درسش رو بخونه و حاضرم تمامی سختیهاش رو به جون بخرم چون میدونم که شوهرم ارزش این از خودگذشتگی رو داره.
این سایت خیلی کمکم کرده که بفهمم شوهرم اگه اشتباهاتی داره اما خوبیهاش اونقدر زیاد هست که من از اشتباهاتش بگذرم. و به خاطر شوهرم و خواسته هاش این سختیها را تحمل کنم.
حالا میمونه که چطور راضیش کنم، اخه ان اصلا اجازه نمیده که در این مورد صحبت کنم؟ من با اینکه خیلی در این زمینه باهاش بحث نکردم و فقط یکبار گفتم که راض نیستم اما روش خیلی تاثیر منفی گذاشت و 2 هفته باهام خیلی سرد شد اما الان باهام خوبه. مطمئنا من خیلی بد بهش نظرمو گفتم اما اینبار دیگه نمیخوام با بد صحبت کردن هام اشتباه کنم. به نظرتون چه طور راضیش کنم؟