فکر کنم دقیقا مثل مهریه رفتار کن زود کوتاه نیا جوری باشه که تصور کنه خیلی چیز مهمی را داره از شما درخواست میکنه که ازش بگذرید :72: اینجوری احساس قدرت میکنه حتی بصورت کاذب اینجور یمقداری از دردش کم میشه البته این نظر شخصی منه بعنوان یه مرد
نمایش نسخه قابل چاپ
فکر کنم دقیقا مثل مهریه رفتار کن زود کوتاه نیا جوری باشه که تصور کنه خیلی چیز مهمی را داره از شما درخواست میکنه که ازش بگذرید :72: اینجوری احساس قدرت میکنه حتی بصورت کاذب اینجور یمقداری از دردش کم میشه البته این نظر شخصی منه بعنوان یه مرد
شما همچنان آرام باش و واکنش نشون نده و به راهت ادامه بده . اینها همه برای این هست که شما واکنش نشون بدهی ، شما باز هم برخوردت محترمانه باشه و اگر زمینه پیش آمد و این بار گفت که باید از کارت دست بکشی تا نشون بدی که منو دوست داری ، بگو من بیکار بودم و شاغل نبودم که اختلاف پیدا کردیم و تازه مشغول به کار شدم پس اختلاف ما سر کار کردن نبوده . بگو پیش از اینکه اشتغال پیدا کنم بارها اعلام کردم که تو و زندگیمون را دوست دارم ، هنوز هم میگم اما حالا برام مهم هست که تو هم بدون خواست قلبی با من زندگی نکنی ، وقتی اینجور شرطها مثل مهریه یا کارم را مطرح می کنی به من پیام اینرا می دهی که مرا دوست نداری و فقط حاضری در مقابل تمایل من برای ادامه زندگی با یه چیزی مثل همین منع اشتغال یا مهریه خودتو راضی کنی و من دوست ندارم تو خودتو بخواهی اینجوری به زور راضی کنی به زندگی با من . من تو را دوست دارم ، زندگی با تو را دوست دارم ، اما تو آزادی که مرا دوست داشته باشی و زندگی با مرا قلباً و بدون شرط و شروط بخواهی یا نخواهی . من بدون شرط حاضرم با تو زندگی کنم و سهم خودم را در مسیر یک زندگی شیرین را ادا کنم اما تو را حاضر نیستم مجبور به ادامه زندگی کنم .
کار و اشتغال در برابر یک زندگی شیرین و آرام برای من پشیزی ارزش نداره اما این اطمینان را باید از کجا بدست بیارم به نظرت ؟ چطور می توانم مطمئن باشم که که کارم را رها کنم بعدش دادخواست طلاق مجداً از سوی تو پیش نمیاد ، و از کجا مطمئن بشم که قلباً و از روی علاقه می خواهی با من زندگی کنی و بعدش نخواهی طوری بشه که من بگم مهرم حلال جانم آزاد .... به من حق بده که نیاز به تضمین داشته باشم .
بگو من که آزادت گذاشتم .... گفتی رها کن ، رها کردم ... غیر از این هست ؟
آخرش هم بگو دوستت دارم و امیدوارم خوشبخت بشی
سلام ممنونم
دادگاه چی؟ این یکی رو دیگه نمیتونم شرکت نکنم
حتی اگه لازم باشه وکیل هم میگیرم برای دفاع
- - - Updated - - -
جناب نیومده مثل مهریه به مشاور بگه که اگه زندگیشو دوست داره نره سر کار
رفته وکیل گرفته قانونی اقدام کرده گفته حق سرکار رفتن نداره!
اصلن دلم نمیخواست که اینجوری بشه اینجوری خیای بد رودرروش قرار میگیرم
اگه من موفق شم تو دادگاه او خیلی براش بد میشه دیگه هیچی نداره که باهش مانور بده و غرورش خیلی بیشتر از اینا میشکنه
و اگه اون موفق بشه و عدم اشتغال منو بگیره خوب من خیلی ضربه بدی میخورم چون هم کارمو از دست دادم و هم زندگی نرمالی نخواهم داشت
میدونم الان میاین میگید که این فکرهارو نکن ولی شما جای من خدایی خیلی فشار رومه
سلام
این طوری نیست که اون در هر شرایطی بتونه شما رو از کارتون منع کنه چون طبق ماده ی 1117 قانون مدنی :" شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حيثيات خود یا زن باشد منع کند." ؛ بنابر این حداقل باید یکی از این دو شرط رو بتونه ثابت کنه، مصالح خانوادگی که بعیده چون قبل و بعد کار پیدا کردن شما ،وضعیت رفتاری ایشون یکسان بوده؛ از دید شرافت و منزلت کار هم نمیدونم کارتون چیه ولی فکر نکنم مشکلی باشه.
فکر میکنم بهتره روی توصیه های روانشناسی فرشته مهربان و سایرین تمرکز کنید و سعی کنید از این روش بهش نزدیک بشید ،وکیل گرفتن و دامن زدن به دعوای حقوقی ،اون هم سر یه همچین چیزی فقط فاصله ها رو زیاد میکنه. اگه خدای نکرده این روش ها جواب نداند و ناچار به طلاق شدید اون موقع یک وکیل کارکشته استخدام کنید و از ابتدایی ترین و ساده ترین حقوقتون هم نگذرید.
بدرود
کاربر گرامی m.reza91 ممنون از راهنماییتون
من کار دولتی دارم و از نظر این قانون نمیتونه بگه که با حیثیت منافات داره ولی یه مصلحت خانوادگی هم تو این قانون هست که تفسیر به رای میشه و با توجه به اینکه کار من شهرستانه و همسرم توی شمال میتونه روی این قضیه کار کنه و اگه من دفاع نکنم قاضی از کجا بدونه که قبل از سرکار رفتنم من با همسرم اختلاف داشتم و مشورت با وکیل بخاطر اینه که حریف وکیلش بشم چون وکیلش خیلی بدجنسه (محترمانش میشه حاذق) خیلی بد آدمو میپیچونه الکی زمین و زمان رو به هم میدوزه که حرف خودشو ثابت کنه
من اگه بازم با همسرم برخورد کنم محترمانه برخورد میکنم ولی دفاع دادگاه رو نمیتونم بیخیال شم
- - - Updated - - -
توی تحلیل این قانون نوشته
"زن با وجود منع دادگاه از اشتغال، به اجرای تعهدت قرارداد اقدام کند (منظور اینه که سرکارش رو بره) این اقدام زن را ناشزه می کند و مرد بر مبنای نشوز می
تواند در خواست طلاق کند (مواد 1130 ق.م و ماده 8 قانون حمایت خانواده) و طبق بند 3 ماده 16 قانون حمایت خانواده مجوز اختیار همسر دوم برای مرد نیز است. علاوه بر این موارد عدم توجه زن به منع دادگاه طبق ماده 1108 ق.م موجب عدم استحقاق وی به نفقه در دوران نشوز است چرا که مصداق بارز عدم تمکین می باشد و طبق ماده 1109 این قانون طلاق در چنین وضعیتی تکلیف شوهر را در دادن نفقة مطلقة رجعیه ساقط می کند."
فکر کنم هدفش از این دادخواست همین بود ناشزه کردن و گرفتن همسر دوم نه تضمین من برای دوست داشتن او و زندگی
اگه دنبال تضمین بود تو همون مشاوره مثل مهریه بحث کار رو مطرح میکرد ولی الان قانونی اقدام کرده
من کارشناس نیستم اما چرا طلاق نمیگیرید!!!! اینجوری هم کارتو از دست میدید و هم طلاقت میده مشخصه که نمیخواد باهاتون زندگی کنه حس میکنم پای یه نفر دیگه در میونه چرا خودت رو عذاب میدی سفت و سخت رو کارت وایستا همش بهانشه خوبی به اینجور آدما نیومده الان تو این دوره زمونه هر چی خوبی کنی زیادی میشی
لطفاً بجای هرگونه ذهن خوانی و فکر اتفاقات احتمالی فقط همان رویه که گفته شد را ادامه دهید . در این دادگاه وکیل بفرست و خودت با همسرت روبرو نشو و همین حرفها که ایشون عملاً نشان داده که نمی توان اعتماد کرد را وکیل بزند اینکه شما کار را بخاطر مطرح شدن جدایی و نیاز به احتیاج مالی پی گیر شده ای چون ایشون قصد طلاق داشته و حتی دادخواست داده و رونوشت احضاریه برای جلسه دادگاه طلاق را ضمیمه پرونده کنید و اینکه زمانی که شما اختلاف داشتید و مسئله پیش آمده و .... شما شاغل نبودید که اشتغال باعثش شده باشد و .... وکیل تمام سوابق رفتاری وی را که باعث شده شما نیاز به اشتغال را پیدا کنی و اکنون هم تضمینی نداری برای اینکه بخواهی شغلت را رها کنی و زندگیت ثبات داشته باشد و اینکه هدف از این دادخواست اذیت کردن هست و بهانه هست را وکیل مطرح کند یا در لایحه بنویسد . خودت همچنان به رویه محترمانه و ابراز علاقه اما وابسته نبودن و تحمیل نکردن ادامه بده .... اگر بعداً هم اظهار کرد که وکیل گرفتن و .... خلاف ادعای دوست داشتنت هست بگو این روال را شما پیش آوده ای به جای من بودی چه می کردی و توپ را بنداز زمین خودش و بگو من سپردم به وکیل تا رو دررو نشم چون دوست نداشتم رو در رو بشم . در هر صورت تو تمایل به جدایی داری و من ندارم اما اجبارت نمی کنم که از من جدا نشوی در عین حال قدمی هم برای تسهیل جدایی بر نمی دارم و بعدش وجدانم راحت خواهد بود که تو خواستی و من حتی سهم اشتباهاتم را پذیرفتم و اقرار کردم و اعلام آمادگی کردم برای برطرف کردنش به کمک مشاور و .... حالا هم دارم تلاش می کنم که ضعفهایم را برطرف کرده و به قوت تبدیل کنم با این انعطافی که از سوی من بوده اصرار و تلاش تو برای جدایی خیال من را راحت می کنه که من بیخودی راه جدایی را در پیش نگرفته و مساعدش نکرده ام و مطمئنم همین برام کافیه که آرامش داشته باشم و رضایت خاطر و .....
بهار جان. بهترین پاسخ را فرشته مهربان دادند.
موفق باشی. برات آرزوی خوشبختی میکنم.
به درگاه تو دعا می کنم،
که در قلب منی،
در عبور از دنیــــــــــــــای رنــــــــــــــج،
راهــــــــــنمایم باش،
قلبم را به سوی تو می گیرم،
پس مرا به سوی خویشتن بخوان،
و راه لطف و رحمتت را نشانم ده،
اتفاقا منم با پاسخ بانو فرشته مهربان موافقم :104: تا اینجاش که خیلی خوب بوده اینو از این جهت میگم که ما مردا خیلی شبیه هم هستیم و بانو فرشته مهربان توی تالار همدردی با این مسائل بسیار زیاد روبرو شدن و تجربه بالایی دارن.
نوشته ایشون خیلی جالب و پخته هستش.
اولویت اول = زندگی مشترک و کنار دخترت بودن :72:
لطفا شما که تا اینجاش خوب اومدی بقیشم همینجوری خوب برو جلو :227:
بهار جانم
فردا روز دیگریست.....
یادمه تو روزای سخت زندگیم که هر روز تا شب شدنش برام جهنم شده بود تنها این جمله من رو آروم می کرد............................