-
نمیدونم چرا ولی وقتی مطالب شما میخوندم انگار داشتم به آینه نگاه میکردم و خودمو میدیدم ولی من تا حدی از شما افراطی تر عمل میکردم تا جایی که زمانی هیچ دوستی نداشتم و موبایلم ماه ها زنگ نمیخورد و باخانوادمم صحبت نمیکردم و الانم بیشتر سرم تو نت و کتاب هست و مرهمم شده بودند کتاب های فلسفی و به نوعی بهشون اعتیاد بیدا کرده بودم حتی اگر همشونو نمیخوندم سعی میکردم یه کلکسیونی از این جور کتاب های فلسفی کلامی عرفانی داشته باشم ولی تا حدودی گره کار دستم اومد و تا تونستم بیروزی نسبی داشته باشم هنوزم دارم میجنگم چون تابستونه و کمتر با کسی در ارتباطم و میترسم اون حس برگرده گفتم شاید مطالبم بدردتون بخوره شاید گرچه خودم بعضی مواقع تنبل بازی درمیارم
من دوسال از شما کوچیکترم بشدت منزوی بودم و هستم و دارم میجنگم که خارج شم و عاشق کتاب و بشدت میترسیدم از اجتماع و کلا از عدد دو بدم میومد و همیشه تنها بودم خب میشد بعضی مواقع کلافه میشدم یا میدیدم همه خوشن میگن میخندن من هیچ اینهو تبر مییموندم مثلا استاد دانشگاهم از من بخواد سوال کنه و اینکه جلو بچه ها ضایع شم و بهم بخندند و کلا موقعی که کاردانیمو گرفتم به جز ترم اخر بقیه ترم ها یکنواخت بودم خیلی سر به زیر که خجالت میکشید سلام کنه صداش دائما میلرزه اگر استاد سوال کنه جواب نمیده یا اینکه ممکنه تو کلاس 50نفری فقط من جوابو بدونم و استاد بگه هر کی جواب این مسئله رو داد یکی دونمره بایانی کمکش میکنم ولی بازم هیچ که هیچ و حتی موجب افت تحصیلی هم شد که یک ترم اضافه خوندم واسه کاردانی اونم رشته برق با اون سختیش
تا اینکه به رفتار بچه ها بشدت دقت میکردم البته دور تا دور و میدیدم که مثلا استاد ها چطور ممکنه فلان دانشجوی تنبل بی نظم رو قبول کنه و منه بظاهر درس خون بچه مثبت که بدلیل کم رویی و ترس از اینکه خدایا الان چی دربارم فکر کنن دچار افت افتضاح تحصیلی شدم اما کارهایی که من کردم رو بگم البته بگم هنوزم جا دارم و هنوزم بطور مطلق نتونستم خودمو نجات بدم ولی باز بهتره قبلا شدم
یک.سعی کردم ببینم چه اشکالی دارم نقاط قوت و ظعف خودمو شناسایی کردم مثلا در لباس هام طرز صحبت کردنم خندیدن سنگین یا سبک بودن عدم لودگی ایا مرتب و ترتمیز هستم یا نه چرا که من دچار وسواس اونم از نوع چی تمیزه چی کثیفه شدم و دستامم به خاطر اینکه تمیز شه تاید و ریکا صابون شامبو رو قاطی میکردم تا مثلا نجاست برطرف شه نابود کردم غافل از اینکه اصلا نجس نبودن :58::58: سعی کردم درسامو خوب بخونم تا به جواب های استاد جواب بدم و بیشتر سعی میکردم جایی بشینم که استاد ببینتم و مثلا خودمو برتر نشون بدم و اعتماد به نفسم بره بالا و بچه ها بیان طرفم و سوال کنن و من جواب بدم البته این مورد خارج از دانشگاه بهتر بود چون با بعضیا سر مباحث فلسفی صحبت میکردم و تونستم به شجاعت نسبی برسم
دو .اینکه باید قبول کرد اون هایی که ما رو میبینن و در مورد ما قضاوت میکنن مثل خودمونن و ادم های منزه ای نیستن و اگر بهشون دقت کنیم میبینیم خیلی از عملکرد هاشون به ذهن ما جور در نمیاد ولی بازم از ما موفق ترن بظاهر البته و میبینیم که به خاطر وقیاحتشون شاید کاراشون راه میفته ولی ما نه و به نوع مظلومانه ای نگاهشون میکنیم
سه.سعی کنیم سطح معلومات عمومی خودمونو زیادتر کنیم توی فیلم صخره سرخ یه جمله گفته شد که خیلی دوسش دارم و اون اینکه دوستن چیز های کمی در هر چیزی طعم زندگی رو تغییر میده البته یکی تغییرش دادم:43: قطعا اینطوره سعی کنید به طور نسبی یکمی تاریخ یکمی جامعه شناسی و چندتا کتاب که جنبه عمومی دارن رو بخونید و کسب علم کنید اخبار حتما نگاه کنید ولی سیاسی نشید همینطور خبرهای علمی بخصوص کاربرد دارن سعی کنید بعضی کارتونو تو خونه انجام بدید و مقدمه ای بشه واسه کار بیرون خونه ویا اینکه جلو اینه بیاستید و خطابه بخونید مثل یکی از بزرگترین خطابه سرایان یونان که حقشو خورده بودن میرفت تو بیابون و غار ها برای احشام و سنگ خطابه میخوند
چهار.سعی کردم با ادم هایی دوست شم که مثل خودم باشن یا لااقل کار مخالف شرع نکنن یا کارهایی که ازشون متنفرم رو انجام ندن بعد کم کم خودمو به بله ها بالاتر کشوندم مثلا جلو یه نفر صحبت میکردم بدون ترس از قضاوتش بعد شد دونفر بعدشم الی ماشالله
سعی کنید در وهله اول خیلی مصمم و استوار باشید و اصلا کسی رو نبینید خیلی برنامه ریزی شده کاراتونو بکنید و یقین بیداکنید کسانی که در مورد شما قضاوت میکنن مثل خود شما هستن دیگه نمیدونم چی بگم شب خوش