-
خب صرفا جهت اطلاع دوستان من از اون کار استعفا دادم درسته پول گیر بودم و الان بیشتر از هر وقت هم به یه سرگرمی و هم پول نیاز داشتم ولی یه حسی منو به رفتن ترغیب کرد و وقتی پیشنهاد اضافه حقوق رو به مدیر دادم و اون قبول نکرد من هم گفتم پس من استعفا می دم و خیلی راحت اون ها هم قبول کردن
امروز توی یه شرکت جدید که مدیر عاملش دوست پدرم هست رفتم و فرم استخدام پر کردم تو بخش حسابداری
محیطش رو خیلی دوست داشتم
گفتن که باهات تماس می گیریم
حالا بازم هر چی خدا بخواد
-
سلام زندگي و آرامشت را بخاطر ديگران بهم نريز بگذار ديگران از كنارت گذر كنند گرچه بادشان بتو بگيرد . موقتي است تو به زندگي خودت ادامه بده منظورم هر چاچوبي كه دوست داري تا همسو و همراهانت بهت بپيوندند با زور با كسي راهي را ادامه ندهيد.
-
متاسفانه اسمش است که جامعه ما پیشرفت کرده و مدرن شده است. اما در واقع همان سیستم مردسالاری هنوز حاکم است. فقط جایگاه مردسالاران عوض شده است. هنوز هم زن توی جامعه ما ارزشی ندارد. اگر قدیم ها یک کالا بود برای خدمتکاری شوهر و خانواده شوهر حالا یک کالا است برای هر مردی که زورش برسد. صاحبخانه باشد ، کارفرما باشد ، طلبکار باشد ... . واقعا روز به روز دارم بیشتر توی این جامعه احساس بی ارزشی می کنم. می دانی خانمی من خدا را شکر نیاز مالی ندارم برای همین ترجیح دادم توی خانه باشم و درس بخوانم تا اینکه سرکار برم و این مسایل را تحمل کنم.
من یک کتابخانه ای عضو هستم که رییسش یک پیرمرد است و دو دختر چادری هم استخدام کرده است. با هم سلام و علیکی داشتیم . خوب چندباری به من پیشنهاد استخدام داد که من قبول نکردم به دلایلی. اما همیشه با خودم فکر می کردم کار کردن توی کتابخانه خیلی فرصت خوبی بود. تا اینکه یک روز رفتم کتابخانه و یک کتابی خواستم. با خوشحالی آورد به من داد و با دستش به بازویم زد !!! و گفت این کتاب را دوستم نوشته است. فکرش را بکن پیرمردی که همیشه به نظرم متین می آمد با صمیمیت به یک دختر چادری دست بزند. حالا اوضاع جاهای دیگر چطور باید باشد وقتی محیط فرهنگی این طوری است.
در آخر هم امیدوارم هر خانمی مجبوره به خاطر نیاز مالی کار کنه خداوند دستش را بگیرد و در پناه خودش امنیت دهد :323: