من نفرت انگیزم

سلام خانم شیلا
یه نکته خیلی مهم هست که مطمئنم تا حالا بهش فکر نکردی
میدونی چرا دوستات بهت علاقه دارن و در عین حال همچین حرفهایی بهت میزنن؟
چون حسادت میکنن
آدمها اگه تو ظاهر همدیگه عیبی ببینن (واقعا عیب باشه ها) اونو هرگز به روش نمیارن، چون دلشون میسوزه
وقتی به شما میگن فلانی و بهمانی یعنی اون چیزی که میگن عیب نیست و اتفاقا حسنه
من حدس میزنم احتمالا شما ظاهر جذاب و اتفاقا باکلاسی داری ولی ممکنه خیلی اعضای صورتت کوچیک نباشه
میدونی معیارهای زیبایی ثابت نیست؟؟؟؟؟
میدونی تا چند سال پیش یه قیافه رو زیبا میدونستن اما امروز یه مدل دیگه رو زیبا میدونن شاید حتی برعکس معیار قبلی!!!!!
و چندین سال دیگه هم باز معیارها عوض میشن

ممنون shabnam z
کاش واقعا اینطور بود . شاید اونا گاهی اوقات از روی حسادت اذیتم میکردن ، ولی آینه که دروغ نمیگه .
من تو یه شهر کوچیک زندگی میکنم . مردمش هنوز معیارای قدیمی رو میپسندن . مثلا مادر خودم مشخصه که اصلا از قیافه من راضی نیست . مرتب میگه فلان دوستت از تو قدبلندتره ها ، فلان دوستت از تو هیکلی تره ها ، فلان دوستت چقد خوشگله و ... هیچوقت ، هیچوقت نشده از من تعریف کنه . هیچوقت نشده درمورد لباسام نظر بده . هروقت ازش پرسیدم زده توی ذوقم . میگه به من چه . خودت برو یه چیزی بپوش . حتی وقتی کوچیک تر بودم و بهش میگفتم بقیه مسخره م میکنن بخاطر قیافه م ، بجای اینکه دلداریم بده میگفت تقصیر خودته . چی گفتی بهشون ؟ حتما یه کاری کردی که دارن اینجوری میگن . هیچوقت دوستم نداشته.

ببخش شیلا خانم، من برای شما حرف جدیدی ندارم. یعنی هنوز هم معتقدم که شما یک انتخاب بیشتر نداری اونهم اینه که راهی برای خودت پیدا کنی که بقیه برات مهم نباشند.

ازشون توجه نخوای. توی اهدافی که برای خودت تعیین میکنی بقیه جایی نداشته باشند. ولی اینرو نوشتم به خاطر اینکه برداشت خودم رو از این روند موضوع شما و پاسخ بقیه بگم.

شاید این برداشت درست نباشه ولی از نظر من همین تاپیک تا حدود زیادی نشون میده که تفکر دخترانی که توی این انجمن هستند در رابطه با مشکلاتشون و راه حل هایی که

برای مشکلاتشون دوست دارن بیشتر در چه حدی هست و در چه مواردیه. بیشترها دوست دارن بهشون روحیه داده بشه و فکر میکنند، انرژی مصرف میکنند تا یک جمله قشنگ

یک بهانه تر و تمیز پیدا کنند که بگه شما مشکل نداری عزیزم. شاید یکی از دلایل اصلی موندن توی مشکلات همین باشه.

حق با شماست . ولی من به هیچ وجه دنبال جمله زیبا نیستم . اصلا دنبال راه حل هم نیستم . چون راه حلی وجود نداره . تنها راه حل اینه که برم زیر تیغ جراحی . من فقط میخوام حرف بزنم و درد و دل کنم . به خدا من کسی رو ندارم که باهاش حرف بزنم . روزایی که دانشگاه نیستم اصلا دو کلمه هم از کسی حرف نمیشنوم ، دو کلمه هم با کسی حرف نمیزنم . همه اعضای خانوادم سرشون تو کار خودشونه . هیچکس با من حرف نمیزنه . بذارین من همینجا با شما حرف بزنم . خسته شدم از بس ریختم تو خودم .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shilaa

ممنون shabnam z
کاش واقعا اینطور بود . شاید اونا گاهی اوقات از روی حسادت اذیتم میکردن ، ولی آینه که دروغ نمیگه .
من تو یه شهر کوچیک زندگی میکنم . مردمش هنوز معیارای قدیمی رو میپسندن . مثلا مادر خودم مشخصه که اصلا از قیافه من راضی نیست . مرتب میگه فلان دوستت از تو قدبلندتره ها ، فلان دوستت از تو هیکلی تره ها ، فلان دوستت چقد خوشگله و ... هیچوقت ، هیچوقت نشده از من تعریف کنه . هیچوقت نشده درمورد لباسام نظر بده . هروقت ازش پرسیدم زده توی ذوقم . میگه به من چه . خودت برو یه چیزی بپوش . حتی وقتی کوچیک تر بودم و بهش میگفتم بقیه مسخره م میکنن بخاطر قیافه م ، بجای اینکه دلداریم بده میگفت تقصیر خودته . چی گفتی بهشون ؟ حتما یه کاری کردی که دارن اینجوری میگن . هیچوقت دوستم نداشته.

---

سلام:72:
آینه اصلا چیزی نمیگه که بخواد راست باشه یا دورغ
آینه یه تصویر رو نشون میده حالا شما یا از دیدم اوت تصویر لذت میبری یا نمیبری

با همه احترامی که برای مادرتون قائلم ولی طرز فکرشون و قضاوتشون اشتباست، شما شبیه کی هستین؟ مگه غیر اینه که شبیه پدر و مادرتون یا نهایتا به یکی از اقوام پدر و مادرتون رفتین؟ دیگه به یه آدم غریبه که نرفتین

پس از ایردهایی که ازتون میگیرن ناراحت نشید، پیش خودتون بگید شبیه شمام دیگه

و چیز دیگه ای هم که من فکر میکنم وجود داره اینه که مادر شما اخلاق یا رفتار شما رو نمیپسنده و اینو به ظاهرتون تعمیم میده

ببین عزیزم من کاملا درکت میکنم چه دردی داره مادر خود آدمم آدمو نپسنده و از ظارش ایراد بگیره، ماها از هر کسی هم توقع دوست داشته شدن نداشته باشیم ایت توقع رو از پدر و مادرمون داریم، شما میگی دوستام همچین حرفهایی بهم میزنن مادرمم که تاییدم نمیکنه و میشه نمکی روی زخمم پس واقعا دل آزرده میشی بهت حق میدم، من به شخصه بهت حق میدم

چرا از عمل جراحی زیبایی میترسی؟
دو علت داره
یا اونقدرم که اینجا داری میگی از چهره خودت ناامید نیستی و میترسی با عمل این چیزیم که داری رو از دست بدی
یا اطلاعاتت در مورد عمل های جراحی زیبایی درست و واقع بینانه نیست؟

حداقل یک بار هم شده به متخصص زیبایی مراجعه کن نظر یه متخصصم بشنو هزینش فعلا یه ویزیته

- - - Updated - - -

سلام:72:
آینه اصلا چیزی نمیگه که بخواد راست باشه یا دروغ
آینه یه تصویر رو نشون میده حالا شما یا از دیدم اوت تصویر لذت میبری یا نمیبری

با همه احترامی که برای مادرتون قائلم ولی طرز فکرشون و قضاوتشون اشتباست، شما شبیه کی هستین؟ مگه غیر اینه که شبیه پدر و مادرتون یا نهایتا به یکی از اقوام پدر و مادرتون رفتین؟ دیگه به یه آدم غریبه که نرفتین

پس از ایردهایی که ازتون میگیرن ناراحت نشید، پیش خودتون بگید شبیه شمام دیگه

و چیز دیگه ای هم که من فکر میکنم وجود داره اینه که مادر شما اخلاق یا رفتار شما رو نمیپسنده و اینو به ظاهرتون تعمیم میده

ببین عزیزم من کاملا درکت میکنم چه دردی داره مادر خود آدمم آدمو نپسنده و از ظارش ایراد بگیره، ماها از هر کسی هم توقع دوست داشته شدن نداشته باشیم ایت توقع رو از پدر و مادرمون داریم، شما میگی دوستام همچین حرفهایی بهم میزنن مادرمم که تاییدم نمیکنه و میشه نمکی روی زخمم پس واقعا دل آزرده میشی بهت حق میدم، من به شخصه بهت حق میدم

چرا از عمل جراحی زیبایی میترسی؟
دو علت داره
یا اونقدرم که اینجا داری میگی از چهره خودت ناامید نیستی و میترسی با عمل این چیزیم که داری رو از دست بدی
یا اطلاعاتت در مورد عمل های جراحی زیبایی درست و واقع بینانه نیست؟

حداقل یک بار هم شده به متخصص زیبایی مراجعه کن نظر یه متخصصم بشنو هزینش فعلا یه ویزیته

من به پدرم رفتم (حالا ربطی هم نداره ، ولی گفتم بگم ! ) مادرم خودش زن زیباییه . حتی همین الآنش که شکسته شده ، خوشگله . خدا ایشاا... نگهش داره ، ولی هیچوقت واسم مادری نکرده . هیچوقت از موفقیت های من خوشحال نمیشه . مثلا وقتی من خبر قبولی دانشگامو بهش دادم ، فک میکنین عکس العملش چی بود؟ برگشت گفت خوب که چی ؟ دختر فلانی هم فلان دانشگاه قبول شده .حالا یه رشته الکی بود تو یه دانشگاه الکی ها . من اگه میخواستم براحتی قبول میشدم . ولی اون همیشه فک میکنه مرغ همسایه غازه .

من از جراحی زیبایی میترسم . از اینکه خوب درنیاد . یا کلا صورتم از بین بره . من کلا از بیهوشی هم میترسم . درضمن خانواده به هیچ وجه حاضر نمیشن هزینه شو پرداخت کنن . پولش رو دارن ، ولی برای همچین چیزی هزینه نمیکنن . اگه تصمیمم جدی شد باید خودم هزینه شو بدم .
اصلا از اینکه بقیه بفهمن من از قیافه م ناراضی بودم و رفتم عمل کردم خجالت میکشم . فک کنم این اسمش غرور باشه، نه؟ اگه عمل کردم دیگه نمیتونم تو شهرمون بمونم . باید با دوستام هم قطع رابطه کنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shilaa

اصلا از اینکه بقیه بفهمن من از قیافه م ناراضی بودم و رفتم عمل کردم خجالت میکشم . فک کنم این اسمش غرور باشه، نه؟ اگه عمل کردم دیگه نمیتونم تو شهرمون بمونم . باید با دوستام هم قطع رابطه کنم

---

رگه هایی از حساسیت و وسواس رو تو حرفات احساس میکنم
من احساس میکنم تو اگه قیافت خیلی بد بود هیچوقت این فکرو نمیکردی که بترسی خوب درنیاد
پس یعنی چیزی برای از دست دادن داری که میترسی از دستش بدی وگرنه فکر میکردی هر شکلی هم که بشم از اینی که هستم بهتره

دلیلی که گفتم از اطرافیانم خجالت میکشم بخاطر اینه که از برخوردشون میترسم و بدم میاد . همشون یه مشت مذهبی نما هستن . بعد میخوان غر بزنن که ناشکری کردی ، تو کار خدا دخالت کردی و این حرفا .
معلومه که نمیخوام ریسک کنم . من الآن فقط زشتم ، نمیخوام ترسناک هم بشم . تازه بعد باید سرکوفتای خانواده م رو هم تحمل کنم .
اگه اون تصوری که دارم ایجاد نشه ، ناامیدی بعدش رو چیکار کنم؟ مطمئنم دیگه اجازه نمیدن عمل کنم .
مشکلات بعد عمل هم هست . من همینجوریش تو خواب نفسم میگیره ، چه برسه به اینکه بخوام عمل هم بکنم .

دوستم از حرفات کاملا مشخصه که شدیدا نگرا ن تایید ادمهایی.........به دیگران چه ربطی داره که شما میخواهید عمل زیبایی انجام دهید یا نه ...تا زمانی که دنبال این هستی که دیگران رو راضی کنی همین اش وهمین کاسه ست...تو کل زندگی..میگی زشتم چون دیگران براتون مهمند میگید عمل نمیکنم چون دیگران براتون مهمند.....پس جایگاه خودت کجاست.....وببخشید رک میگم این عدم اعتماد بنفس ریشه در کودکی شما داره....پس با علم به این مسئله خودتون رو از این حالت بیارین بیرون

- - - Updated - - -

خوب پیش یه دکتر مطمئن وبا تحقیقات کامل برین

من اگه نگران حرف مردم نبودم که اصلا نمیگفتم زشتم . نمیگفتم دلم میخواد بهتر بشم . من اینجوری بار اومدم . نمیدونم چجوری حل میشه