سلام ژینا جان.کاملاً درکت میکنم عزیزم.چون من هم شرایطی مثل تو دارم و البته در رشته تحصیلی کامپیوتر سخت افزار.الان که 29 ساله شدم.خیلی وقتها میگم ای کاش تحصیلاتم پایین تر بود یا از خونواده معمولی تری بودم یا چهره ام به این زیبایی نبود تا موقعیتهام زیاد باشه و زودتر ازدواج میکردم چون خیلی دوست دارم ازدواج کنم.البته همیشه شکرگذار نعمتهای خدای مهربونم هستم.موقعیتهای زیادی هم داشتم اماحتی خودشون یا خونواده هاشون بعد آشنایی گفتن که من ازشون خیلی بالاترم و ممکنه نتونن نیازهای منو برآورده کنن از جهت مالی و عاطفی و خونوادگی...هرچند من از جهت مادی و ... هرگز هیچ نیازی ندارم و نمیخوام اما به این نتیجه رسیدم که خود آقایون مخصوصاً کسانی که بسیار منطقی و فهمیده باشن نمیتونن اینو بپذیرن که خانومشون ازشون سرتر باشه.از طرف دیگه این هم احساس ناخوشایندی برای من به شخصه هست که کس دیگری به خاطر پول یا موقعیتم بیاد سراغم و به فکر منافعی برای خودش با ازدواج با من باشه.....و کم نیستن پسرها و مادرانی که دنبال همچین کیس هایی هستن صرفاً جهت پز دادن و شهرت بازی و ....
ولی دوست من.ناامید نباش.طبق تجربه های اندک خودم میگم بالاخره خدا فکر مارو هم کرده یه روزی یه جایی کسی میاد سراغمون که هم شان خودمون باشه.اصلاً هم به خاطر صرفاً شوهر کردن از خواسته های منطقی ات کوتاه نیا.هم کفو بودن همیشه یه ملاک مهم بوده و هست و خواهد بود.مطمئن باش مرد مناسب ما هم پیدا میشه.به زودی زود.:72:
:72: