-
پرواز جان،
آقای خاله قزی درست می فرمایند.
شما نشستی ایشون را محاکمه کردی که چرا به برادرت پول دادی یا ... هر مردی باشه به غرورش برمی خوره.
در ضمن فکر نکن از فردا دیگه بهشون پول نمی ده. تنها تاثیری که حرفت داشته این هست که از فردا بیشتر ازت دور می شه و مسائلش را مخفی می کنه.
فقط در مورد نیازهای خودت حرف می زدی بهتر بود.
به قول یکی از آقایون تالار، مردها خودشون آخر منطقند. نیازی نیست که باهاشون منطقی حرف بزنید. یه کم احساسی حرف می زدی بهتر بود.
-
خب مرسی ما هم که محاکمه شدیم اساسی.
چشم حتما این نکته رو رعایت می کنم.
اقای خاله قزی مقاله ها رو هم میخونم مرسی بابت لینکشون.
اما شاید طرز نوشتنم محاکمه امیز بود.نه کاملا محترمانه گفتم بهشون. شاید بد رسوندم اینجا. نگفتم که چرا به برادرت پول دادی به من ندادی. مدام میگفت برادرم بهم پونصد داد من بهش گفتم چند بار داری اینو میگی شما کم کمکش نکردی. فرض کنید کل خرجشو تو دانشگاه غیرانتفاعی میداد. یا حداقل نصفشو.
اگه باید اعتراض میکردم همون موقع این کار رو میکردم. گفتم می دونم دلسوزی و نمی تونی کمک نکنی. اما اینکه میگی برادرم کمکم کرد شما هم چندین و چند بار کمکش کردی بلاعوض. الان این پول رو باید برگردونی.
محاکمش نکردم خواستم بدونه که در جریان همه چی هستم اینقد منو با این حرفش ناراحت نکنه.
شاید یه علت مشکل من این باشه که قبلا چون کار میکردم تا حدی مستقل بودم و نباید به کسی حساب پس می دادم. الان یه دوگانگی برام ایجاد شد. از یه طرف کار نمی کنم و برای هزینه هام مدام باید بگم چقد کجا خرجم شد این خیلی سخته. از طرف دیگه میگم برم سر کار هم اختیار و استقلال ندارم تو درامدم. اونجا هم راحتم نمیزاره. چون این اخلاق رو درشون دیدم. نه می تونم کار نکنم و نه سرکار برم. این قضیه یه خورده منو حساس کرد.