سلام دوستانhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_16.gif
خاله قزیhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif 1234567http://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif مینوشhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif برسرکhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif کاپیتانhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif توجیهhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif صبوریhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif بی نهایتhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif گل پسرhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif تهمتنhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif مدیرهمدردیhttp://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_4_14.gif و دوستانی که با تشکرهاتون نظرتون رو بهم گفتید، از همه متشکرم.http://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_14_29.gif
آقای مدیر از توجه و راهنماییتون متشکرم. با همه مطالبی که عنوان کردید موافقم.
برداشت اولیه من از هماهنگی شرایط، مثبت بود. اما دقیق تر بررسی نکردم. حالا بررسی می کنیم ببینیم به چی میرسیم.
در مورد اون اشتباه اساسی که فرمودید هم نظرتون کاملا منطقیه.
من تا قبل از این تاپیک این ذهنیت رو نداشتم که جواب منفی من اینقدر جدی گرفته شده باشه. اما حسم نسبت به اینکه این مدت تماسی نداشتند (با توجه به اینکه مسئله مورد بحث حل نشده بوده) مثبته. به نظرم می تونه سرنخی از کنترل احساسی باشه. و بعلاوه احترام به خواسته من.
در مورد تصحیح اشتباهم. متاسفانه اینکارو براساس تفکر و منطق انجام ندادم. اینم یه برخورد لحظه ای بود. یه لحظه یادش افتادم و دیدم دلیلی نداره حالشو نپرسم. البته قطعا شناختی که از شخصیت ایشون داشتم، پس زمینه کارم بود.
باز هم از راهنماییتون متشکرم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
khaleghezey
نظر خودتون در موردش چیه مثبته منفیه ملاک هاتون رو داره نداره چجوریه قضیش؟
همونطور که گفتم من با ایشون وارد فاز شناخت نشدم. بنابراین نظرم در موردش قطعی مثبت یا منفی نیست. اما برداشت های اولیه م از میزان انطباقمون با معیارهای همدیگه، مثبت بود. و اگه اون مسئله خاص نبود، همون موقع جدی بهش فکر می کردم.
اما اون روزی که مسیج دادم، دوباره مسئله رو مطرح کردند. ولی من آمادگی ذهنیش رو نداشتم. یعنی اصلا این فرد، اینکه چرا چندماه پیش نظرم مثبت بود، چرا بهش گفتم دیگه تماس نگیره، و همه چی تو ذهنم محو شده بود.
بنابراین گفتم الان ذهنیتی ندارم اجازه بدید بهش فکر می کنم. بعدا هم موضوع رو مرور کردم و باز به این نتیجه رسیدم که ارزش بررسی کردن رو داره. اما چون درگیری های ذهنی دیگه ای داشتم، دو هفته زمان گرفتم که آمادگی ذهنی پیدا کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
khaleghezey
پیامک دادن شما شاید معنای خاصی نداشته باشه ولی واسه ما مردا خیلی معنا داره اینکه براش مهمی اینکه هنوز بفکرمونه به یادمونه و واسش باارزش هستیم.(البته خودتم بدت نمیادا خودتو گول نزن)
نه اصلا ناراحت نمیشم اگه مسیجم رو به این حساب بذاره که برام با ارزش بوده. چون اگه بعدا به این نتیجه برسیم که برای هم مناسب نیستیم، که دیگه چه فرقی می کنه چه تحلیلی از این مسیج داشته باشه؟ اگرم به این نتیجه برسیم که برای هم مناسبیم، که حسابی برام ارزشمند میشه.
البته الان هم در همین حدی که شناخت دارم، برام ارزشمند هست، وگرنه وقت ارزشمندم رو صرف شناختش نمی کردم. ولی این ارزشمندی برام مفهوم خاصی نداره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1234567
به نظرتون این کارتون درست بوده ؟
در مورد مسیجم نظر خاصی ندارم، به نظرم کار مهمی نبود، بنابراین درست و نادرستش برام اهمیت خاصی نداره.
اما اینکه تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم، اشتباه بود. بهتر بود میپذیرفتم که هرموقع شرایطی که مدنظرم هست فراهم شد، اگه هنوز در شرایط ازدواج بودم، دوباره بررسی کنم.
* مرسی بی نهایت جان، جای نگرانی نیست، ماهیت و جوهر من طوریه که ارتباطی که از ارزش ساقط باشه و در سیستم اخلاقی و فرهنگی من نگنجه رو نمی تونم تحمل کنم، همونطور که خوردن آب از جوی کنار خیابون رو نمی تونم تحمل کنم.
مردان در مسير عشق به وسعت نامتناهي نامردند...گدايي عشق ميكنند تا زماني كه به تسخير قلب زن مطمئن نيستند....اما همين كه مطمئن شدند نامردي را در كمال مردانگي بجا مي آورند.....
(دكتر شريعتي)
ضمن احترام فراوان به نقل قول کننده،:43: صد در صد مخالفم!
* مینوش جان کلا تو فاز عشق نیستم.
عشق از نظر من چیزی نیست غیر از همجنسی ما با پرورندمون، و مربوط به رابطه انسان ها با همدیگه نمیشه.
اگه یه پیوند براساس اصول درستی ایجاد شده باشه، محصولش محبتی میشه که همون برای نگهداشتن و لذت بردن از یه زندگی کافیه.
هیچ دلیلی نمیبینم همه چیزهای زیبایی که برام مهم هستند رو در چارچوب زندگی چند ساله ای که در این دنیا دارم در بیارم.
ازدواج و زندگی عاشقانه و این چیزا، خوب یا بد، جزء اولویت های اول من نیست.
* کاپیتان عزیز، نه اینطور نیست که من ایشون رو دوست داشته باشم! اما این نشونه بی عاطفه بودنم نیست. اتفاقا برعکس، عاطفه و تعهدی که نسبت به خونوادم دارم، باعث میشه (حتی بیشتر از چیزیکه منطقم حکم می کنه) حواسم به زندگیم باشه، چون روحیه من و روحیه اونها کاملا روی همدیگه اثر دارن.
احساس من، روان من، و هرچه که به من مربوطه، در این خونه حاصل شده، نتیجه دسترنج و عشق پدر و مادرم و بقیه اعضای خونوادم هست. من نسبت به احساس اونها مسئولم، نه احساس فردی که هیچ نسبتی با من نداره (حالا هرقدرم که دوستم داشته باشه یا هرقدرم دلش بخواد من دوستش داشته باشم). البته این به این مفهوم نیست که با احساس کسی بازی کنم!
در مورد مسئله ای که براتون پیش اومده، من فکر می کنم بهتر باشه یه تاپیک ایجاد کنید که فکرامونو بذاریم رو هم ببینیم جریان چیه و کار درست چیه... شما حق دارید، زبان ما دخترها یکم عجیب غریبه، برای خودمون هم همینطوره چه رسه به شما. بنابراین بیاید یه تیم تشکیل بدیم ببینیم میتونیم سر از کار طرف در بیاریم یا نه...http://www.pic4ever.com/images/reading.gif