سلام. خانم گرامی گویا شما پاسخ جناب sci و فرشته مهربون که برای شما نوشته شده را متوجه نشدید. بهترین راهنمایی ها را بدون پاسخ گذاشتین و به شرح جزئیات برای یک دوست پرداخته اید.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام. خانم گرامی گویا شما پاسخ جناب sci و فرشته مهربون که برای شما نوشته شده را متوجه نشدید. بهترین راهنمایی ها را بدون پاسخ گذاشتین و به شرح جزئیات برای یک دوست پرداخته اید.
تا دیروز میخواستم موضوع مخفی بمونه ولی با مزاحم شدن دوبارش دیگه تصمیم دارم به شوهرم بگم میترسم اگه یه وقت شوهرم منو حین باج دادان به این آدم کثیف ببینه راجع به من فکر بد کنه.شوهرم آدمی نیست که بخواد شر به پا کنه و قتل های ناموسی و از این حرفا.فقط نمیدونم چه جوری بهش بگم.نمیدونم عکس العملش چیه ولی با توجه به شناختی که ازش دارم میدونم تنهام نمیزاره حالا من نادان و ترسو و بدبخت و بیچاره و خاک تو سر چه جوری به شوهرم بگم.؟؟؟راهش رو بلد نیستم.ای کاش زودتر میگفتم و خودم طناب دارو به گردنش مینداختم.ولی با صحبتای شما دوستان فهمیدم فقط شلاق و زندان داره.پس برای همینه که ترسی نداره.خاک تو سر من خاک تو سر من احمق.مستحق مرگم.کاش خودم میکشتمش.آدم انقدر سنگدل و بی رحم.چرا من؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
کارشناسان محترم ازتون ممنونم.ولی من نمیتونم پیش پلیس برم.آخه خیلی ترسو و بدبختم میخوام شوهرم قضیه رو بفهمه اما نمیدونم چه جوری بگم؟؟
توجه خاص این خانم به اون پست
جوابهای ناشیانه اش مثل مگس و ...
پست آخرش که می گه نمی خوام برم پلیس و می خوام به شوهرم بگم
یعنی این که موضوع اونطور که تعریف کرده نیست.
همتای عزیز،
اون آقا چه چیزی داره؟
از رابطه تون فیلم داره؟
صدای ضبط شده از شما داره؟
اس ام اس داره؟
باید بدونی چه چیزهایی داره تا شاید بشه کاری کرد.
البته بعید می دونم مجازی بتونی به نتیجه برسی.
باید بری مشاوره تا کسی که اولا متخصص هست و در ثانی به اندازه شما تحت فشار و درگیر مساله نیست،
از بیرون به موضوع نگاه کنه و بهتون بگه بهترین راه مطلع کردن همسرتون چی هست.
مشاور همسرتون را هم می بینه و با توجه به شخصیتش به بهترین شکل مطلعش می کنه که کمترین آسیب را ببینید.
دقت کن مشاور خوب و متبحری پیدا کنی که بتونه کمکت کنه.
هر چی تماسها ادامه داشته باشه شرایط بدتر می شه برات.
موضوع به هر شکلی که بوده، بهتره که تماسهات را کامل قطع کنی و دیگه به هیچ وجه جوابش را ندی.
توی خیابون هم اگر جلوت را گرفت بگو همین الان زنگ می زنم 110
گوشیت را که بگیری دستت فرار می کنه
اون هم به اندازه تو درگیر ماجراست. اگر هم چیزی بگه سهم خودش کمتر از تو نیست.
می تونی مشاوره حقوقی هم بگیری تا بدونی چطور بهتر عمل کنی.
هم مشاوره حقوقی و هم مشاوره خانوادگی تلفنی هم هست. سرچ کن پیدا می کنی.
یعنی پاسخ دادن به پست انقدر ذهنتون رو مشغول کرد مگه شما پلیسید که دارید ازم بازجویی میکنید نکنه فکر میکنید با میل خودم تن به اینکار دادم.کجای جوابم ناشیانه بود اینکه بعد از مدتی مکس اومد؟دوست دارم پیش پلیس برم ولی جرأتش رو ندارم.همه که عین هم نیستند.من نه شرایط مشاوره رفتن دارم نه جرأتش رو دارم پیش پلیس برم اصلا هم نمیخوام بابام بفهمه.میخوام به شوهرم بگم ولی نمیدونم چه جوری بیان کنم؟؟تهدیدش کردم ولی گفت به شوهرت میگم من هم ترسیدم.یه بار بهش باج دادم فکر کردم میره رد کارش ولی دوباره مزاحمم شد. اگه همون اول به شوهرم میگفتم نیازی نبود بیام تو این سایت باصطلاح همدردی:97:
عزیزم مساله تجاوز یا رابطه جنسی غیرمعمول با قربونت برم فدات بشم حل نمی شه
اگر کوچیکترین اشتباهی بکنی ممکنه همه چیز خراب تر از اونی بشه که نباید
به هر حال موضوع هر چیزی که هست
برو مشاوره و از مشاور بخواه به همسرت بگه
با صحبت کردن با همسرت و شناخت و روحیات و شرایطش می تونه طوری بگه که شاید کمکی به زندگیتون بشه
ببين خانوم اين وضعيت فايده نداره
منم مثل بقيه دوستان ميگم بايد به شوهرت بگي
براش نامه بنويس . بزار خونه و يه ساعتي برو بيرون
بعدش كي گفته فقط شلاق و زندانه
اگه تجاوزش ثابت بشه اعدامه
بهتره به شوهرت بگي هرچه زودتر
چون اگه نگي بالاخره يه روزي مي فهمه
سلام همتی
همتی چرا عصبانی شدید میدونم تو شرایط سختی هستید دوستان هدفشون تنها کمک کردن به شماست
به گفته خودتون همسرتون آدم خوبیه و شما رو تو این شرایط تنها نمیزاره خب پس به همسرتون هر چه زودتر بگید
لطفا نترسید و شجاع باشید شما که کاری نکردید که بخواین بترسید
به نظرم اولش شوهرتو آمدش کن بعد بهش بگو یهویی مستقیم بهش نگو
اینکه چه جوری بهش بگی قطعا خودتون بهتر میدونید چون شوهرتون رو میشناسید زمینه رو براش فراهم کنید و با آرامش بگید
شما با همین ترست وضعیت را برای خودت به اینجا رسوند و هنوز هم نمیخوای از این ترس دست بکشی ....
گفتن به همسرت هر پیامدی داشته باشه ، امروز بهتر از فرداست ... مطمئن باش شوهرت خواهد پرسید که چرا زودتر نگفتی ..... حالا فکر می کنی اگر زمان بگذره و او هم از ترس شما سوء استفاده های دیگری بکنه .... شوهرت چه خواهد گفت ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفتنش خیلی راحته .... بگو مشکلی برام پیش اومده که عذابم میده ، فکر میکردم میتونم خودم رفعش کنم ... اما اینطور نشد و نیازه که تو وارد بشی ... بگو من می ترسم .... اینکه زودتر از اینها نگفتم چون می ترسیدم ترا درگیر کنم و آسیبی بهت برسه گفتم شاید خودم بتونم حلش کنم ..... بعد ماجرا را بگو .....
چرا شما نگرانی ؟ ایشون مگر خواستگارت نبوده که ردش کردی و بعدش تهدید کرده و حالا هم داره اخاذی میکنه ؟ مگر باهاش دوست بودی و بعدش اومده خواستگاریت که می ترسی دوستیت پیش همسرت رو بشه ؟ اگر اینجوری چیزی نیست و به طور معمول خواستگاری کرده اما در مقابل جواب رد تهدید کرده که گفتنش نگرانی نداره ....
بگو تهدید میکرده که با هرکی ازدواج کنی هردوتون رو می کشم اما من اهمیت نمی دادم و فکر می کردم بلوف هست برای اینکه منو وادار کنه که بهش بله بدم .... بعد از ازدواجمون هم که 1 سالی خبری از خودش و تهدیداتش نبود و منم فراموش کرده بودم تا اینکه یک روز سر راهم سبز شد و گفت باید طلاق بگیری و با من ازدواج کنی وگرنه خودت و شوهرت را از بین میبرم و منم تهدیدش کردم که فامیل شوهرم توی نیرو انتظامی هست و می سپارمت بهش ... که یک مدتی دیگه خبر ازش نبودم وفهمیدم اون 1 سال هم زندان بوده ... اما دوباره پیداش شده و فهمیده که فامیل نداریم توی نیرو انتظامی و نمی دانم اطلاعات ما را از کجا میاره که حتی زمانهای اومدن و رفتن ترا هم میدونه ..... بگو سر راهم قرار گرفته و باج خواسته و تهدید میکرد منم فکر کردم کمی پول بهش میدم میره پی کارش .... اما بعد از مدتی دوباره پول خواست و می بینم که داره ادامه میده و من به شدت می ترسم و نگران تو و خودم هستم .... بیا بریم نیروی انتظامی و شکایت کنیم تا گیرش بندازن ... ازش خواهش کن که خودش شخصاً درگیر نشه و حتماً به پلیس مراجعه کنید و ابراز نگرانی و ترس و احساس ناامنی کن و بگو حتماً لازمه نیرو انتظامی وارد بشه .... اگر همسرت گفت باهاش قرار بزار سرقرار منم میام ... بگو چون قمه داره میترسم ، اگر بهت حمله کرد چی ؟ بهش بگو بزار نیرو انتظامی وارد بشه اونا بخوان قرار میزارم تا خود نیرو انتظامی بیاد دستگیرش کنه .... از خود نیرو انتظامی هم بخواین اینجوری در حین ارتکاب جرم دستگریش میکنه .... خودشون بهت میگن چی بگی و نگی ... اونو دستگیر میکنند .... کافیه همینا رو به همسرت بگی ... میفهمه که تو ریگی به کفش نداری و واقعاً مزاحم هست و همکاری میکنه ...
به نام خدا
سلام
تنم لرزید وقتی که تاپیکتون رو خوندم ، از خداوند میخواهم که وجود اون شرور هرزه رو از روی زمین کم کنه. بعنوان یک برادر با شما همدردی میکنم و از خدا براتون سکینه الهی رو عاجزانه خواهانم.
خواهر گرامی! تلاطم فکری و روحی شما در تمام نوشته هاتون کاملا مشهود است. و این نشانه پاکی و نجابت درونی شماست.
دلتون به نور هدایت الهی روشن باشه و از عواقب اقداماتتون نهراسید. دست خدا بالای همه دستهاست خودتون رو بسپارید به دست خواست خداوند که قطعا بهترینها رو براتون خواهد خواست.
هرگز و هرگز در مورد اتفاقات آینده و عکس العملهای همسر و خانواده و دیگران ذره ای فکرتون رو مشغول نکنید که باعث درموندگیتون خواهد شد. با اطمینان از پشتیبانی خداوند به شما خواهر پاک و خوب اکیدا توصیه میکنم که به کلانتری مراجعه کنید و با رئیس کلانتری و مشاورین زن آنجا موضوع رو مطرح کنید. فکر نکنید که بلافاصله پس از طرح موضوع از طرف شما ، پلیس دست به کار نا معقول خواهد زد. به آنها بگویید که تا شما نخواستید کاری نکنند. بعد از این مراجعه اول قطعا تصورتان از ادامه کار واقع بینانه تر خواهد شد و سر فرصت با آرامش تصمیم بگیرید و در مراجعه بعدی با دل قرص تصمیمتان را نسبت به پیگیری موضوع به اطلاع آنها برسانید.
توسل به ائمه(ع) برای قوت قلبتان بسیار کار ساز خواهد بود.
دوستان شما در همدردی منتظر شما هستند تا در روند کار به شما کمک رسانی و همفکری نمایند. ما با شما هستیم ، پس تنها نیستید.
دعا گوی شمایم.
.
در پناه حق.
فرشته مهربان عزیز از راهنماییتون ممنوم.چون تهدیدم میکرد ومدتی هم از این قضیه گذشته بود میترسیدم بیاد به شوهرم بگه که من با میل خودم اینکارو انجام دادم و شوهرم هم باور کنه. چون من بعد از این قضیه به کسی چیزی نگفتم