-
یک مسئله ای رو مطرح میکنم ببینید مشکل این قضیه چیه.راستش با اینکه کاملا دوباره ذهنم رو به خودش مشغول کرده ولی دیگه خیلی با ازدواج کردنش مشکل ندارم.چیزی که بیشتر از همه آزارم میده و چند روز پیش کابوسش رو دیدم اینکه گمش کنم.چون راستش من به جز فضای مجازی از هیچ طریق دیگه ای باهاش ارتباط ندارم و اگه یه روز تصمیم بگیره دیگه نیاد اونروز دیگه خیلی کارم سخت میشه چون باید برم دنبالش بگردم.یک مسئله دیگه که آزارم میده اینه که اصلا پایبند نیست و میترسم به جای اینکه ازدواج کنه بازیچه دست پسرا بشه.برای من اینکه باشه و حالا نهایتا برای من هم نباشه کافیه.
-
مشکلی نداره؟خیالم راحت باشه؟الان با این تئوری احساس بهتری دارم
-
ببین اقا کیارش....منم اینطور بودم،فضای ارتباطی ماهم مجازی بود و اون فیس بوکشو بست... من موندم و یه شماره و یه ایمیل که همش بی جواب موند... جواب هیچکدومو الان نمیده..انگار گمش کردم.. همون ترس شما...اصلا نمیدونم خوبخ یا نه، زندست یا نه... واقعا خرد شدم، احساس خفگی میکردم، خب قضیه ما عمیقتر از شما بود و منم دخترم و احساساتی تر....
ولی الان که 5ماه از قطع دوستی و 2 ماه از بی خبریم میگذره،اون سنگینی برام کمتر شده...انگار عاذت کردم... هنوزم درگیرم،هنوزم عذاب میکشم ولی کمتر... کلی حرف دارم ولی وقتی میبینم واسش مهم نیست ترجیح میدم اصلا نگم... وقتی اون نگران من و به یاد من نیست چرا من باشم... خودمو بکشمم اون داره زندگیشو میکنه...
شما هم همینطور...به فرض مراقبش بودی، همه جا دنبالش بودی، ولش نکنی، فقط خودتو عذاب میدی، اصلا نه میفهمه نه واسش مهمه، اینو مطمئن باش... اگه ذره ای دلش برات تنگ میشد یا نگرانت میشد یه اس ام اس، یه زنگ یا... یه جوری خبر میگرفت....
ببین، اشتباه مارو نکن تو اون سن، من نمیگم دوست داشتن عشق بده ولی میتونه این درگیری ها بعدا هم اتفاق بیفته... فعلا تمرکزتو بذار رو کارای خودت..اگه قرار باشه مال تو باشه میمونه و اگه نه ، تو تمام دنیا هم دنبالش بری نمیتونی نگهش داری...
یه جور دیگه هم فکر کن...اینکه اون بیادو بگه آقا من عاشقتم و دوستت دارم... تو میتونی تضمین بدی تاتهش همین حسو داری و وقتی وارد دنیای بزرگتر اطراف و جامعه شدی همونقدر رو تصمیمت هستی؟؟؟ کسی که تمام رواطشو میدونی میتونی نحمل کنی؟؟؟؟اینکه روابطش با وجود تو تو زندگیش اتفاق میفته......
من بهت قول میدم اگه یه کم دیگه بگذره همین حسم میره.... این همه آدم تو دنیا که شاید خیییییللللیییییییی بهتر ازین خانم باشن... سعیتو بکن که فراموش کنی...اصلا خودت زودتر ازون فضای مجازی بیا بیرون که اگه اون رفت حس خردشدن به حسای دیگت اضافه نشه...بذار یه مدت بگذره و خودتو حسابی مشغول کن، هیچ حستم سرکوب نکن و فرار نکن بلکه منطقی با افکارت برخورد کن و جوابشو بده ولی درگیر نشو...
حیف به خدا... تو الان باید فقط فکر ایندتو زندگیت باشی که موفق بشی...دخترا و پسرا تو این سن این فکرا میاد سراغشونو جوگیر میشن و اگه درگیر شن بعدا کلی حسرت میخورن...
من بهت قول میدم اگه ازش دوری کنی یادت میره... بیشتر با دوستات وقت بگذرونو دورو بر خودتو شلوغ کن..جدا" موثره....
فقط بگو نگرانش بشم که چی؟ اون میشه؟ بهش بگم واسش اصلا مهمه؟ داره زندگیشو میکنه منم باید این کارو کنم....
اون خودش سنش اندازه ای هست که فکر کنه و تصمیم بگیره..دختر 14ساله نیست که دنبالش باشی تازه خانواده و دوست و همراه زیاد داره...
نگران خودت باش که عمرت داره میره... حداقل تو خودتو بکش بیرونو فعلا دوری کن تا وقتش که بعدا مثل ما حسرت نخوری.....
دور شو...دوووووووررررررررررررر. .....
-
کیارش عزیز،
با سلام علیک و لایک و کامنت که نمی شه کسی را شناخت!
شما می گید رابطه در همین حد بوده.
شما عاشق ایشون نشدید، عاشق تصویری که توی ذهنتون ساختید شدید. چون ایشون را که نمی شناسید.
شما تقریبا 18 ساله هستید و می شه گفت در این رابطه درگیر احساسات شدید.
حتی گفتید 4 بار دیگه هم عاشق شدید. به جرات می تونم بگم هیچ بارش عشق نبوده.
حالا که امکان ازدواج را نداری، توجه و تمرکزت را از روی این موضوعات بردار و کمتر وارد این فضاها شو (فضاهایی که تو را به سمت این احساسات و علایق می بره)
وقتت را با پسرها و جمعهای پسرانه پر کن. باشگاه، سایتهایی که بیشتر پسرها هستند و ...
اون دختر را هم فراموش کن.
انشاله که مسیر اشتباهی نمی ره و زندگی خوبی خواهد داشت.
این را هم بدون که از راه دور و با کامنت و لایک نمی شه یه خانم را کنترل کرد یا به مسیری که می خواهی هدایت کنی.
ایشون شخصیت و رفتارش قبلا شکل گرفته و به این راحتی تغییر نمی کنه.
توی تالار می بینی که زن و شوهرها با هم زندگی می کنند و نزدیک هم هستند، یک رفتار کوچیک همدیگه را می خوان تغییر بدن به جنگ و دعوا و قهر می رسه.
مطمئن باش کاری براش نمی تونی بکنی.
یه چیزی هم برای آینده ات یادت باشه،
دنبال دختر و همسری نباش که بخواهی تغییرش بدی و کمکش کنی و اصلاحش کنی و نجاتش بدی.
دختری را انتخاب کن که با معیارها و ملاکهات هماهنگی داره.
تو فضای مجازی هم این خانم را تعقیب نکن.
می شه یه عادت که ترک کردنش سخته و بودنش هم بیهوده.
دوست داری همسر آینده ات هم یک دوست مجازی داشته باشه که چندین ساله دنبالش می کنه و تو خیالش به وجودش پرو بال می ده و ...
مهم تر از همسر آینده ات و این مسائل که گفتم خودت هستی.
تو فقط 18 سال زندگی کردی. حداقل 60-70 سال دیگه مونده. ذره ذره اینها می شه فشار و بار و خط و خش روی دل و روح و ...
سعی کن سالم زندگی کنی و بار اضافی با خودت نکشی.
هر چی جلوتر بری این بار سنگین تر می شه و حتی گاهی ممکنه ندونی ته اون کیسه چی داری. فقط می دونی که خیلی سنگینه و جلو رفتن سخت.
پس هر جا دیدی باری اشتباه برداشتی، بذارش زمین.
روح و جانت را ازش پاک کن و سبکبال برو جلو.
-
من کاملا مطمئنم که بهم علاقه مند نیست.کدوم آدم 21 ساله میتونه عاشق یکی بشه که 18 سالشه؟اینکه میگین تو سن نوجوانی هستی و اینا راستش من دو سه سال بلوغ زود رس داشتم و الان از سن بلوغ خارج شدم. ریشم هم تقریبا کامل شده. ولی اصل موضوع تغییر نمیکنه چون اگه 25 سالم هم بود باز هم مطمئن بودم بهش نمیرسم.تو همین فضای مجازی هم خیلی چیزارو میشه تشخیص داد حتی گاها بهتر از دنیای واقعی.چون ادم ها با هم زندگی می کنن و مجبورن خود واقعیشون رو نشون بدن.به علاوه چشمان یک انسان هیچ وقت دروغ نمیگه.ولی خوب من به قدر کافی اختلاف و تفاوت از این بشر دیدم ولی من که نمیخوام باهاش برم زیر یک سقف!شاید خنده دار باشه ولی این احساس با اون عشقی که شما میگین که پسر و دختر بهم علاقه مند میشن و تصمیم میگیرن با هم زندگی مشترکی شروع کنن و با هم پیشرفت کنن و دو بال کبوتر و اینا تفاوت داره.احساس من بهش مثل احساس یک مادر به فرزنده.مثل این می مونه که شما به یک مادر بگین بچتو فراموش کن،این نمیفهمه تو ولش کن بزار بره دنبال کار خودش.اون برای من به منزله خودم برای خودم می مونه.تکه ای از وجودمه.خودمو میتونم فراموش کنم؟بگفتا رو صبوری کن در این درد/بگفت از جان صبوری چون توان کرداین حرف هایی که میزنم جوگیر نشدم حتی یک ذره هم بهش شک ندارم.راستی خانوم ستاره الان دلم قرص تره کلی رد و نشون ازش دارم.رد خودشو چندجا دارم،برادرش هم همینطور،دوستای واقعیش هم همینطور،اسم کاملش،آدرسشون،کجا درس خونده و دانشگاهش.همه ی اینا رو هم که گم کنم فوقش 60 سال دیگه همو می بینیم هیچ کس گم نمیشه.برام مهم نیست که اون علاقه من بهشو قدر بدونه و اینا.نه اینکه حالا اصلا مهم نباشه برام ولی خوب به این خاطر زده هم نمیشم.دارم این احساسو تقویت میکنم تا از مسیر اصلیش منحرف نشه یه وقت