رسیدن به عشقم پس از 5 سال...لطفا بیاید تو

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m_eros

منم الان یه همچین شرایطی تو زندگیم پیدا کردم فقط فرقش اینه که من دخترم و رابطم هم تازه یه ماه شکل گرفته
هر دومون قبول کردیم که راهمون دوره و این شرایطو پذیرفتیم که هر چند وقت همو ببینیم .
ولی مشکل بزرگی که الان وجود داره اینه که اون اقا زیاد شک میکنه چون از هم دوریم .
و میخواد همه چیز تحت کنترلش باشه .
لطفا از تجربیاتتون بگید آقای sady-ns

---

در مورد شما من نمیتونم بگم که ادامه ی رابطه شما و عاشق شدن و دلبستن درسته یا غلط
من هم آدمی بودم که از وقتی که بیشتر ایشون رو خواستم،روش خیلی حساس تر و در نتیجه شکاک تر شدم اما شکم صرفا بخاطر دوری نبود ، شکم به مواردی بود که دور و برش می دیدیم یا اشتباهاتی که از سوی خودش صورت می گرفت!

در کل تا پیش از دلبستن و راه برگشت نداشتن ،با عقل راجب ادامه اش تصمیم بگیر.طرفت رو از لحاظ پاکی و معرفت و اعتماد و مرد زندگی بودن خوب بشناس و از نه گفتن نترس .چون الان دلشو بشکنی خیلی بهتر از اینه که تا تهش برید و گرفتار بشید .

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط setare sorbi

خب از 2شب پیش که تایپیکتونو خوندم کلا اعصابم ریخت بهم... من 5ماههرابطمو تموم کردم مثل شما راه دور بودیم و 8 ماه ارتباط داشتیم... شراطمون یکم با هم فرق داشت، ولی اون نموند...خواست بره و 1000 تا بهانه واسه رفتنش....هرچی التماس و درخواست کردم موند که نموند، بیشتر دور شد...
حالا ببینین چرا اعصابم بهم ریخت... خیلی بده اینطوری دل دیگرانو بسوزونیدو حس حسادت دیگران رو برانگیخته کنید...
البته این آخریو با شوخی گفتم:shy:
واستون خیلی خوشحال شدم...امیدوارم شاد باشید و وشبخت... سعی کنید خوب و منطقی با مسایل برخورد کنید، صبر کنید، بشنوید، یه طرفه قضاوت نکنید و جلو نرید و فکر نکنید هرچی تو ذهنتونه 100% درسته..فرصت بده و تو مشکلات بدون بدبینی و مقصر دونستن کسی فکر کن و واسه حلش اقدام کن و همیشه اجازه ده طرف مقابلت اونقدر باهات راحت باشه که همه چیو بهت بگه نه اینکه از ناراحتی و واکنشت بترسه و حرفای دلشو عنوان نکنه، از هیچ حرفی هم کوچکترین سوء استفاده ای نکن که بعدا بر علیه خودش استفاده کنی، ... بعد ازدواج خوبیهارو بزرگ کنید و مشکلاتو با آرامش حل کنید، اینا و خیلی چیزای دیگه مشکلات ما بودن ، حداقل شما اینارو تکرار نکنید...نصیحت گونه شد؟؟؟؟:311:بهرحال من بزرگتر از شمام دیگههههههه....
خوشبخت و شاد باشید...

---

امیدوارم همیشه سر زنده باشی و غصه گذشته رو نخوری...این نشد یکی دیگه...مهم اینه که بتونی یه مرد خوب باسه زندگی پیدا کنی .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sady-ns

در مورد شما من نمیتونم بگم که ادامه ی رابطه شما و عاشق شدن و دلبستن درسته یا غلط
من هم آدمی بودم که از وقتی که بیشتر ایشون رو خواستم،روش خیلی حساس تر و در نتیجه شکاک تر شدم اما شکم صرفا بخاطر دوری نبود ، شکم به مواردی بود که دور و برش می دیدیم یا اشتباهاتی که از سوی خودش صورت می گرفت!

در کل تا پیش از دلبستن و راه برگشت نداشتن ،با عقل راجب ادامه اش تصمیم بگیر.طرفت رو از لحاظ پاکی و معرفت و اعتماد و مرد زندگی بودن خوب بشناس و از نه گفتن نترس .چون الان دلشو بشکنی خیلی بهتر از اینه که تا تهش برید و گرفتار بشید .

- - - Updated - - -



.

---

اونم میگه تو اشتباهاتی داری و من بر اساس اون چیزی که میبینم قضاوت میکنم . نسبت به یه سری مسائل هم حساسیت داره مثلا باید راجع به من و کارام بدونه کی میرم کی میام میگه وقتی با دوستات بیرون میری باید ساعت مشخصی داشته باشه الان دیگه وضعیتت فرق میکنه. خودشم اکثرا خونست.
راهمون هم دوره. نمیدونم چطور دقیقا باید بشناسمش

دوست عزیزم برات خیلی خوشحالم امیدوارم همیشه قدرش رو بدونی و همونطوری که تمام تلاشت رو کردی که به دستش بیاری همه تلاشت رو بذار رو ی اینکه اون رو حفظ کنی
من هم بعد از 5 سال عشق و عاشقی همسرم بلاخره بهش بله گفتم ولی اینقدر تو این یک سال که من رو داشت اذیتم کرد و حرصم داد و که الان در شرف طلاق هستم
به دست اوردن مهم نیست حفظ کردن مهمه
تازه اول راه هستی و به نظر من اینکه اول راه فکر کنی همه چی تموم شده و عنوان تاپیکت اینه من به عشقم رسیدم زیاد جالب نیست مهم رسیدن به مقصده و مقصد شما باید خوشبخت بودن تا اخر عمر باشه ولی من از عنوان تاپیکت این حس بهم دست داد که مقصدت رسیدن به عشقت بوده خوب بعدش چی ؟
دوست گلم ازدواج های با عشق نگه داریشون سخت تره باید خیلی خیلی حواست رو جمع کنی
قدر هم دیگه رو بدونید و برای خوشبخت کردن همدیگه تلاش کنید.

من عنوان تاپیکم رو بر اساس اون صحبت هایی که 4 سال پیش اینجا زده بودم نوشتم ؛ قطعا اولین آرزوی من رسیدن به او بوده ،آرزو و تلاش بعدیم ساختن یه زندگی با تفاهم و خوشبخت هست ؛ خیلی دوست دارم با ذوق و شوق و بیقراری ای که تو این 4.5 سال داشتیم،زندگی رو شروع کنیم .الان هم خداروشکر در شرف نامزدی هستم و مهر برون...

کسی اگر از مسائل حقوقی سر رشته داره،میتونه پاسخ بده که اگر من بخوام علاوه بر تعدادی سکه ،پول نقد اعلام کنم یا تعهد کنم سه دانگ خانه ای که هر وقت خودم خریدم رو به نامش کنم ،چه راه هایی داره که گرفتاری قاونی باسم نداشته باشه بعدا؟