-
بهار عزیز
نمیخوام نصیحتت کنم فقط میخوام بهتبگم همیشه بدترین تصمیم ها در زمان عصبانیت و ناراحتی ها گرفته میشه ....
پس ازت خواهش میکنم فعلا هیچ تصمیمی نگیر و هیچ حرفی نزن ...
به نظر من تو با سیاست و گاهی بدون سیاست حرف دلت رو به همسرت زدی دیگه نیازی نیست بهش بگی میخواهی برگردی یا دوستش داری و ...
اینبار تو بنشین و نظاره گر باش تو دیگه شروع کننده یک اس ام اس یک تلفن یک بحث نباش ... جوابش رو بده در حد جواب سوالش نه بیشتر و نه کمتر پرسید آیدا خوبه بگو آره خوبه همین دیگه توضیح نده بیشتر از این بذار اون تو رو کنکاش کنه دنبالش نباش بذار اون دنبالت باشه
نه ازش ناراحت شو و نه عصبانی زندگی شما شاید به موئی وصل باشه تحریکش نکن از جهت ناراحت شدن و عصبانی شدن و لج کردن به نظر من یه جورائی تو در دسترسش نباش مثلا اگه بهت اس ام اس داد همون لحظه جواب نده بزار چند ساعت بگذره زنگ زد اون لحظه جواب نده بزار یه مدت بگذره بعد اگه تماس دوباره گرفت جواب بده بزار چندتا زنگ بخوره تلفنت و یا بعد خودت بهش زنگ بزن سعی کن خیلی ریلکس باشی البته همیشه هم این کار رو نکن هر از چند گاهی بذار دونبالت بگرده همین در دسترس نبودنت شاید یه تلنگری بشه واسش ببین الان تو یه مدته که داری واسه همسرت دست و پا میزنی هی بهش میگی دوست دارم برگردم و زیر سایه تو زندگی کنیم و ... حرفهای امیدبخش میزنی ولی اون دقیقا جبهه مخالف تو قرار گرفته شاید حق داشته باشه شاید میخواد تو رو امتحان کنه شاید میترسه شاید تردید داره تو باید همه جور حق واسه همسرت قائل بشی باید بهش فرصت بدی و نا امید نشی توهین نکنی اخم نکنی داد نزنی ناسزا نگی و ... با کمال احترام باهاش برخورد کن ولی دیگه بهش حرفی از برگشتن و دوست داشتن و ... به میان نیار یه جورائی تو عملت بهش نشون بده
امیدت به خدا باشه
-
کسی میتونه بگه منظورش از این طوری جواب دادنا چیه؟؟؟
چی میخواهد بگه؟
من که همش بهش گفتم آیدارو ببر حتی تو کلانتری و جلو پلیسا بچه رو گذاشتم تو بغلش ولی بعد از تلفن مامانش برگشت گفت ببرش گ... بشور پس چرا میگه از من دزدیدینش
هفته پیش 3روز قبل تاسوعا عاشورا مرخصی گرفت اومد با دوستاش خوش باشه الان که بچه مریضه نمیتونه بیاد؟ اونوقت دم از عشق پدر و فرزندی میزنه؟ کدوم حرفشو باور کنم؟؟؟؟؟
جدیدا آیدا هی بابا بابا میکنه من از کجا براش بابا بیارم؟؟؟
-
شما اصلا به حرفهای ما دقت می کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا فقط می یاین حرفهاتون رو تندتند می نویسید و میرید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
ما که گفتیم الان وقت جواب گرفتن نیست .
می فهمی داری با زندگیت چی کار می کنی ؟
الان وقت تلاش کردنته نه انتظار داشتن .
مادرتون اصلا منطقی حرف نزدن که اگه جای تو بودم جیغ و داد می کردم
آخه این چه حرفیه
شما امروزی هستید . تحصیلکرده هستید
باید به فکر بچه باشید
شما دل شوهرتون رو آزرده کردید و الان باد ترمیمش کنید و تا 6 ماه هیچ انتظاری نداشته باشید . هرکار مثبتی انجام داد لطف در نظر بگیرید و به کارهای منفیش فکر نکن اصلا و بدون که الان باید واقعا تلاش کنی و به فکر ساختن زندگیت باشی
گفتیم بهش محبت کن
- - - Updated - - -
در ضمن اون حق طبیعیشه که بچشو دوست داشته باشه و شما هم باید به وظایف مادریتون عمل کنید البته چون الان تو بحرانید بهتر و بیشتر از همیشه انجام بدید
- - - Updated - - -
باید بهش فرصت بدی
و تو این مدت رفتارات هر روز بهتر از قبل باشه
بهتر پخته تر و سنجیده تر
-
درسته زندگی موفق عزیز میام اینجا فقط تند تند حرف خودمو میزنمو میرم
حالم خوب نیست آیدا 1هفته مریضه و داروها جواب نمیدن هی بدتر میشه
تو این وضعیت بجای اینکه کنارم باشه هی نیش میزنه
نه الان که مشکل داریم او داره اینجوری میکنه نه پارسالم آیدا مریض شد سختی مریض داری یه طرف جیغ و دادای او هم یه طرف
- - - Updated - - -
فقط دوست داشتن کافی نیست حس مسئولیتم بد نیست
با این گرونی اگه بابام نبود از کجا پول ویزیت و دارو و این چیزارو میدادم؟؟؟
-
-
خانوم یا آقای رستگار وقتی دیدم برام پست گذاشتید کلی ذوق کردم
ولی خوب ...
تموم شدم همه امیدم اومدن شما بود که با حرفاتون یکم آرومم کنید چون تو شرایط جسمی و روحی خوبی نیستم
این چند تا نقطه شما برام یه دنیا معنی داشت ممنونم و متاسفم
-
خانم بهار ، تاپیک قبلیتون رو خوندم ، مثبت های زیادی داشتید ، همین طورهم ناشی گری هایی
راهنمایی های خوبی هم از سوی کارشناسان و مدیران تالار و دیگر اعضا بهتون داده شده بود
بعد دیدم تاپیکتون قفل شده
و الان این تاپیک !!!
وقتی می خواهید از شوهرتون ، مرد زندگیتون، پدر فرزندتون ، متنفر بشوید ، دیگه راهکاری به غیر از چندتا نقطه به ذهنم نرسید
متاسفم
-
اگه آخرین اس ام اس های شوهرمو تحلیل کنید ممنون میشم
- - - Updated - - -
SMS های آخرش باعث شد من این تاپیکو بزنم شاید برداشتم اشتباه بوده
-
سلام بهار جان درکت میکنم که تو چه وضیعت سختی هستی..ولی میخوام بهت از ته دلم بگم که واقعا آروم باش..
من ١٠٠% با حرفای ملکه عزیز موافقم..میدونم بحرانی که توش گیر کردی چقد نا امیدت کرده ولی مطمئن باش حل میشه..من تو اون تاپیکت برات پستی شبیه به پست ملکه گذاشتم..
شوهرت داشت میومد سمتت اما چون تو زود صبرتو رها کردی و وا دادی حالا اون خودشو گرفته..
الانم هیچی نمیشه..فقط میخواد ادبت کنه که دیگه از این کارا نکنی..
بعدشم نگو دوستاش مهم بودن بچش مهم نیست..بنده خدا شاید راست بگه واقعا مرخصی ندادن بهش.مطمئن باش محکم ترین بندی که الان بین تو و شوهرت هست بچته ...
به حرفای ملکه گوش کن..زنگ و اس ام اس نزن..اون میزنه تو فقط جوابه همون سوالشو با ی کم تاخیر بده..تو خواستتو گفتی بهش..بهش هرجوری بود نشون دادی میخوای برگردی سر زندگیت..
حالا صبر کن..صبر..میدونی یعنی چی؟؟؟یعنی دست از کلانتری و دادگاه بازی بردار بشین تو خونه که شوهرت نگه نه این آدم بشو نیست..ببخشید اینجوری میگما ولی چون مثه خواهرمی اینجوری باهات حرف میزنم..
صبوری کن..
موفق باشید..
-
عزیزم می دونمم حالت خوب نیست نگرانی رنجیده خاطر شدی
اما آیا می خوای درست شه یا نه ؟
پس به حرف های ما گوش بده
تا آرامشت رو به دست نیاری نمی شه چیزی رو درست کرد
یک بار دیگه راهنمایی های دوستان رو بخون
دقت کن