-
با سلام
خوشحالم که انتخاب خوبی داشته اید
ریشه وسواس فکری شما در این مورد به کمال گرایی شما باز می گردد . میل به اولی بودن ، بیست بودن خود و نزدیکان و هرچه از ترینها ردیف میشه حکایت از کمال گرایی دارد والا احساساتی و خیالاتی بودن دختران در آن سن کاملاً طبیعی هست و هیچ ربطی به عشق نداره و مطمئن باشید عشقی در کار نبوده هم اکنون هم بین شما عشقی در کار نیست اگر درست معنای عشق را بدانید ، همین گیر دادن ذهن شما به این موضوع یعنی عشقی از شما نسبت به او در کار نیست شما فقط احساسات گرمی نسبت به ایشان دارید .
ضمناً تا زمانی که عقد نکرده اید از هرگونه ارتباط عاطفی بپرهیزید و شناخت را زیر نظر یک مشاور پیش برده و هرچه زودتر ختم دوره شناخت را اعلام کنید و اگر خانواده شما در جزیان نیستند که کار بسیار اشتباهی کرده اید که تا اینجا پیش رفته اید و هرچه زودتر آنها را در جریان قرار داده و به خواستگاری بروید
مقالات مربوط به کمال گرایی و درمان ان از مدیر همدردی را بخوانید
-
سلام
جناب همدردی
حرف زدن من با شوهرم درمورد احساساتم اون رو شکاک وبدبین کرد.مثلا وقتی فهمید عمه ام منو واسه پسرش درنظر داشت بااونها قطع رابطه کرد!!!!توجه کنید عمه ام نه پسر عمه ام!!!درمورد خواستگارهای دیگه هم همینطور!!!وخیلی ازرفتارهای دیگه که درحق من کرد.شکاکی اون تا حدی شد که من باصمیمی ترین دوستم قطع رابطه کردم.به من اجازه نمیده که جایی برم حتی خونه پدرم هم به سختی این اجازه رومیدهوحتی نسبت به برادرخودش هم حساسه ومن جرات اینو ندارم که درست بهش سلام کنم.چون اون فکر میکنه من نظری دارم!!!!!
اینا باعث شد که من به شدت افسرده بشم وتنهایی روباتموم وجود حس کنم وازخدا گله مند بشم که خدایا من که همیشه پاک زندگی کردم همیشه حواسم بود نجابت یه دخترروداشته باشم.پس چرا این بلاها سرم اومد...
واسه همین میگم اگه اونقدر ازخود گذشته وبادرک و فهم بالایی هستید جواب صداقت اون دختررو با عشقتون بدید نه باوسواس فکری وشک و....
-
سلام ، منم همچین کاریو ککردم یعنی به عشق فعلیم جریان رابطه ی دوستیه قبلمو گفتم که واقعا از رو بچگی بود و دقیقا تو همین سن (15سالگیم) بود ، اون موقع فقط و فقط از رو بچگی آدم احساس عاشق شدن میکنه وگرنه الان که بهش فکر میکنم هیچییییی به جز بچه بازی نبود و هرگز اسم عشق رو نمیشه رو اون روابط گذاشت ... خانوم شما مثه من صادق بوده و خواسته با روراستی رابطشو شروع کنه وگرنه اگه سیاست داشتیم مثه هزاران دختر دیگه رو روابط قبلیمون سرپوش میزاشتیم ، لطفا جواب صداقت رو اینجوری ندید و باعث نشید آدم از کردش پشیمون شه ..... واقعا ترس گرفتم نکنه منم بعد ازدواج با این افکار همسرم روبرو شم ؟!! تا حالا فقط یه بار حرف گذشتمو پیش کشیده و اونم تو دعوا ... استرس گرفتم ...
-
سلامبه نظر من شما اعتماد به نفس ندارید.و گاهیم دچار بزرگ بینی کاذب میشی.کسی که خودشو مدام با آدمی که چندین سال قبل که اصلا معلوم نیس بوده یا نبوده مقایسه میکنه و میترسه نامزدش به اون پسره فکر کنه حتما اعتماد به نفسش پایینه.وگرنه اگه خودشو دست پایین نمیگرفت منطقا میفهمید خیلی راحت میتونه خودشو تو دل دختر جا کنه.لابد اگه فردا دختره گفت دوست نداره هم تقصیر اون پسره همسایه چند سال پیشه.؟اره؟تقصیر شما که نبوده؟!!برو اعتماد به نفستو ببر بالا.به خودت مطمءن باش که میتونی صاحب قلب نامزدت بشی.از بزرگ بینی کاذب هم دست بردار.عدالت خدادختره این همه حسن داره اونا رو نمیبینی؟اگه عین هم بودن عدالته.پس بی عدالتیه که شوهر اون دختر شخصی مثه تو باشه.اینجوریم پس میشه نگاه کرد.آره؟و به نظر من از نظر مزاجی کاملا بهم ریختین.حتما حتما پیش یه متخض طب سنتی برید و بخواید مزاج یا مزاجهاتونو تشخیص بده.با توجه به اون تو نحوه غذا خوردن و برنامه زندگیتون تغییر بدید.خیلی بهتر از قرص خوردنه.امتحان کنید.بدنتونو بصورت طبیعی نرمال کنید.احتمالا سودا یا بلغمتون زده بالا.و از خدا بخوایید کمکتون کنه.دعاهای زیادی هس که موثرن.مثلا دعای مقاتل بن سلیمان که تو مفاتیح هم هست.ختم بسم ا..ختم یس-ختم زیارت عاشورااینام کمکتون میکنن افکارتون بهتر بشه.