با سلام
رابطه او با خانواده اش بسيار خوب است بسيار غمخوار آنهاست يكي از دلايل جدا نشدنش هم ناراحت نكردن پدر و مادرش است . دوستانش هم كساني هستند كه دنبال لذت جويي و يا اختلاف به همسرانشان .
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
رابطه او با خانواده اش بسيار خوب است بسيار غمخوار آنهاست يكي از دلايل جدا نشدنش هم ناراحت نكردن پدر و مادرش است . دوستانش هم كساني هستند كه دنبال لذت جويي و يا اختلاف به همسرانشان .
سلام آقا حامد.
یکی از مشکلات خانم شما برگشت به گذشته است. یعنی نمی تونه گذشته رو فراموش کنه. و وقتی یاد موضوعات گذشته میافته دقیقاً همون حسی بهش دست میده که انگار اون اتفاق همون لحظه افتاده.
من، تو اطرافیان خودم این موضوع رو دیدم. و میدونم که این موضوع ریشه در کودکی آدم داره. ولی قابل حل هستش. به نظر من شما یه تاپیک خصوصی با مشاورین سایت در این زمینه بزنین. به خاطر این میگم که گفتین خانمتون اعتقادی به مشاور نداره. مشاورین سایت یادتون میدن که از چه ترفندهایی استفاده کنید تا اونو به زمان حال برگردونین.
اینو هم بدونین که اون از قصد این کار رو نمیکنه. تو ناخودآگاهش هست. به نظرم اگه این مشکل همسرتون رو حل کنید نیمی از مشکلاتتون حل میشه. بقیه اش هم با توجه کردنای شما به همسرتون حل میشه ایشالا.
راستی کوچولو در امانه؟ یا هنوزم مورد ضرب و شتم قرار میگیره؟ بعضی وقتا خیلی ذهنمو درگیر میکنه.
شما همچنان به خوش رفتاریتون ادامه بدین. مطمئن باشید آدم از خوبی ضرر نمیکنه. محبت کردن طوقی به گردن همسرتون میندازه که تا کُره ماه هم که برین دنبالتون میاد.
بخشی از کارای بچه رو به عهده بگیرید. مثلاً حمومش کنید یا دستشویی بردنش روبه عهده بگیرید. کمی از کارتون کم کنید.
فکر کنید همسرتون بیماره. و شما تنها کسی هستید که میتونید بیماریش رو خوب کنید. سعی کنید نقاط ضعف اخلاقش رو بشناسید و براش راه حل پیدا کنید. در کنارش رو خودتون هم کار کنید.
شما یک مرد وفادار و نمونه اید که تو این سایت به دنبال حل مشکلاتتون میگردین. باید به خودتون افتخار کنید :104:
مدتي است همه جوره سعي در رعايت حالش رو دارم . همه بد خلقي هايش را با شوخي و نهايتا سكوت جواب دادم . در داد زدن و يا كتك زدن بجه علي رغم اينكه در حال انفجار بودنم حق را به او دادم و به بچه گفتم مامانت راست مي گه حرف گوشش كن و اگر كتك مي خورد مي گفتم مامان را نوازش كن .
دوبار به مسافرت رفتيم و در مناسبت هاي مختلف سعي در توجه بيشتر كردم . در رابطه جنسي علي رغم تنفر بيشتر اقدام كردم اما نه بيش از معمول . بيشتر كمك مي كنم در بچه داري و كار خانه .و رابطه با خانواده ام را براساس خواست او قرار دادم و........
اما او فرقي نكرده هنوز ايراد ميگيرد و داد مي زند و ....
سلام یه بار بشین جلوش بگو خانومم چرا زندگی رو برا سه تامون تلخ کردی ببین یه سریا حسرت زندگی مارو میخورن تو حسرت دیگرانو خشگلی باش، منم زشت نیستم اگه واسه تو خواستگار زیاد بوده برا منم دختر کم نبوده اگه بخوام بزنمت هیچی ازت نمیمونه:102: پس سوء استفاده نکن با بچه کاری نداشته باش بزار کثیف کنه بزار بشاشه بزا بشکونه خودم میخرم خودم جمعش میکنم(یه کم خودتو نشون بده) این راهم امتحان کن هر شب نوازشش کن و رابطه برقرار کن
ببین آقا حامد،
من تو این سایت زیاد این مطلب رو دیدم، حتی خودم هم که مشاوره خصوصی گرفتم جناب مدیر بهم گفتن، که تغییرات در همسرت حداقل حداقل 6ماه زمان میبره تا خودش رو نشون بده.
کارهایی که میکنی خیلی خوبه. صبر و تحملتون واقعاً جای قدردانی داره
ولی قرار بود روی خودتون هم کار کنید. یادتونه؟ حتی آقایون گفتن که شما اعتماد به نفس پایینی دارین. مردونگیتون رو بیشتر کنید. پیشنهاد ebi-larynx هم خیلی جالب بودبه نظر من.:311: اولش با مهربونی شروع شد و آخرشم به دعوا ختم شد.
نمی دونم این لینکی که میزارم رو خوندید یانه؟ ولی اگه قبلاً هم خوندید، بازم بخونیدش. خیلی آموزنده اس. حتماً از روش نت برداری کنید. اجراش کنید.
http://www.hamdardi.net/thread-23419.html
همینطوری ادامه بدین. ازش متنفر نباشین. هروقت حس نفرت اومد تو دلتون، به خودتون بگید این همون آدمیه که من یه روزی عاشقش شدم و باهاش ازدواج کردم. این بنده خدا هم حتماً یه سری مشکلات داره که اینطوری شده.(تو دلتون بهش حق بدین) (برین تو پذیرشش) معنی پذیرش رو میدونین؟ یعنی هرچیزی رو همون طوری که هست قبول کنیم. وقتی این کار رو میکنی میبینی اتفاقات جالبی میفته. یا اون شخص یا اون چیز از زندگیتون خود به خود بیرون میره، یا تغییر میکنه و همونطوری میشه که شما میخواین.
من اینو خودم امتحان کردم و به چشم دیدم که بهتون میگم.
یه کار دیگه که به ذهنم میرسه انجام بدین و جواب میده اینه که به همسرتون پیشنهاد کنید ساعاتی از روز بچه بره مهد.
هزینه ی زیادی نداره. اگه پارت تایم بره حدود 300 تومن میشه ماهی(البته به محل زندگی هم بستگی داره)
وقتی دارید این پیشنهاد رو میدید، جملاتی مثل این رو هم بهش بگید:
"چون من نمی تونم زیاد تو نگهداری بچه کمکت کنم، پیشنهاد میکنم این کارو بکنیم. اینطوری وقت میکنی بیشتر به خودت برسی و واسه خودت وقت بزاری. میتونی بری یه باشگاه، یا اگه دوست داری بمونی خونه استراحت کنی. پسر بچه خیلی شیطونه وباید انرژیش خالی بشه. اونجا رُسِشو میکشن، وقتی بیاد خونه آرومتره و از این دست جمله ها که نه قربون صدقه اش برید (چون میگید که متنفرید ازش)، هم بهش توجه نشون داده اید."
:305:توجه به زندگیِ مشترک و همسرتون، و کار روی نقاط ضعفِ مردونگیتون مطمئنم مسیر زندگیتون رو درست میکنه.
هر لحظه اینو به خودتون یادآوری کنید، شما یک همسر وفادار و یک پدر نمونه اید. خیلی ها بدون داشتن مشکلات این چنینی دارن به خانوادشون خیانت میکنن. ولی شما دنبال حل مشکل هستین. :104:
سلام
من فکر می کنم یکی از مشکلات شما اون تنفریه که شما ازش صحبت می کنید و همسرتون اونو در ک می کنه و می فهمه
باهاش صادقانه صحبت کنید
ممنون از دوستان عزيز
در راستاي توصيه دوستان براي رفع ضعف هاي خودم چند تااز مشكلاتم را بيان مي كنم .ممنون مي شوم راهنمايي بفرماييد:
مثال ديروز را مي زنم :
1- موقع صبحانه بعد از اماده شدن توسط من شروع به فحش كه تو نامردي بيشرفي........و بچه نگاه مي كند پرسيدم چي شده جواب ميده هيچي هر چي چندسال را مرور مي كنم ميبينم تو مرا بدبخت كردي و... و جواب من فقط سكوت است و او ادامه مي دهد نه اينكه حق را به او بدهم ميدانم هر جوابي او را بيشتر عصباني مي كند.
2- موقع نهار در حضور بچه يكدفعه چيزي به سمت من پرت مي كند بدون مقدمه شروع به حمله وفحاشي كه چرا امروز به مادرم زنگ نزدي و احوالپرسي كني .مادرزنم سرما خورده ويقه ام را مي گيرد و هل مي دهد و ميگه گمشو بيرون .من فقط سكوت مي كنم و مي رو م كه لباس بپوشم ميگه حق نداري بري و بچه نگاه ميكند 3 -
3- موقع شام بچه دوساله كمي برنج بيرون از بشقاب مي ريزد داد مي زند بيشعور دست و پا چلفتي چرا بيرون ريختي بچه ديگه غذا نمي خورد ميگه (با شيريني )نمي تونم مامان دهنم كنه
4- بچه بهانه بيرون رفتن مي كند چند بار به او نه مي گويد بار اخر داد بر سر او مي كشد و يك كشيد هم به صورتش مي زند و من باز در مورد 3و 4 سكوت مي كنم و قلبم دچار درد مي شود
5 - بعد شام : - امروز تماسي با پدرم داشته ام كه بشدت احترام همسرم را دارد شماره ايشان را روي گوشيم ديده هرچه از دهنش در امده به من و پدرم گفته - ولي او هر روز حتما به يكي از افراد خانواده اش سر مي زند و تماس تلفني حداقل 10 بار دارد ولي اگر من يك تماس با والدينم بگيرم قشقرق به پا مي كند كه تو هستي و خانواده ات انها را بر من ترجيح مي دهي . واي بحال انكه تنها سري به پدر پيرم بزنم
حال دوستاني كه توصيه مي كنند تنفر نداشته باش يا رابطه برقرار كن راهنمايي كنن چگونه؟
واقعا چه برخوردي مي توانم كنم ؟ كه انفعالي نباشد و جراتمندانه باشه موردي راهنمايي بفرماييد
ظاهرا او از ازدواج با شما حالا به هر دلیلی پشیمان است و دائم دارد به این موضوع فکر میکند همه این رفتارها به نوعی واکنش بیرونی او به این تفکر هاست .بگید ایا کاری بوده در زندگیتون که او از شما خواسته انجام دهید یا طوری که او میخواهد باشید و شما انجام نداده باشید ؟ مثل طرز لباس پوشیدن طرز معاشرت طرز غذا خوردن و از این دست ؟ . تا حالا در مورد جدایی با او صحبت کرده اید ؟ نظرش چیست ؟
سلام آقا حامد
من بازهم سرحرفم هستم که ایشون با شما مشکل دارن که با بچه اینطوری رفتار میکنن.
بیایید یکم با هم روراست باشیم. من که یه خانم هستم و مثلاً نسبت به جنس شما حرف خور بیشتری باید داشته باشم فقط کافیه یه نفر (فرق نمیکنه کی باشه) بهم بگه تو بیشرفی، یا یقه ام رو بگیره بگه گمشو بیرون. چنان درسی بهش میدم که تا آخر عمرش یادش نره.:97:
یا حتی اگه کسی جلو چشم من کشیده به دخترم بزنه(حتی اگه همسرم باشه) شک نکنید عین همونو تو گوشش میزنم و بهش میگم "زدم تا بفهمی چه دردی داره" تا دیگه ازاین غلطا نکنه.(البته ببخشید توهین نباشه)
واسه چی این همه سکوت میکنید؟ چرا طوفانی نمیشید؟ میخواهید چه الگویی واسه پسرتون باشید؟ یه پدر توسری خور و دست و پا چلفتی؟ مگه شما مرد نیستید؟ مگه عصبانیت و قلیان احساسات و تندخویی و این چیزا رو به شما آقایون نسبت نمیدن؟ چرا اینجایی که باید جواب این خانم رو بدید سکوت میکنید؟
چرا حریمتون رو مشخص نمیکنید تا بفهمه که از چه حدی جلوتر نباید بره؟ چطور جرأت میکنه به تماسهای شما نگاه کنه؟ چطور جرأت میکنه در رابطه ی شما و خانوادتون دخالت کنه؟
من تا الان میگفتم بهش توجه و محبت کنید. هنوز هم میگم. ولی اینکه در مقابل این رفتارا سکوت میکنید نادیده گرفتن خودتونه. مگه شخصیتتون واستون مهم نیست؟ یعنی اگه مثلاً یه نفر تو خیابون یهو بزنه تو گوشتون شما سکوت میکنید و نگاهش میکنید؟ نه! شما هم باهاش دست به یقه میشید که چرا پایش رو از حدش فراتر گذاشته.
تمام رفتارهای همسرتون بازتاب رفتارهای منفعلانه ی خودتونه. درسته زندگی "مشترکه" ولی هر کسی باید "حریم" خودش رو داشته باشه.
بعضی جاها باید عصبانی شد جناب. بعضی جاها باید از حق خود ، از شخصیت خو دفاع کرد. بعضی جاها باید طرف مقابل رو نشوند سرجاش.
به نظر من شما باید از خودتون و رفتار منفعلانتون متنفر باشید. نه خانمتون. شمایید که ایشون رو به این روز درآوردین.
منو ببخش آقا حامد. به خدا خونم به جوش اومد. دیگه پستایی که توش پسرت کتک میخوره نزار. من دیوونه میشم. شاید باورت نشه ، برادر من پسرش رو کتک میزد. بچه ی یه سال و نیمه رو میزد که ادب بشه. منم ازش شکایت کردم به بهزیستی. در این حد من دیوونه ام.:grief:
تو رو خدا یکم به خودت بیا. دفعه ی بعد که بی حرمتی کرد، یه جور که لایقش بود بنشونیدش سرجاش. بی احترامی و برخورد فیزیکی رو وارد کار نکنید ولی حریمتون رو مشخص کنید. اینقدر به اطرافیانتون رو ندید که سوار گردنتون بشن.
برادرگرامی!
حتی اگربچه رازد شماحق زدن همسرتان راندارید چون اومادرش هست وقضیه فرق می کند موفرفری جان بدجوری عصبانی شدیا طوفانی شدن وقشقرق به پاکردن ایشون چه کمکی می تونه بکنه به زندگیشون.
آقای محترم آیاتاحالا پیشنهادمشاوره رفتن رابه همسرتان داده اید؟
به نظرم 2تایی باهم به مشاور حضوری مراجعه کنید اصلا همسرتان رابااین سایت آشناکنید.حدیثهای مربوط به برخوردنیکو باشوهررابرایش بنویسید.درقالب نامه ای عاشقانه بگوییدکه ازبهانه گیریهایش خسته شده اید.باهاش صحبت کنیدکه می خوای من یه هفته برم تو ازدستم راحت شی (یعنی یه جورایی خودتونولوس کنیدوهم اینکه خانمتون یه ذره بترسه که ممکنه شماروازدست بده وشماهمیشه قرارنیست تحمل کنید)انشاالله زودزود حل می شه باورکنیدخانمهاخیلی زود عوض می شن.یه چیزی آیاایشون ازنظراقتصادی اززندگی باشماراضی بودند؟اگه نه مشکلشون چی بوده؟