خـدایـا ! من هـمانی هسـتم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم .همانی که وقتی دلش می گیرد وبغضش می ترکد،می آیدسراغتمن همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند .و چشم هایش را می بندد و می گوید :من این حرف ها سرم نمی شود! باید دعایم را مستجاب کنی!همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند!همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد !!همانی که بعضی وقت ها پشت سـر مردم حرف می زند !گاهی بدجنس می شود ، البته گاهی هم خودخواه !حـالا یـادت آمـد مـن کـی هـستم ؟!معبود من !ساليانيست مرا راهي صحراي پر از رنگ و فريب كرده ايتا در آن سير كنم و تو را بيابم و با تو عاشقي و بندگي كنم .آن وقت كه مرا فرستادي پاك و سبحان بودماما حال پر از رنگ دنيا شده ام.آن روز خود به من گفتي تا هميشه كنار توهستم مرا فراموش نكن .اما امروز ياد همه هستم جز تو ..
خداي من !پشيمـانم حلالم كـن .