-
مثلا میگفت با فلان دوستت نرو سفره خونه من میرم بهش نمیگفتم میفهمید بلند میشد از راه دور میکوبید میومد دم سفره خونه ......
یه گوشی اضافه داشتم اون زمان دادم امانت دست یکی از همکارای مردم وقتی فهمید یه قشقرقی به پا کرد که خدا میدونه .......
یه سری تازه عضو برنامه لاین شده بودن واااااااااااااای بستنی دستم بود دوستشم تو ماشین بود جلوی اون بستنی رو از دستم گرفت پرت کرد بیرون با داد گفت تو روزی 3 تا اس وقت نمیکنی به من بدی بعد واسه من لاین باز شدی ... خخخخخخخخخخخخ
یه سری دیگه گوشیمو برده بود که ال سی دیش رو درست کنه خیر سرش میخواست خوشحالم کنه یه گوشی جدید برام آورد بعد من گفتم اون گوشی قبلیم چی شد گفت هیچی دیگه اونو فرمت کردم چند روز دیگه هم میفروشمش ...منو میگی دود از کلم بلند شد اخه یه عالمه برنامه و فایلای شخصی توش داشتم انقد دعواش کردم اونم عصبی شد حیف من که رفتم برات گوشی خریدم منو خاک بر سرو بگو که خواستم خوشحالت کنم بعد تو به خاطر 4 تا عکس اینطوری میکنی ...
چند سری هم سر زن داداشش دعوامون شد .... من خیلی عصبی میشم دست خودم نیست میزنم انقدر زدم تو سر و صورتشو و سینش که منو تو کوچمون ول کرد و رفت ....
- - - Updated - - -
البته خیییییییییییییلی کارهای خوبم برای منو خانوادمو فامیلام کرده
-
اولا که دلیلی که گفتی دلیل نیس، نیاز جنسی تو همه وجود داره و باید کنترلش کنی تا بتونی انتخاب درستتری داشته باشی
.دوما این مواردی که گفتی بخاطرش عصبی شده خیلییییی نرماله، تو زدیش دختر اقتدار و غرورشو بردی زیر سوال بعد انتظار داری عصبی نشه!
یا موردی که بهش مسیج نمیدی و رفتی عضو لاین شدی واقعااااا حق با اون بنده خداس!
به نظرم تو این مثالا که زدی هر کی دیگه ام بود عصبانی میشد ، به قول رزا دائم عصبی باشه بهش میگن عصبی ،این آقا که علتش موجه بوده .
-
اره خب ولی نمیتونم به میل اون زندگی کنم که
-
به میل کسی زندگی نکن فقط یه سری چیزا باید تو هر رابطه ای رعایت شه
این کارگاه رو حتما بخون http://www.hamdardi.net/thread-23419.html
-
وقتی مامانت و خاله هات و ... مخالفن، حالا گیرم ما موافق باشیم، می تونیم بیاییم برای عقد قرار مدار بذاریم؟:311:
بابا 20 سالته !
برو برای خودت خوش باش. از الان بیفتی تو دردسر با یک مرد عصبی بددهن و ...؟؟
بعضی 20 ساله ها آمادگی ازدواج را دارند. به نظر می رسه تو هنوز آمادگیش را نداری.
منظورم از خوش باش این نیست که ساعت یک نصف شب با دوستات بری خیابونگردیا !
تفریحات معقول و مناسب
کار
آموزش
روی معیارهات کار کن
مطالعه کن در مورد زندگی خانوادگی
-
همیشه فکر میکنم اخر با اونی که میخوام ازدواج نمیکنم:54:
-
مائده جان من فک میکنم شما تو تصمیم گیری قاطعیت نداری. و کمال طلبی. و شاید راجع به همسر آینده ت کمی فانتزی فکر میکنی.
اینکه میگی هرکدومشون یه خصلت خوب دارن و یه خصلت بد، خوب همه همینجوری ان!
هیچکس کاملاً مثبت نیست، و هیچکس هم کاملاً منفی نیست. اما دلیل نمیشه تو بخوای بخاطر هر خصلت خوبی که خواستگارت داره شک کنی و بگی نه حیفه! نمیتونم ردش کنم.
الآن تو هم میگی از آدم بددهن بدت میاد. به این فک کن اگه بددهنیش رو بذاری کنار خصوصیات دیگه اش بازم نمیتونی تحمل کنی؟ مثلاً آقاهه برات طلا بخره میلیون میلیون :) ولی پشتش به خودت، به اطرافیانت فحش بده بازم میگی اشکال نداره و فک میکنی خوشبختی یانه. یا محدودت میکنه،میگه فقط باید با من بری و یا... مهم خودتی که ببینی کنارش احساس خوشبختی میکنی یانه. و بعد با اطمینان و قاطعیت تصمیم بگیری، بدون نگرانی ازاینکه بعداً پشیمون بشی. اگه پذیرفتی، با تمام وجودت برای زندگیت تلاش کنی، بدون اینکه تو دلت بگی من حیف شدم و اینا. و اگه ردش کردی، خوشحال باشی که تصمیم درست گرفتی. و وسوسه نشدی و خودت رو بدبخت نکردی.
بعدم فقط به خودت و اینکه الآن نیاز داری و باید ازدواج کنی فک نکن. تو قراره یه روز مادر بشی. فک کن اگه بچه ت به دنیا اومد، این آقا یا هر خواستگار دیگه ت پدر مناسبی برای بچه ت هست؟ به نظر من خیانت در امانته که یه دختر به اسم عشق، یا بخاطر پول یا هرچیز دیگه ای با یه مرد نامناسب ازدواج کنه و علاوه بر خودش بچه ش رو هم بدبخت کنه.
راستی راجع به اینکه گفتی تو و مادرت رو خیلی دوست دارن... به نظر من این ویژگی برای اینکه یه نفر مناسب باشه کافی نیست. مگه نشنیدی دوری و دوستی؟ :) تو باید روی خود آقا و شخصیت و موقعیتش سرمایه گذاری کنی تا خیالت راحت باشه. خیلی خانواده ها رو دیدم که حاضر بودن برای هم جون بدن، ولی بعد از وصلت کردن به خون هم تشنه شدن :) نمیگم رفتار خانواده شوهر مهم نیست، ولی تمرکز تو باید روی شخصیت و موقعیت آقا باشه.
یه چیز دیگه درمورد این آقا.
این آقا اگه خواستگاره، باید بدونه که تو تا وقتی بهش جواب مثبت ندادی تعهدی بهش نداری. میتونه بگه من فلان رفتار رو نمی پسندم و نمیخوام بعد ازدواج انجامش بدی. که بعد تو یا قبول میکنی و مطابق میلش تغییر میکنی، یا میگی من همینم که هستم. و آقا یا می پذیره و کوتاه میاد، یا منصرف میشه از ازدواج. نه اینکه انگار که دوست پسر توه، دنبالت راه بیفته و برات قلدر بازی دربیاره.
البته فک میکنم خودت این ذهنیت رو براش به وجود آوردی. وقتی کاری داری میذاری به عهده اون،یا وقتی میری بیرون بهش اطلاع میدی که مثلاً من دارم میرم فلان جا و ... اونم هوا برش داشته، برات غیرتی بازی درمیاره و میخواد برات تصمیم بگیره. یا انتظار داره تو همونطور که به دوستات پیام میدی، به اونم پیام بدی و... اینا. دوران دوستی که بحثش جداست و کاریش ندارم، ولی اگه قصد شناخت و آشناییه صمیمیت زیادی درست نیست. وابستگی و سوء تفاهم ایجاد میشه.
-
یاسی جون خیییییییییییییلی ممنون از وقتی که برام گذاشتی ...
بزار اصلا داستان رو برات یکم بازتر توضیح بدم .....
پارسال عید بود که ما همکار بودیم من خیلی ازاین آقا خوشم میومد بیش از حد که 8 عید بود ایشون از طریق یکی از دوستام به من شماره داد بعد دو روز که من زنگ زدم مطرح کرد که من قصد دوستی رو باهات ندارم اگه باشه ازدواج من و دوستمم همش مسخرش میکردیم میگفتیم مگه میشه ندیده و نشناخته بگه ازدواج اینم مثل بقیه میخواد اینطوری بگه که منو نگه داره ...
گذشت و دیدم نه واقعا قضیه جدی بوده چندبار گل خرید اومد دم خونمون مامانم راهش نداد پشت تلفن بهش بد و بیراه میگفت خیلی اذیتش میکرد دقیقا یادم نمیاد چه اتفاقی افتاد که مامانم ازش خوشش اومد همیشه میومد دنبال مامانم و مامانم رو میبرد سرکار و میاورد من تا اون سر دنیاهم میخواستم برم منو میرسوند آخ میگفتم دم خونمون یود سریع میرفتیم دکتر
یه سری دخترخالم تو بیمارستان پاش رو عمل کرده بود ماهم وسیله نداشتیم اومد خودش کول گرفت از بیمارستان اورد تو ماشین رسیدیم دم خونه خالم اینا 3 طبقه تنهایی بردش بالا عقد ختلم بود تمام میوه و شیرینی هارو رفت خرید مامانش دو بار اومد برام انگشتر و زنجیر پلاک عیدی اوردن مامانم تازه به مامانش میگفت من دختر به پسر شما نمیدم طوری شده بود که گوشه گوشه خونمون کادوهای این پسره بود .... اخلاقش خیلی خوبه با محبته خیییییییییییییییلی وفاداره با اینکه ظاهر خوبی داره .... اصلا خسیس نیست .... فقط مشکل من بددهنی اونم نه فحش های زشته منظورم همین فحش هایی که ورد زبون همست ..... اما بازم دودلم
- - - Updated - - -
شیدا جان دیگه انقدر کار کردم و مطالعه خسته شدم شاید باورت نشه من چنتا کتاب خونمون دارم و هزارااااااان ساعت توی اینترنت مطلب خوندم .... معیارهام متغیر نیست اما قبلا هم گفته بودم کل زندگیم نه بحث ازدواج همه چی رو دودلی میگذره بعدشم 7 شهریور رفتم تو 21 سال:311:
- - - Updated - - -
با این پسره هیچ کس هیچ مخالفتی نداره تازه مشتاق هم هستند ... خخخخخخخ
راستی برای تولدم یه سیم کارت ثابت خریده در صورتی که من فحشش دادم:18:البته نه فحش بد هاااا گفتم بیخود کردی خریدی واسه چی دست از سر من برنمیداری تازه گفت چند روز دیگه میام میبرمت واسه ثبت نام گواهینامه تو دلم خررررر ذوق میشماااااا اما ظاهرم بهش گفتم مگه خودم چلاغم که تو بیای منو ببری .....:58:
-
سلام دوست عزیز
دختر خوب من برداشتم از حرفای شما اینه که شما معیار اصلیت مادیات و توجه از جانب طرف مقابل هست.. دختر خب فکر نکن الان ازدواج کردی تا تخر عمر همینطور با عشق و شادی و کادو تفریح میگذره... زندگی خیلی بالا پایین داره... اینو تصور کن این اقا یا هر خواستگار دیگه خدای نکرده بعد ازدواج شرایط مالیش بهم خورد .. اینقدری دوسش داری که بتونی همگام باهاش کنار بیای؟؟ یعنی انقدر عشق و علاقت زیاد هست به زندگی با این آقا؟
یه مورد دیگه این امارارو از کجا اوردی 20 درصد فلان 50 درصد فلان؟ آیا رفرنس خاصی داره؟ دلیلت برای ازدواج یکی از دلایلیه که هر کسی توصیه میکنه به خاطر اون صرفا ازدواج نکنید....
چیز دیگه که میخوام دوستانه بهت بگم این که مادر هر کسی بهتر از بقیه دخترشو میشناسه.. چرا مامانت با ازدواجت مخالفه؟؟ شاید دخترشو میشناسه الان آمادگیشو نداره... هر چند شاید ادبیاتشون برای رد خاستگار به گفته خودت خوب نباشه اما مطمئن باش بیشتر از هر کس دیگه صلاحتو مادرت میخواد...
21 سال اوج شادابیته دختر خوب به نظرم ذهنتو آرامش بده بعد تصمیم بگیر...این همه انرژی که داری حیفه تو کارای دیگم مهارت پیدا کن..
میتونی تو چند تا کارگاههای مربوط به ازدواج هم شرکت کنی تا خودت و معیارات و هدفت تو ازدواجو واقع بینانه تر لمس کنی
مراقب خودت باش
-
وااااااااااااااااای خداااااااااااااااااای من .....
اتفاقا برعکس این آقا وضع مالی خوبی نداره درسته شغلش آزاده اما اصلا در حد اون قبلیه نیست ..... یه وضع خیلی معمولی داره .....
بعدشم اون آمارو من نوشتم مثلا دارم میگم هیچ سندیتی نداره .....
بعدشم مامانم با ازدواج من با این آقا اصلا مخالف نیست و حتی خودش گفت بهش فکر کن .....
اون دلیلی هم که گفتم یکیش بود هزارااااااااااان دلیل دیگه هم وجود داره ....
- - - Updated - - -
راستی دوستان برای پدر بزرگم دعا کنید توی ccu بستری:203: