-
لعنت به هر چی فیس بوک و یاهو مسنجر و شبکه اجتماعی مزخرفه! شده مرکز فساد و تور کردن و تیغ زدن مردم ! فقط می تونم همینو بگویم.
شما هم لازم نیست از چیزی مطمئن باشید. او خودش گفته شوهر دارد شما هم باید حرف او را ملاک قرار دهید. خوب داره با شما بازی می کنه و شما دلتان می خواهد وارد بازی او شوید.
باشد بروید و این زن را که به شوهرش خیانت می کند به دست بیاورید اما مطمئن باشید می رود توی فیس بوک و یک ( دوست اجتماعی ) دیگر تور می کند. اگر واقعا دلتان می خواهد چنین زنی داشته باشید گوی و میدان از آن شماست.
راستش من نخواستم آن موقع که شرایط شما مساعد نبود این را بگویم اما الان می گویم : شما از اول هم اشتباه بزرگی مرتکب شدید که رفتید و به دوستی دختر پسری با این خانم رو آوردید. شما اگر می خواستید ازدواج کنید باید از راه مشروع وارد می شدید و اگر هم قصدتان ازدواج نبود و می خواستید این گونه دوستی ها را تجربه کنید بدانید که سرمایه عاطفی که باید صرف همسرتان می کردید و استعدادهای جوانی خود را که پشتوانه زندگی تان بود به باد فنا دادید برای تجربه ای که بارها جوانها از آن منع می شوند و هزاران بار عواقب آن گفته می شود اما کسی نمی خواهد بشنود ! برای تجربه ای کارتان ، سرمایه عاطفی و استعداد ارزشمند خودتان را از دست دادید که پایه هزاران فقره جرم در این مملکت شده است ! تجربه ای که خیلی ها به بهانه شناخت قبل از ازدواج شروع می کنند و حدود نود درصد ازدواج هایی که از این راه صورت می گیرد ( طبق تحقیقات ) به طلاق منجر می شود و این دوستی ها هر روز بنیاد اخلاق و خانواده را در جامعه ما محکم تر می کند !
مشکلی که شما دارید به خاطر همین دوستی پوچ بوده است و حالا هم اگر خودتان نمی خواهید این رابطه پوچ با این خانم را تمام کنید بدانید که بیشتر از این هم زجر خواهید کشید!
-
سلام مجدد
نوپو خانم بازم ممنون که جواب دادید.
من واقعا ادم کثیفی نیستم که بخوام با یه زن شوهر دار رابطه برقرار کنم.ایشون می گه دارم شوهر می کنم.بدون هیچ حرفی کمتر یا بیشتر.قتی ازشون در مورد تاریخ ازدواج می پرسم سکوت می کنه.در مورد شغل داماد می پرسم سکوت می کنه.می گم چند سالشه سکوت می کنه و ... .
اما در مورد دوستی.حق دارید.شروع رابطه اشتباه بود.ولی همون اوایل(زیر یک ماه) که بهش گفتم من شرایطم ( بخصوص اقتصادی) اینه،به وضوح با حرفاش نشون میداد که پدرم امکان نداره قبول کنه.من تو این یکسال تمام انرژیم رو گذاشتم رو کسب در امد بیشتر.تا حدودی هم موفق شدم.هرگز هدفم هم تجربه دوستی با یه دختر نبود.گواه این حرفم موقعیتهای زیاد دوستی بود که تو دوران دانشجویی رد کردم.چه درخواست قلبم رو چه درخواست برخی دختر خانمها رو.
اما اون بخش از صحبتتون مبنی بر باد فنا دادن سرمایه عاطفی واقعا بد ضربه ای بود برام.بد جور نا امیدم کرد.اما متاسفانه درسته.حالا یه عذاب دیگه به عذابام اضافه شد.میدونید شاید همین باعث بشه بخوام واسه داشتن کسی که روش سرمایه گذاری کردم تلاش بیشتری بکنم.
من ادم خیلی خوبی نیستم.اما سر سفره پدر مادر بزرگ شدم.با پول عرق پدرم.پس مطمئن باشید دنبال هیچ زنی نخواهم رفت.الان هم فقط یه شک که نمیذاره ادامه بدم.که اونم به روی چشم .پروندش رو می بندم بره پی کارش.
مطمئن باشید اگه دوباره اومدم تو سایت شکم رو به یقین تبدیل کردم و فیس و یاهو رو هم از بین بردم.در غیر اینصورت ترجیح میدم که نیام و وقت شما رو هم بیهوده نگیرم.
اگر نیومدم بدونید شکست خوردم و تو این ازمون سر افکنده.پس شاید دیگه هرگز فرصتی پیش نیاد که ازتون تشکر کنم.از وقتی که گذاشتید.از پیگیری که کردید و از همه مهمتر از راهنمایی های خوبی که کردین.کاش این سایت قدر کاربران خوبی مثل شما رو بدونن.
برام دعا کنید.
- - - Updated - - -
-
من بعد حدود یک ماه برگشتم.البته فکر کنم تنها کسی که پیگیر تاپیکم بود خانم نوپو بودند.بازم ازشون ممنونم.
خانم نوپو لطفا راهی رو که گفته بودید برای کمک به فراموش کردن بدون ایجاد گره روانی در اینده برام بگید.ممنون می شم.من هنوز تو فیس و یاهو هستم.ایشون هم هست.اما الان با یک ماه پیش یه فرق اساسی دارم.اونم اینکه باور کردم که دیگه ایشون رو از دست دادم.
بذارید یه خرده از شرایط این یه ماه که نبودم هم بگم.دنبال کار می گشتم.هنوز کار درست و درمونی پیدا نکردم.اما همچنان این خانم و نشونه هاش رو می بینم.یعنی مجبورم که بیینم.مثل خونشون و گاها خودشون رو.مشکل اساسی میدونید کجاست.اینکه ایشون خانم و در کل خونواده خیلی خوبی بودن.یعنی اگر ادم بدی بود خیلی راحت تر میشد با رفتنش کنار اومد.حسرت از دست دادن یه ادم خوب خیلی سخته.با این حسرت باید چیکار کنم؟(دلیل اصلی از دست دادنشون تعلل بیش از حد من در اقدام رسمی بوده)
ممنون از تمام دوستانی که وقت میذارن
- - - Updated - - -
این رو هم بگم.میدونید چرا هنوز تو فیس هستم.با اینکه راه ارتباطی من با خیلی هاست اما میتونه نباشه.هستم چون میخوام در حالی که ایشون هست با نبودنش کنار بیام.نه اینکه همه چیزش رو از جلو چشمم قایم کنم و فردا روز با دیدن دوباره اونها بهم بریزم.بازم دقیقا بر می گرده به همون مشکل گره.من حتی سعی می کنم از جلو خونشون رد شم.نه واسه اینکه ببینمش.واسه اینکه در اینده برام عقده نشه و نشه مثل همون خونه که عرض کردم.فقط نمیدونم تا کی باید این کار رو بکنم.یعنی از کجا باید بفهمم دیگه برای ایندم دغدغه نمیشه؟
-
سلام جناب خوشبختی:72:
خوشحالم که تونستتید به بلاتکلیفیتون پاسخ بدید.من همش به تاپیکتون سر میزنم اما دیدم یکی از کاربرای خوب سایت دارن خوب راهنمایی می کنن دیگه پست نذاشتم.
راستی میخواستید برید پیش پزشک رفتید ؟
فقط خدا:72::72::72: