-
به نظر من بهترین گزینه برا ازدواج شما عموی فرزندتون هست
چرا که وارد خانواده ای میشید که همه اعضای ان فرزند شما را قلبا دوست دارند
(انگار که همین تصمیم را گرفته اید )
در مورد خانه هم نمیشه شما یا اقا این خونه هایی که دارید را کرایه یا رهن بدهید با پولش یه جای جدید بگیرید ؟
-
خونم رو نمیشه چون تمام وسایلم اونجاست.برادرشوهرمم فکر نکنم قبول کنه
اپارتمان سه طبقست پدرشوهرم برای دو تا پسراش ساخته بود اگر میخواستن اجاره بدن همون واحد خالی که واسه شوهرم بود رو اجازه میدادن اجاره بدیم
دوست ندارن غریبه ای بیاد و اونجا زندگی کنه
از مستاجر خاطره خوبی ندارند
-
تبسم عشق عزیزم م
من فکر می کردم شما قراره بری تو یه خونه با اینا زندگی کنی.....اگه آپارتمان شما جداست و اونا ادمای خوبی هستن چه مشکلی هست.....
من خیلی از دوستام این جوری زندگی می کنن و همیشه میگن که خوبی هاش بیشتر از مشکلاتشه
فقط میمونه حساس بودن شما که با مشاوره رفتن و یه سری صحبتها با برادر همسرتون مشکل بر طرف میشود
-
-
سلام
فکرامو کردم و جواب مثبت رو بهشون دادم
قراره فردا صیغه محرمیت بخونیم و عقد رسمی رو انشاالله نیمه شعبان.
وقتی برخی تاپیکارو دنبال میکردم و یا تاپیکای قدیمی رو مطالعه کردم و واقعا دیدم چه مشکلاتی سر راهشون بوده به خودم اومدم
دوست ندارم خانواده شوهرم احساس ناراحتی کنند چون ی پسرشون رو از دست دادن خدا رو خوش نمیاد که جدا زندگی کنیم چون الان تمام زندگیشون این پسرشونه
قبول کردم که باهمی زندگی کنیم اینجوری بیشتر تو دلشون میشینم.برادرشوهرم خیلی خوشحال شد و ازم تشکر کرد الان حس میکنم عزیزتر شدم:43:
خدا رفتگان همه رو بیامرزه اگه دلتون خواست یه فاتحه واسه شوهر خدابیامرزم بخونید اصرار نمیکنم هر کسی دلش خواست بخونه ممنونم:72:
-
سلام عزیزم. به نظر منم تصمیم درستی گرفتی . ایشالا خوشبخت بشید خانومی. خدا همسرتونم رحمت کنه.:72::72.:72:
-
خدا رحمت کنه همسر مرحومتون رو و آرزوی بهترین هارو در زندگی مشترک جدید براتون دارم
-
سلام خانمی
من تاپیک شما رو دنبال می کردم ولی چون راه حلی نداشتم ترجیح دادم که نظری ندم
ولی در نهایت از تصمیم شما بسیار خوشحال شدم :104:
و فکر می کنم این تصمیم بیشتر به صلاح خودتون و خانواده همسرتون و فرزندتون هست
براتون آرزوی خوشبختی دارم:72:
-
با اجازه بانو تبسم عشق اطلاع میدم تایپیک قفل بشه چون به نتیجه رسیده:72: و اونم چه نتیجه ای :104:
-
سلام
از همتون ممنونم.:72:
دیروز صیغه محرمیت رو خوندیم.دوباره لبخند رو لبای پدر و مادر شوهرم دیدم خیلی حس خوبی دارم
قراره من و شوهرم و پسرم بریم مشهد نائب الزیاره همتون هستم
به شوهرم میگم حکمت خدا رو میبینی تا دوروز پیش بهت میگفتم داداش حالا شدی شوهرم:43:
بعد ازدواج رفتیم سر خاک شوهر خدابیامرزم ازش عذرخواهی کردم گفتم واسه خاطر پسرت ازدواج کردم نه چیز دیگه ای.:302:
پسرمم خیلی خوشحال شد فکرشو نمیکردم :-)
خب من دیگه برم.دیگه کاری با این تاپیک ندارم
امیدوارم مشکل همه به یاری خدا هر چه زودتر حل بشه
منم دعا کنید:72::72: