نوشته اصلی توسط
جوجه23
شوهرم حاضره مادر و پدرشم فدای داداش و زن داداشش کنه.6تا داداشن وبی فقط با همینا اینجوره.از لحاظ خانوادگی در سطح بالایی هستن خدایی همشون خوبن فقط این برادر شوهرم داغونه که متاسفانه شوهر منم با ایناست.خودش میگه اگه جلوی داداشم وانستادم به خاطر ابروم بوده که بیشتر کش پیدا نکنه.ولی وقتی داداشش رفت به من گفت گمشو برو میخوام برم با اون دوتا زندگی کنم.هر چیزی حدی داره منم با پسر داییام خیلی صمیمی ام اما حرکات بی شرمانه خیلی فرق میکنه.که تنها با شوهر منم نبوده ظاهرن قبلا با شوهر خواهر شوهرمم خیلی صمیمی بوده جاریم که موجب اعتراض شدید شده
- - - Updated - - -
مادری عاشق من با شوخی و راحت بودن مشکل ندارم ولی هر چیزی ی حدی داره.اینکه پاهاشو میندازه دور گردن شوهر من یا دستشو تا ارنج میکنه تو یقه شوهر من و هزارتا حرکت زشت دیگه یا اینکه تو تولدم کلن شوهرم دوربینو گرفته بود رو جاریم که بقیه هم فهمیدن ایا درسته؟؟؟؟
- - - Updated - - -
کارای من و حرفامم اصلا درست نبوده ولی خودتون جای من بودید چیکار میکردین؟؟ادم یک بار دو بار تحمل میکنه.وقتی دیگه داری خر حساب میشی معلومه صدات در میاد.اگه من حرفی زدم فقط و فقط در جواب رفتارای زشتشون بوده که خیلی از حد گذشته بود
- - - Updated - - -
ناگفته نماند قبل عقدمون جاریم همه کار کرد که کارمون جور نشه.اما شوهرم گفت میخوامش.از اول منو خیلی میخواست ولی حالا...
منم دیگه دارم ازش سرد میشم دارم به جایی میرسم که بگم به درک واقعا متاسفم برا خودم که شوهرم خیلی بی لیاقته چون من از جونم واسش مایه گذاشتم