خودخواهی کسی که دوستش دارم و درموندگی من

سلام عزیزم
توی رفتار خیلی از آقایون یه تضادی میبینی! زن سر به زیر و آروم که حرفشونو گوش کنه رو دوست دارن اما همیشه ته دلشون زنهای مستقل رو تحسین میکنن!
بهترین اصطلاح رو خودت بکار بردی که از اون ور بوم افتادی. بچه بودی و بخاطر تجربه ی خانوادگی بدت سعی کردی با آرامش و بله چشم گفتن رابطتونو حفظ کنی و کسی که دوست داری رو کنار خودت نگه داری، اما این وسط استقلال و شخصیت خودت رو از دست دادی.
متاسفانه رابطتون به این صورت غلط شکل گرفته و تغییرش راحت نیست. ولی از یک طرف هم 6 سال زمان کمی نیست که بشه راحت گفت ازش جدا شو!
من بهت پیشنهاد میکنم که یک مدت ازش دور شو تا ارزشتو بفهمه. بذار بدونه که میتونی برای خودت تصمیم بگیری. بگو میخوای یه مدت ازش دور بمونی و راجع به رابطتون فکر کنی که میتونی با این اخلاقش کنار بیای یا نه.
معمولا این روش جواب میده. به شرط اینکه صبر داشته باشی و اگه دیدی اوضاع بهتر شده دیگه رابطه رو به این شکل ادامه ندی. بخوای که دیگه همه چیز زیر نظر خانواده ها و مشاور باشه

دو نفری برید پیش مشاور ما هرچی بگیمفایده نداره چون مدت 6سال باهم بودید و خودت رو یکجورایی همسرش حساب میکنی.ماها که داریم نظر میدیم از بیرون این رابطه هستش بنظرت ظالمانه هستش و درکت نمیکنیم ولی اتفاقا برعکس میدونیم وابستگی چقدر سخته و اینکه چه احساسی داری ولی مسئله اصلی اینه بهترین تصمیم گرفته بشه با کمترین ضرری که بهت وارد میشه.

برید دو نفری پیش مشاوری حرف ما اینه میخوای جدانشی خوب تصمیم خودته ولی حداقل برو مشاور مثل یه خواستگار باهاش رفتار کن ازش فاصله بگیر بزار عقلت بر احساست چیره بشه.الان دوست پسرت هستش ولی توی زندگی دیگه شوهرته و 24 ساعته پیش همین با الان خیلی فرق میکنه بانو :72:

یه ترسی هم که من دارم اینه وقتی رابطه ها طولانی میشه بعد ازدواج دیگه خیلی جذابیتی برای همدیگه ندارن دوطرف البته این نظر شخصی بنده هستش.

با این شدت وابستگی اگر طرف مقابلت فرشته آسمانی هم بود ما بازم میگفتیم یکم صبر کن و احساسی تصمیم نگیر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sara 65

سلام عزیزم
توی رفتار خیلی از آقایون یه تضادی میبینی! زن سر به زیر و آروم که حرفشونو گوش کنه رو دوست دارن اما همیشه ته دلشون زنهای مستقل رو تحسین میکنن!
بهترین اصطلاح رو خودت بکار بردی که از اون ور بوم افتادی. بچه بودی و بخاطر تجربه ی خانوادگی بدت سعی کردی با آرامش و بله چشم گفتن رابطتونو حفظ کنی و کسی که دوست داری رو کنار خودت نگه داری، اما این وسط استقلال و شخصیت خودت رو از دست دادی.
متاسفانه رابطتون به این صورت غلط شکل گرفته و تغییرش راحت نیست. ولی از یک طرف هم 6 سال زمان کمی نیست که بشه راحت گفت ازش جدا شو!
من بهت پیشنهاد میکنم که یک مدت ازش دور شو تا ارزشتو بفهمه. بذار بدونه که میتونی برای خودت تصمیم بگیری. بگو میخوای یه مدت ازش دور بمونی و راجع به رابطتون فکر کنی که میتونی با این اخلاقش کنار بیای یا نه.
معمولا این روش جواب میده. به شرط اینکه صبر داشته باشی و اگه دیدی اوضاع بهتر شده دیگه رابطه رو به این شکل ادامه ندی. بخوای که دیگه همه چیز زیر نظر خانواده ها و مشاور باشه

---

من هم میخواستم یه مدت ازش دور شم.. واقعا لازم داشتم ولی خب طاقت نیاورد.. سر سه روز اومد.. خونواده ها هم پیشنهاد مشاور رو دادن.. خودش هم قبول کرده.. تا ببینم خدا چی میخواد از اونور هم داره سعی میکنه بهم سخت نگیره.. یعنی از وقتی دوباره اومده ندیدم چیزی بگه اما خب مطمئنم تو وجودش بخاطر حرفایی که پیش اومده ناراحته.. تو سه روز هیشکی تغییر نمیکنه با این حال جفتمون داریم تلاشمون رو میکنیم.. ببینیم چی میشه.. من با بابام همه ی صحبتام رو کردم.. بیشتر از مامانم با بابام صمیمی هستم اون هم با تصمیماته من مخالفتی نکرد.. یه جورایی خیلی چیزا رو به خودم واگذار کرد.. فقط گفت عجولانه تصمیم نگیرم.. ممنون از حضورت گلم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

دو نفری برید پیش مشاور ما هرچی بگیمفایده نداره چون مدت 6سال باهم بودید و خودت رو یکجورایی همسرش حساب میکنی.ماها که داریم نظر میدیم از بیرون این رابطه هستش بنظرت ظالمانه هستش و درکت نمیکنیم ولی اتفاقا برعکس میدونیم وابستگی چقدر سخته و اینکه چه احساسی داری ولی مسئله اصلی اینه بهترین تصمیم گرفته بشه با کمترین ضرری که بهت وارد میشه.

برید دو نفری پیش مشاوری حرف ما اینه میخوای جدانشی خوب تصمیم خودته ولی حداقل برو مشاور مثل یه خواستگار باهاش رفتار کن ازش فاصله بگیر بزار عقلت بر احساست چیره بشه.الان دوست پسرت هستش ولی توی زندگی دیگه شوهرته و 24 ساعته پیش همین با الان خیلی فرق میکنه بانو :72:

یه ترسی هم که من دارم اینه وقتی رابطه ها طولانی میشه بعد ازدواج دیگه خیلی جذابیتی برای همدیگه ندارن دوطرف البته این نظر شخصی بنده هستش.

با این شدت وابستگی اگر طرف مقابلت فرشته آسمانی هم بود ما بازم میگفتیم یکم صبر کن و احساسی تصمیم نگیر

---

سلام داداش
حرف از مشاور شده.. خونواده هامون هم همین پیشنهاد رو دادن.. خودش هم قبول کرده بریم پیش مشاور.. ممنون داداش

ببخشید فکر کنم اون جمله آخر پست اولتونو اشتباه خوندم فکر کردم جدیدا کتک هم میزنن.
بهرحال بنظر من شما همونطور که خودتون گفتین شخصیت بسیار وابسته ای دارین، و فکر نمیکنین که این یک مشکله، این قضیه یک نکته ضعفه بهش توجه کنین سعی کنین کمترش کنین.

درمورد اینکه ایشون گفتن کوتاه میاین هم یک نکته ای و بگم.

ببین عزیزم اولا فرق بین ما و شما اینه که ما به اون آقا وابستگی نداریم هیچ، تازه هیچ شناختی هم نسبت بهشون نداریم، پس حرفامون از رو عقله بدون هیچ احساس عشق یا آشنایی قبلی و فامیلی .

ایشون گفتن کوتاه میاین، اما از حرف تا عمل خیلی راهه!!
معلوم نیست تا کی دووم میاره این کوتاه اومدن.
تازشم کوتاه اومدن از نظر من یک چیزه از نظر شما یک چیز دیگه از نظر دوست شما ممکن معنای متفاوتی داشته باشه.
سطح کوتاه اومدن و براتون مشخص کردن؟

مگه شما نمیفرمایین همیشه شما بودین که گفتین چشم و همیشه شما کوتاه اومدین پس دیگه کجا میخواین کوتاه بیاین ؟ چقدر دیگه میخواین کوتاه بیاین؟
کوتاه اومدن شما دیگه یعنی چی؟


اینارو نگفتم که فرصت بهشون ندین، چرا فرصت و بدین ، اما این دفعه مدت محدود تعیین کنین و خیلی قاطع اتمام حجت کنین که باید ایشون مواردی که شما میگین و تعهد کنن که از این به بعد رعایت کنن.
بعد این مدت شما تغییرات ایشونو تو تصمیم گیریتون مد نظر قرار میدین، اگه که ایشون تغییر قابل توجه ای داشتن و طبق حرفشون عمل کردن خب شما جوابتون مثبته اگه نه جواب شما منفی.


بنظرم اینکارو بکن که هم بدونن نمیتونن با احساساتتون بازی کنن تا به هدفشون برسن. هم بفهمن شما خیلی جدی و قاطع هستین پس ایشون هم باید این مورد و جدی بگیرن.

چون من فکر میکنم ایشون یک احساس خطر کوچولو کردن، برای همین یک حرفی زدن که حالا یکم مهربونتر بشم و بگم کوتاه میام .بعد که جواب مثبت و گرفتم خب دوباره میشم همون آدم سابق

ممکن هم هست اصلا جدی نگیرن این تغییراتو چون شما متاسفانه شخصیت بسیار وابسته ای دارین و شش سال هم تحمل کردین پس ممکنه فکر کنن الان یکمی خسته شدین با یکم دلداری چند روزه شما کوتاه میاین و میتونن رویه قبل پیش بگیرن.

ببین امیدوارم این فکرا نکرده باشن، اما تغییر کردن خیلی سخته، اونم برای شما که تو این شش سال هیچوقت تغییری احساس نکردین.
امیدوارم واقعا تمام تلاششونو بکنن شما هم کامل بهشون منتقل کنین که تو این زمینه کوتاه بیا نیستین، تلاشتونو بکنین برای اصلاح رابطه تون اما تو این مورد قاطع باشین بذارین متوجه بشن که اگه تغییر جدی ای نکنن شما رو دیکه نخواهن داشت.

بنظرم خوبه که بگی بیاین خواستگاری و شما یک مدت آشنایی تعیین کنین بدون عقد و محرمیت البته، چون شما فرصت داشته باشین که جواب منفی هم بدین.
فقط یک مدتی برای آشنایی به عنوان آخرین فرصت برای مشاهده تغییرات!

شما با گفتن این جمله در اصل هدف و تو این رابطه مشخص کردی و ایشون اگه شمارو بخواین برای بدست آوردنتون نهایت تلاششونو میکنن.مدت میتونی شش ماه مثلا تعیین کنی.

بنظرم این جمله و بهشون بگو و این مدت و براشون تعیین کن.تا حرفاتو جدی بگیرن.

- - - Updated - - -

میدونی چرا اینارو گفتم، الان بهم میگی دختر بیخیال، اسمتو عوض کن بذار دختر بدبین.:)

نه عزیزم بدبین نیستم،
به عشق و علاقه اعتقاد دارم
یه محبت اعتقاد دارم
به تاثیرات معجزه آسا عشق اعتقاد دارم

باور دارم همه مردا عینه هم نیستن.
فمینیست نیستم.
دیگه آخر کلام یک دختر احساساتی هستم که به همه اینا اعتقاد دارم، ازدواج کردن هم دوست دارم، منکرش هم نیستم.

اما به ازدواج درست اعتقاد دارم
به انتخاب درست
احساساتی هستم اما نمیذارم این احساسات جلوی چشمامو بگیره و کورم کنه و نشونه هارو خوب نببینم.
قبل ازدواجم خوب چشمامو باز نگه میدارم تا اشتباه انتخاب نکنم.

دلیل جملات بالا که زیاد خوشبینانه به جمله کوتاه میام ایشون توجه نکردم این بود ، که :
اینجا من تاپیکهای زیادی خوندم که شوهرا یا خواستگارا یا نامزدا بعد اینکه یک رفتار اشتباه دارن و خانوم به حد خستگی و سرد شدگی میرسه حرف از تغییر میزنن، خانوم امیدوار میشه، خوشحال به زندگیش ادامه میده اما میبینه فقط فقط این تغییرات واسه همون ماه اول بود دوباره اقا خسته شده رویه قبل و پیش گرفته، خانوم هم دوباره همون تاپیک ههای قبلشو با مشکلات قبلشو باز میکنه.

میخواستم شما اینطوری نشین، چون شما هنوز راه برگشت دارین، نه ازدواج کردین نه رابطه جنسی ای داشتین.از نظر جامعه شما یک دختر مجرد هستین هنوز!

برای اثبات حرفم یک مثال میزنم تاپیک های خانوم الهام 20 بخونین ببینین چقدر مشکلات داشتن از آخر همسرشون اکانتشون و اینجا پیدا کردن همه ی حرفاشونو خوندن بعدش هم گفتن قبول دارن اشتباه بوده و قول درست کردنشو دادن یک ماه خوب بودن دوباره همه چی شروع شد.اولش که کلی ذوق زده شده بودن راحت مشکلات حل شده اما.....
این خانوم با نام somebody 20 دوباره تمام اون مشکلات قبل براش تاپیک زدن با این تفاوت که الان نزدیک ازدواجشونه، و میگن دیگه نمیتونم بهم بزنم.
هیجی حل نشد آقا فقط یک ماه تحمل کرد همین.
امیدوارم مورد شما اینطور نشه و شما با درایت بیشتری عمل کنین.

هیچ کس اینجا نمیخواد واسه شما تصمیم گیری کنه ، تصمیم با شماست ما هم نمیگیم ادامه بده یا نده.

فقط به چیز بهت بگم ، تمام احساسات ،شیفتگی، علاقه که الان دارین بعد از ازدواج از بین میره و شما میمونین و دردسرهای یک ازدواج.

حالا تصمیمت رو بگیر

سلام دوست گرامی
از نظر شخصیتی چه جور آدمی هستین؟ کمالگرا؟ از اون مدل هایی هستین که هدفی بالاتر برای زندگی قائل هستین؟ یا به داشتن یک زندگی معمولی و نرمال مانند بقیه راضی هستین و به داشته های ظاهری مانند داشته های دیگران راضی میشین؟
از همین جست و جو کردن درباره مطالب و با دقت و ظرافت پاسخ دادن به تک تکِ کسایی که نظر دادن کاملا مشخصه که شخصیتی اهل تفکر و مطالعه و سبک سنگین کردن مسایل دارین
از طرفی هم گفتین که رشتتون رو فقط بخاطر اینکه علاقه نداشتین تغییر دادین از نو در رشته جدید درس رو شروع کردین
همه اینها نشانه اینه که در آینده با این شخص دچار مشکلات حاد خواهید شد و در نهایت دوحالت پیش میاد، یا تحملتون تمام میشه و پس از یه سری دعواها جدایی پیش میاد، یا به یک شخصیت افسرده و غمگین تبدیل میشین که هیچ انرژی و امیدی برای تغییر و پیشرفت در زندگیش نداره و تا آخر عمر این درد و رنج رو تحمل کنه
زندگی با افراد حساس و کنترلگر بسیار سخت و طاقت فرسا هست. روح و روان انسان در چنگال محدودیت ها اسیر میشه و از رشد و تعالی جا میمونه مانند پرنده ای در قفس که در حسرت پروازه، البته برای بعضیها مفید و مناسبه چرا که اگه آنها رو رها کنن به راحتی از جاده ی درستی منحرف میشن. مانند افراد تنوع طلب یا افرادی که از محیط بسته و محدود وارد دنیای باز میشن و نمیتونن گلیمشون رو از اب بکشن بیرون
نهایتا توصیم اینه که حتما هم با ایشون و هم بصورت جداگانه به مشاوره حظوری برید و همه دغدغه هاتون رو مطرح کنین تا به نتیجه گیری کلی برسین