سلام
نقل قول:
من با آقايي حدود دو سال و اندي پيش آشنا شدم يك آشنايي كاملا رسمي كه به آشنايي خانوادگي رسيد از تمام رفتار هاي ايشون و پس از مدت نسبتا زيادي(حدودا يكسال) رفتارهاي من مشخص بود نيتي هست (ازدواج)هر چند هيچ صميميتي نبود و نيست.
نقل قول:
جناب احمد علی دو سال و اندی زمان کمی نیست .همونطور که در پست قبلی گفتم بعد از یک سال من حس کردم ایشون میتونند انتخاب من باشند که شرایط اجازه نداد(من بعد از شناخت ایشون تصمیم به ازدواج گرفتم)همه معیارهای من رو دارند.
اگر الان هم بخوام خواستگار دیگه ای رو برسی کنم.مطمعنا یه تصمیم عقلی هست که هیچ احساسی پشتش نیست.
و من طبق شناختی که از خودم دارم اگر حسی به فردی نداشته باشم براش تره هم خورد نمیکنم.
نقل قول:
من نسبت به ایشون حس خاصی ندارم واگر نمیدونم شرایطش رو برای من محیا میکنه یا کلا برای رسیدن به شرایط ازدواج به این خاطر هست که ما در ارتباطاتی که داریم در مورد مساعل شخصی صحبت نمیکنیم.
نقل قول:
نمیگم به پای ایشون موندم چون دروغه من اصلا قصد ازدواج نداشتم ولی بعد از شناخت ایشون انتخاب کردم.
نقل قول:
مينوش جان حس ميكنم تمام انرژيم رو براي به نتيجه رسيدن اون رابطه گذاشتم بدون نمود ظاهري(در رفتارها و گفتارها تمام خط قرمز ها رو حفظ كردم) و تمام اين مدت سعي كردم احساسم رو درگير نكنم(سختترين بخشش بود) هر چند گاهي نميشد ولي در كل موقعيت بي تفاوتيم رو حفظ كردم.
الان حس ميكنم چون توان و انرژيم رو گذاشتم براي اون رابطه الان هيچ تواني براي شروع مجدد ندارم.
حتي اينطور نيست يك نكته منفي در اون فرد يا رابطه اي كه داشتيم پيدا كنم وبگم بهتر تموم شد يا رابطه اي نبود كه احساسي شروع بشه و الان كه ازش فاصله گرفتم چشم عقلم باز بشه ونكات منفيش روببينم...
سرکار خانم صبوری،
بنده هنوز معتقد به نوشته های پست قبلی خود هستم.
شاید این گونه نباشد اما یک تعارضی در نوشته های شما مشاهده می کنم که سعی کردم نشان دهم. تعارضی که به نظر می رسد در احساسات خودتان نیز سعی در سرپوش گذاشتن بر آن دارید.
به نظر بنده شما در این زمینه یک حالت روحی خاصی دارید که از ابتدا در مقابل این مسائل جبهه می گیرد. روحیه ای که می توان عنوان محافظه کاری را بر آن نهاد. روحیه ای که حفظ وضع موجود را به دلیل ریسک پذیری کمتر، بهتر از آینده مطلوب با ریسک بالاتر می بیند.
این یک روحیه نسبتا خشک و منطقی است که می تواند نشئت گرفته از کلی نگری زیاد یا مدیریت زیاد و یا ... باشد.
نمی دانم منشأ این روحیه در شما دقیقا چیست، اما هر چه هست به این شدت مناسب یک دختر خانم نیست.
در تاپیک بنده پست شما و جناب امین ارزش عمیق تر شدن را داشتند که سرکار خانم مصباح الهدی نیز به آن اشاره کردند. و این درحالی بود که پست ایشان برای واضح تر کردن صحبت های شما و جناب امین خوب بود. البته در پست شما هم جزئی نگری مشاهده می شد که باید تقویت شود.
این که می گویید بعد از یک سال ارتباط به فکر ازدواج با ایشان افتادید، این که احتمالا با بررسی یک سری کلیات ایشان را مناسب دیده اید، این که سخت احساستان درگیر می شود و ... نشان از این دارد که بعد منطقی و عقلانی شما بیش از آنچه که مطلوب است بر احساس شما مسلط شده است؛ به حدی که برای آن که گویا برای آنکه احساس کنید کسی برای شما دلنشین است، نیاز به زمان بیشتری از حالت عادی دارید.
حال، مسئله بعدی این است که همین کمترین احساسی که نسبت به آن آقا در شما ایجاد شده که باعث می شود در کنار دیدن ویژگی های ایشان بتوانید ایشان را انتخاب کنید، اضافه شده است به آن روحیه ای که دارید.
حالا اگر تحلیل بنده صحیح باشد، به نظر می رسد باید روی بعد عاطفی و احساسی خودتان بیشتر کار کنید.
سرکار خانم مصباح الهدی در تاپیک قبلی بنده توصیه می کردند به رجوع بیشتر به ادبیات.
بنده هم فکر می کنم رجوع بیشتر به ادبیات و کلا چیزهایی که احساسات را برمی انگیزاند مانند روضه هر کدام از حضرات معصومین علیها السلام مفید باشد.
علاوه بر آن تا حدی استفاده از برخی دستورات طب سنتی نیز می تواند مفید فایده باشد. چرا که بر اساس طب سنتی غذای خوب، روح خوب ایجاد می کند و غذای بد مولد روح بد است. مثلا اگر تا به حال از گوشت گاو استفاده می کردید و آن هم به مقدار زیاد، حالا به جای آن از گوشت گوسفند و به مقدار کمتر استفاده کنید.
یا رسول الله صل الله علیه و آله