RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
سلامی به گداختگیه عشق،
پارمیس دوست داشتنی من مستقیما میرم سراصل مطلب برداشتی ام از صحبتات.
به نظر من این عاشق پیشه ی سرگردون این قصه هنوز تکلیفشو نمی دونه...
هنوز نمی دونه می خواد با این بحثا و ادامه اش کلید رهایی از این معشوق به ظاهر بی وفای گذشته اش رو پیدا کنه و چنتا پله بالاتر بره و یه دستی به سر و روی عاشق پیشگیش بکشه ،
یا ایکه می خواد با وقت گذاشتن و فکر کردن به او معشوق از دست رفته ی در ظاهر بی معرفت راهکاری برای برگشت اون پیدا کنه؟؟؟
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
پارمیس عزیز، حسی که داری رو درک می کنم، و به خاطر احساسی که داری بهت تبریک می گم، خیلی خوبه که بتونیم کسی رو دوست داشته باشیم، می دونی خیلی ها هستن که تا به حال طعم عاشقی رو نچشیدن و متاسفانه دیگه هرگز فرصت چشیدن این طعم رو نخواهند داشت؟!
عزیزم سعی نکن عشقت رو فراموش کنی یا روی احساست سرپوش بذاری، سعی نکن دلتو خفه کنی.اصلا واسه چی میخوای این کارها رو بکنی، با آرامش به احساست نگاه کن.
اینطور که معلومه خیلی قدرتمندی، چون عشقت قدرت زیادی داره، انسانهای ضعیف هم عشق و احساسشون ضعیفه، پس از این قدرتت استفاده کن، نه برای کشتن احساست، برای کنترل کردنش، برای نگاه کردن بهش، حتی برای نگهداری ازش. عزیزم 6 سال باکسی بودی که دوستش داشتی، خیلی خوبه، چرا فکر می کنی از این 6 سال فقط یه بغض برات مونده؟ نه عزیزم توی این 6 سال چیزهای زیادی یاد گرفتی، تجربه های زیادی به دست آوردی، چیزهای زیادی یاد دادی...
الان نمی تونم ادامه بدم... امیدوارم به آرامش برسی عزیزم
:72: :72:
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohajer
به نظر من این عاشق پیشه ی سرگردون این قصه هنوز تکلیفشو نمی دونه...
هنوز نمی دونه می خواد با این بحثا و ادامه اش کلید رهایی از این معشوق به ظاهر بی وفای گذشته اش رو پیدا کنه و چنتا پله بالاتر بره و یه دستی به سر و روی عاشق پیشگیش بکشه ،
یا ایکه می خواد با وقت گذاشتن و فکر کردن به او معشوق از دست رفته ی در ظاهر بی معرفت راهکاری برای برگشت اون پیدا کنه؟؟؟
آره شاید اینجوری باشه که شما میگین :D
ولی یه چیزی هست من تو این مدت خیلی سختی کشیدم و همه راه ها رو هم بررسی کردم اگه فقط خودم بودم برمی گشتم ، ولی من عاشقشم واسم خیلی مهمه که اون چی می خواد .
نمی خوام با خودخواهیم فکرشو مشغول کنم حتماً اونم همه جوانب رو سنجیده که این تصمیم رو گرفته ، راستش به خودم این اجازه رو نمی دم که یک بار دیگه به خاطر احساساتمون ضربه بخوریم .
من هر کار از دستم بر میومد واسه حفظ رابطمون کردم و اگه خدا می خواست و صلاحمون بود الان پیش هم بودیم پس حتماً یه حکمتی داشته .
عشق واسه رسیدن نیست ، عشق حسرت رسیدنه ...
وقتی تواین تاپیک پست ارسال می کنم احساس می کنم یه باری از رو دوشم برداشته شده ، حرفایی که دیگه به هیچ کس نمی زنم رو به شماها می تونم بگم ، یه جورایی سبک میشم .
مهاجر عزیز:72::72:
تکلیفمو می دونم ولی حق بدین ، یه کم واسم سخته با این وضع کنار بیام .
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نديم
دوست خوبم
از اينكه ميبينم تا حدودي با مسئله كنار اومدي خوشحالم.اميد وارم بتوني از اين پيشامد براي خودت تجربياتي درست كني كه ديگه رنگ اندوه را به زندگي نبيني.
مطمئن باش گذشت زمان به تو كمك ميكنه با موضوع كنار بياي.دوباره روزهاي خوش زندگيت بر ميگرده و تو باز طعم عشق را خواهي چشيد.
بدان كه بهترينها مال تو خواهد شد چون اين پاداش گذشت است.
همان گونه كه او را بخشيدي به نيكي نيز ياد كن كه عشق هيچگاه از خاطر نميرود.
جواب بسيار زيبايي داديد. سپاسگذارم. چرا كه من نيز نياز به شنيدن اين جمله داشتم.
parmis عزيز
دوست دارم تا سرگذشت مرا در همين تالار بخواني و آخر آن را هم ببيني. زندگي پستي و بلندي هاي بسياري دارد. من شرايط خوب و بد زيادي را پشت سرگذاشتم. ناآرامي و ملايمت هاي زيادي ديدم. اما زندگي ام همچنان ادامه دارد.
توكل به خدا كردم و خود را به او سپردم و آماده ام تا هر با هر چيزي چه خوب و چه بد در زندگي دست و پنجه نرم كنم و از آن نترسم.
نگران نباش.
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
دوست خوبم دانه
اتفاقاً یکی از اولین تاپیکهایی که در این تالار خوندم سرگذشت شما بود . حتی باور کن بعضی وقتا که دلم خیلی می گیره و عرصه بهم تنگ میشه یاد شما می افتم . با خودم میگم وقتی شما بعد از 12 سال تونستی جلوی احسا ستو بگیری و عقلانی فکر کنی (هر چند می دونم واست خیلی سخت بوده )، من که دیگه جای خود دارم . واقعاً اگه امیدم به خدا نبود تا حالا از پا در اومده بودم ولی می دونم که یکی اون بالا هست که صلاحمو از خودم بهتر می دونه و اگه ما قسمت هم بودیم خودشم کمکمون می کرد .
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
حتماً همينطوره پارميس جان
خيلي خوشحالم كه گفتي" می دونم که یکی اون بالا هست که صلاحمو از خودم بهتر می دونه "
دختر خوب وقتي آدم توكل مي كنه به خدا ديگه نبايد از چيزي بترسه.
مي دونم سخته و درد اين سختي رو خودم كشيدم.
واست دعا مي كنم. تو هم واسه من دعا كن.
اميدوارم موفق باشيييييم
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
خدا رو شکر که داری با شرایطت کنار میایی
سعی کن خودتو سرگرم کنی که بهت سخت نگذره عزیزم
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
محکم و مقاوم باش و امیدوار
زمان ثابت کرده که خورشید به طلوع خویش ادامه میده.
درد انسان...
درد انسان متعالی
تنهایی و عشق است.
(شریعتی)
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohajer
محکم و مقاوم باش و امیدوار
زمان ثابت کرده که خورشید به طلوع خویش ادامه میده.
درد انسان...
درد انسان متعالی
تنهایی و عشق است.
(شریعتی)
خیلی زیبا بود مرسی . ارسال های شما منو تو راهی که دارم میرم مصمم تر می کنه و امیدوارتر. از شما هم ممنون الینا جان
RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!
سلام پارميس جان ،
ساير دوستان و مخصوصا " دانه " و " shad " و " mohajer " عزيز حرفهاي خيلي قشنگ و منطقي زدن كه حتما و حتما روشون خيلي فكر كن .
و البته من هم ديدگاه خوئمو در اين باره ميگم و اميدوارم كمكي بهت كنه :
در يك رابطه عاشقنه " منطقي " بايد دو طرف به يك اندازه عاشق هم باشند و به يك اندازه در روابط مختلف گذشت و يا انعطاف و ... داشته باشند.
البته خوب شايد بگي عشق منطق سرش نميشه : اين حرف تا حد زيادي درسته ولي هرگز نميشه ان و از لحاظ رياضي ثابت كرد ، پس ميتونه قابل تغيير باشه و عشق ئ با منطق همراه كرد. اين كه چجوري و چطور ، بستگي به اين داره كه اراده كني و تصميم بر اينكار داشته باشي . .. تو به قول يكي از دويتان قدرت زيادي داري كه تونستي تا اينجاي كار هم با مسئله كنار بياي ف پس از اينجا به بهدش رو هم ميتوني به درستي پيش ببري... خدا را شاكر باش كه قبل از اينكه خيلي بيشتر دير بشه ، رابطتون به پايان رسيد .. ممكن بود چند سال بعد از ازدواج دوستتون به اين نتيجه كه الان رسيدند برسن ..اون موقع ديگه وضعيت خيلي با الان متفاوت ميشد.. و تو بايد بخاطر اين كمكي كه خدا به تو كرد ازش ممنون و سپاسگذار باشي.
ميدوني من با توجه به اتفاقات و شرايطي كه توي اين يكي دوسالي داشتم به اين نتيجه رسيدم ( البته با كمك مشاورم ) كه هر وقت كه بخوام غم گين باشم ..غمگين ميشم و هر وقت كه بخوام شاد ميشم ..اما يه نكته اين وسط هست...اينكه بخواي به غم و غصه فكر كني دست خودته اما اينكه بخواي دوباره بهش فكر نكني خيلي خيلي سخت ميشه و راهش اين نيست كه بخواي بهش فكر نكني...بزار ساده تر بگم : هر وقت كه خواستي به چيزي فكر نكني ، به چيزي غير از اون فكر كن ..نه اينكه سعي كني اون چيز و فراموش كني .. " چون به هر حال با اين كار داري بهش فكر ميكني " ..
نميدونم تونستم منظورم و برسونم يا نه ...
و يه چيز ديگه تو نميتوني حقيقتا عاشق كسي باشي وقتي عاشق خودت نيستي .. ميدوني عميق ترين عشق وقتيه كه دو نفر كه عاشق خودشونن ..عاشق يكديگر هم باشند : چرا ؟ چون اين در صورتي ممكنه كه دو طرف عشقشون در تكامل و هم جهت عشقشون به همديگه باشه. پس سعي كن خودت رو دوست داشته باشي و بهترين ها رو براي خودت بخواي و اگه روزي كسي پيدا بشه كه عشقش با عشق تو هم جهت باشه ..اون بهترين ها رو كه تو براي خودت ميخواي طبيعتا براي اون هم هست .
خوب حالا فكر ميكني كسي كه تو عاشق هستي عشقش با تو هم جهت بود ؟ .. اگه بود نميتونست حتي در انتخابش ترديد داشته باشه چه برسه كه انتخابش و عوض كنه !
اميدوارم ناراحت نشده باشي از حرفام .
ببخشيد اگه از نظر ادبياتي خيلي گنگ نوشتم و طولاني شد.
موفق و سرزنده باشيد