کمک برای یادگیری رفتار جراتمندانه با شوهر و خانواده شوهر

نکات مهم بعداز ناراحتی از شوهرم:

1: فکر قهر کردن را به کل کنار بگذار

2: روی اتفاقات تمرکز نکن

3: اینجا یک دید کلی لازم است

4: مردها از اینکه به آنها ثابت شود اشتباه کرده اند بسیار آشفته می شوند. به خصوص اگر این اشتباه درباره همسرشان باشد به شدت احساس بی عرضگی می کنند و برای همین پرخاش می کنند.

5: پس باید طوری به او بگویی که حالت سرزنش ، نصیحت ، انتقاد و توبیخ نداشته باشد
.
6: در ضمن اگر رفتار بدی کرد که باعث ناراحتی شما بشود نباید طوری رفتار کنی که حالت پاداش داشته باشد و این رفتار را در او تقویت کند.

7: پس الان باید روابط عادی باشد اما قبل از صحبت کردن درباره این موضوع نباید محبت های ویژه و خاص به او بکنی.

8: زمانی باید صحبت کنید که هر دو کاملا ریلکس و آرام باشید

9: در خانه خانواده هایتان نباشید

10 : یک جای خلوت و راحت بروید و از همه مهمتر قبل از صحبت کردن با همسرتان ، در ذهنتان راجع به جواب های همسرتان پیش داوری نکنید

11: در صحبت هایتان اجازه دهید که او هم نظرش را بگوید.

نکات کلی درباره دوران نامزدی:

1: همسر شما هنوز به شما اعتماد نداره."

برای همین هم بهت راست نمیگه. باهات مشورت نمی کنه و ازت مخفی کاری داره.

2: شما فقط صبور باش و محبت کن. مخالفت نکن و باز هم صبور باش.درست رفتار کن تا اعتمادش رو بدست بیاری.

3: هرگز نقطه ضعف دست شوهر و خونواده اش نده.

4: رابطتو با همسرت صمیمی و زیاد کن

5: اون میدونه داره شما رو ناراحت میکنه!

6: اون زن گرفته تا نیازهاش برطرف بشه همین!!!

7: زندگی مشترک دو مرحله اساسی داره. شامل اوایل زندگی و بعد از اون!!!

8: بیا توی رفتارت بهش عملن نشون بده که تو کی هستی و چطور شخصیتی داری،به جای حرف زدن و شعر و غزل خوندن که بیا خوب باشیم

9: حرف و خواسته هات رو تا جایی که میتونی فعلن نگو. جاهایی هم که واقعن لازمه جراتمندانه بگو

10: دوست داره باهات لج کنه تا قدرت خودش رو بهت نشون بده

11: اون مرده و خودش باید یه فکری بکنه و تو وظیفه داری بهش قوت قلب بدی و بهش تکیه کنی. همین.

12: هر وقت از تو پرسید به نظرت چه کار کنم؟ اونوقت نظرت رو بهش بگو. در عین حال بهش بگو که این فقط نظر توست و شاید درست هم نباشه و اون باید بررسی کنه و بهترین کار رو انجام بده.

13: و تو میدونی که اون نهایتا بهترین تصمیم رو میگیره.

14: یک دلیل دیگه سر خوردگی ما از این رفتارهای شوهرامون اینه که ما داریم زیادی مایه میذاریم

15: خوشحالی خودت را به رفتارهای همسرت منوط نکن
.
16: باید خودتان کاری کنید که آنقدر به هر دوی شما خوش بگذرد که دلش بخواهد هنگام بودن با شما کسی با او تماس نگیرد.

17: هر دو باید سعی کنید به هم نزدیک بشوید و به قدری به هم اعتماد کنید که دیگر از جدا بودن از خانواده هایتان نترسید.

18: شما خیلی خیلی در این روند موثر هستید.

19: اگر خواستی با همسرت راجع به ناراحتی خودت صحبت کنی راجع به خودتان دو نفر صحبت کن و به هیچ وجه و باز هم به هیچ وجه پای خانواده هایتان و اینکه چه کارهایی برای آنها می کند و برای شما نمی کند ، حرفی نزن.

- - - Updated - - -

سیم کارتمو روشن کردم دیدم دوتا اس ام اس فرستاده که چطوری و گوشیت هنوز خاموشه؟
منم امروز بهش اس دادم که واسه ناهار بیاد اینجا(خیلی عهادی ولی مثل همیشه از کلمه های محبت آمیز استفاده نکردم) و بعد هم عصر بریم بازار دنبال خرید وسایل خونمون
اونم فکر میکنم قبول کرده(فعلا چیزی نگفته جزء اینکه شیفت نیست کلا این هفته)
میخوام طبق گفته های شما معمولی رفتار کنم و خیلی بیش از حد محبت نکنم

- - - Updated - - -

راستی اگه خواست باهاش برم خونشون برم یانه؟
اون توی یک هفته فقط یه بار خونه ما خوابیده ولی من هرشب اونجب بودم و صبح ها برمیگشتم خونممون

سلام عزیزم. خوبه که نوپو هم اومد و چه نکات خوبی هم گفته بهت.
من هم قوی نیستم متاسفانه. ولی دوران نامزدی رو گذروندم و چندسالی زندگی کردم و تجربه بیشتری دارم. همین. می تونم بهت بگم که اگر فلان کار رو انجام بدی چه نتیجه ای می گیری. چون با وجود تفاوت های ادم ها اکثر مشکلات ما یکسان هستند و ریشه ی مشابهی رو در رفتارها و افکار ما دارند.
.
هیچ کس نمیگه به شوهرت محبت نکن!! ببین سرد برخورد کردن تو با اون میتونه مجازات بعضی از اشتباهاتش باشه. البته نباید این روند رو ادامه بدی همین که متوجه بشه کافیه. ولـــــــــــی ولی فقط در صورتی این مجازات رو تعیین کن که اون گناهش رو فهمیده باشه. یعنی با جملات جراتمندانه بگو که ناراحت هستی و در حالت و رفتارت هم بروز بده.
.
دریا جان تو الان پر از احساسات هستی. دوستش داری و احتیاج داری باهات رومانتیک رفتار کنه ولی نمی کنه! خب چاره چیه؟

1. یکسری کارها هست که اون هنوز یاد نگرفته.
2. هنوز از دوران مجردی کاملا جدا نشده و مسئولیت رو دوشش قرار نگرفته.
3. هنوز وابسته به خانوادهشه و براش اونا مهمتر از تو هستند.

اون تو رو بدست آورده و خیالش راحته و نگرانی های تو رو نداره. اون داره منطقی تر فکر میکنه و نمیخواد که اسیر بشه/ زن ذلیل بشه/ غر بشنوه/ نمیخواد ازش انتقاد بشه/....

اگر درست رفتار کنی، حتمن حتمن بعدن خیلی بهتر میشه. مطمئن باش. محدودش نکن. بذار بره فوتبالش رو ببینه. بهش بگو که دلت میخواد بیاد پیشت ولی مجبورش نکن. انتقاد نکن. سرزنش نکن. خودت هم پیش خودت غصه نخور. درست میشه مطمئن باش.
.
میدونم چی توقع داری. برای همین اول توقع ات رو عوض کن. بگو مثلا 6 ماه تلاش می کنم و بعد از 6 ماه اون مهربون تر بشه. 1 سال بعد از ازدواج اون برای رفتن پیش خانواده اش اول نظر منو بپرسه.
.
برای خودت هدف بذار. حداقل مدتش هم 6 ماه باشه. بگو مثلا اون 6 ماه بعد بودن با من رو به تماشای تلویزیون ترجیح بده و بعدش شروع کن برای هدفت تلاش کن.

1. فکرت رو از شوهرت آزاد کن. به چیزهای دیگه فکر کن. سرگرمی و کار و درس و ...

2. به جای تمرکز بر احساسات به رفتارها و حرفهاش دقت کن و اخلاقش رو بشناس.

3. عشقولانه بازی هات رو کمرنگ کن. شب ها هم پیشش نمون!!!! کمتر برو اونجا بمون. بذار دلش برات تنگ بشه!

4. تو رو خدا اینقدر مقایسه نکن!! ترازوت رو بذار کنار. کاری رو که صحیح میدونی انجام بده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط she

سلام عزیزم. خوبه که نوپو هم اومد و چه نکات خوبی هم گفته بهت.
من هم قوی نیستم متاسفانه. ولی دوران نامزدی رو گذروندم و چندسالی زندگی کردم و تجربه بیشتری دارم. همین. می تونم بهت بگم که اگر فلان کار رو انجام بدی چه نتیجه ای می گیری. چون با وجود تفاوت های ادم ها اکثر مشکلات ما یکسان هستند و ریشه ی مشابهی رو در رفتارها و افکار ما دارند.
.
هیچ کس نمیگه به شوهرت محبت نکن!! ببین سرد برخورد کردن تو با اون میتونه مجازات بعضی از اشتباهاتش باشه. البته نباید این روند رو ادامه بدی همین که متوجه بشه کافیه. ولـــــــــــی ولی فقط در صورتی این مجازات رو تعیین کن که اون گناهش رو فهمیده باشه. یعنی با جملات جراتمندانه بگو که ناراحت هستی و در حالت و رفتارت هم بروز بده.
.
دریا جان تو الان پر از احساسات هستی. دوستش داری و احتیاج داری باهات رومانتیک رفتار کنه ولی نمی کنه! خب چاره چیه؟

1. یکسری کارها هست که اون هنوز یاد نگرفته.
2. هنوز از دوران مجردی کاملا جدا نشده و مسئولیت رو دوشش قرار نگرفته.
3. هنوز وابسته به خانوادهشه و براش اونا مهمتر از تو هستند.

اون تو رو بدست آورده و خیالش راحته و نگرانی های تو رو نداره. اون داره منطقی تر فکر میکنه و نمیخواد که اسیر بشه/ زن ذلیل بشه/ غر بشنوه/ نمیخواد ازش انتقاد بشه/....

اگر درست رفتار کنی، حتمن حتمن بعدن خیلی بهتر میشه. مطمئن باش. محدودش نکن. بذار بره فوتبالش رو ببینه. بهش بگو که دلت میخواد بیاد پیشت ولی مجبورش نکن. انتقاد نکن. سرزنش نکن. خودت هم پیش خودت غصه نخور. درست میشه مطمئن باش.
.
میدونم چی توقع داری. برای همین اول توقع ات رو عوض کن. بگو مثلا 6 ماه تلاش می کنم و بعد از 6 ماه اون مهربون تر بشه. 1 سال بعد از ازدواج اون برای رفتن پیش خانواده اش اول نظر منو بپرسه.
.
برای خودت هدف بذار. حداقل مدتش هم 6 ماه باشه. بگو مثلا اون 6 ماه بعد بودن با من رو به تماشای تلویزیون ترجیح بده و بعدش شروع کن برای هدفت تلاش کن.

1. فکرت رو از شوهرت آزاد کن. به چیزهای دیگه فکر کن. سرگرمی و کار و درس و ...

2. به جای تمرکز بر احساسات به رفتارها و حرفهاش دقت کن و اخلاقش رو بشناس.

3. عشقولانه بازی هات رو کمرنگ کن. شب ها هم پیشش نمون!!!! کمتر برو اونجا بمون. بذار دلش برات تنگ بشه!

4. تو رو خدا اینقدر مقایسه نکن!! ترازوت رو بذار کنار. کاری رو که صحیح میدونی انجام بده.

---

ممونم ازت she عزیزم
چرا تو خیلی قوی هستی اگه قوی نبودی نمیتونستی شوهرتو راضی کنی که از شهری که خونوداش هستن دور باشه اونم وقتی به اونها اینقدر وابسته هست
امیدوارم و برات دعا میکنم که همین طوری روز به روز بتونی مشکلاتت رو دونه به دونه حل کنی
چشم دیگه سعی میکنم وتلاشمو میکنم که روو خودم کار کنم و کمتر غر بزنم و بگم چیکار کن و نکن
ولی اگه پیشش نباشم قبلا امتحان کردم که کمتر پیشش رفتم (شبها پیشش نموندم)ولی همین باعث شده مامان و خواهرش بخوان بیشتر سوئءاستفاده کنن از نبودن من کنارش و دخالت هاشون بیشتر میشد من حتی سوءاستفاده هاشون رو توی رفتارهاشون دیدم

در جامعه ما رسم نیست نامزدها شب ها کنار هم بخوابند و معمولا پدرها مانع می شوند. می دانی چرا ؟ چون زن تا خانه شوهرش نرفته است ، تا همسرش تعهد کامل اقتصادی و خانوادگی نداده و مسئولیت زن را کامل به عهده نگرفته است ، نباید خودش را کاملا در اختیار او قرار دهد و همیشه در دسترس مرد باشد. چون این کار دوتا ضرر دارد :
1- اشتیاق مرد برای اینکه زودتر زندگی را سر و سامان دهد کم می شود و در واقع تعهد آن طور که باید شکل نمی گیرد.
2- مرد از لحاظ روانی از زنی که بیش از حد لزوم محبت می کند ، بیش از حد خودش را در دسترس مرد می گذارد سرد می شود . چون مردها هدف گرا هستند و از تلاش کردن برای هدف لذت می برند. این برگ برنده برای خانم ها است . البته وقتی زندگی را شروع کردند قاعده کمی فرق می کند. اما الان باید شما و تشکیل زندگی مشترک برایش یک هدف جذاب باشد. هدفی که یک تلاش معقول ، نه بسیار آسان و نه بسیار سخت که قیدش را بزند ، لازم داشته باشد. راستش اینکه از قدیم گفته اند در دوران عقد نباید رابطه جنسی باشد ، نباید پیش هم بخوابند و ... بی دلیل نبوده و به تجربه فهمیده اند. پس شما اینقدر به فکر مادر شوهر و خواهر شوهر و رقابت با آنها نباش. کاری را که درست است انجام بده.
به فکر این نباش که با آنها مقابله کنی. بلکه باید به شوهرت فرصت بدهی که بتواند رابطه اعضای خانواده را تنظیم کند. شوهرت حتی اگر به طور کامل قطع رابطه کند با مادر و خواهرش ، اگر دلش نخواهد هیچ توجهی به شما نخواهد کرد و چیز دیگری را جایگزین آنها می کند.

[quote=نوپو;295877]در جامعه ما رسم نیست نامزدها شب ها کنار هم بخوابند و معمولا پدرها مانع می شوند. می دانی چرا ؟ چون زن تا خانه شوهرش نرفته است ، تا همسرش تعهد کامل اقتصادی و خانوادگی نداده و مسئولیت زن را کامل به عهده نگرفته است ، نباید خودش را کاملا در اختیار او قرار دهد و همیشه در دسترس مرد باشد. چون این کار دوتا ضرر دارد :
1- اشتیاق مرد برای اینکه زودتر زندگی را سر و سامان دهد کم می شود و در واقع تعهد آن طور که باید شکل نمی گیرد.
2- مرد از لحاظ روانی از زنی که بیش از حد لزوم محبت می کند ، بیش از حد خودش را در دسترس مرد می گذارد سرد می شود . چون مردها هدف گرا هستند و از تلاش کردن برای هدف لذت می برند. این برگ برنده برای خانم ها است . البته وقتی زندگی را شروع کردند قاعده کمی فرق می کند. اما الان باید شما و تشکیل زندگی مشترک برایش یک هدف جذاب باشد. هدفی که یک تلاش معقول ، نه بسیار آسان و نه بسیار سخت که قیدش را بزند ، لازم داشته باشد. راستش اینکه از قدیم گفته اند در دوران عقد نباید رابطه جنسی باشد ، نباید پیش هم بخوابند و ... بی دلیل نبوده و به تجربه فهمیده اند. پس شما اینقدر به فکر مادر شوهر و خواهر شوهر و رقابت با آنها نباش. کاری را که درست است انجام بده.
به فکر این نباش که با آنها مقابله کنی. بلکه باید به شوهرت فرصت بدهی که بتواند رابطه اعضای خانواده را تنظیم کند. شوهرت حتی اگر به طور کامل قطع رابطه کند با مادر و خواهرش ، اگر دلش نخواهد هیچ توجهی به شما نخواهد کرد و چیز دیگری را جایگزین آنها می کند.
ممنون نوپوی عزیزم بابت همه لطف هایی که به من داری:72:
ولی من اصلا اصلا اصلا منظورم این نیست که شوهرم با خونوادش قطع رابطه کنه که من راحت باشم
فقط ترسم از اینه که ما که از اول همیشه کنار هم بودیم و یه بار هم امتحان کردم و دیدم بدتر شده دوباره این اتفاق نیافته و توی همین تالار آسمانی عزیز شماره مشاور تهران رو بهم دادو تماس گرفتم و به شدت منو منع کرد که دیگه این فاصله ای رو که ایجاد کردمو ادامه ندم دلیلش هم اینو گفتن که شما از اول همیشه باهم بودین و این خوب نیست که برای اینکه بخواین رابطتون بهتر شه تصمیم بگیرین این روند رو کنار بزارین و این روند برای شما تاثیر منفی داره

دریا جان ما نمیگیم از شوهرت فاصله بگیر یا محبت نکن. اول از همه میگیم شب اونجا نخواب.:305: یعنی چی آخه دختر خوب که شب میری اونجا و صبح میای؟؟؟؟؟:81:
دوما اینکه اونو به هر طریقی که میدونی تشنه ارتباط با خودت نگهدار و دائما بهش نچسب. به عبارتی آویزونش نباش! حتی اگر خونه ی اون ها هستی گاهی برو بشین کنار خواهرشوهرت و باهاش تعریف کن مثلا!!
یادت باشه اگر قراره تو زندگیت دشمن داشته باشی خانواده شوهرت بهترین دشمنانت هستند! بهترینشون! قدرشون رو بدون! ببین اینو کی گفتم! ضمن این که اونا همیشه هستن و تحت هیچ شرایطی حذف شدنی نیستند! حتی اگر خدای نکرده بمیرند! :311:
.
رابطه ات رو با نامزدت بهتر کن. فکرهای منفی رو از خودت دور کن. از نامزدی ات لذت ببر. شاد باش! سخت نگیر! همه این روزها رو گذروندند!

دریا خانم وقتی می ری خونه خانواده شوهرت/ شب برگرد بیا خونه خودتون. شده با آژانس برگرد/
من به عنوان کسی که دوران عقد طلاق گرفته دارم بهت می گم.
من در شهر غریب زندگی می کنم و کسی رو ندارم. شوهرم هم تو این شهر غریب با خواهرهای؟؟؟ زندگی می کرد. وقتی شب می رفتم خونش/ حتما می گفتم شب برگردونم. با وجود اینکه همیشه غر میزد که تو تنها بودن رو به با من بودن ترجیح میدی.
حرفش نهایت بی تعهدی و دروغ محضه.
از قدیم گفتن نامزدها باید جدا بخوابند. که خدایی نکرده اتفاقی نیفته. که اگه بیفته فقط دختر بیچاره میشه. و گرنه پسر ه و خانوادش اصلا براشون اهمیتی نداره که سر تو چی میاد. تازه خوشحال میشن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط she

دریا جان ما نمیگیم از شوهرت فاصله بگیر یا محبت نکن. اول از همه میگیم شب اونجا نخواب.:305: یعنی چی آخه دختر خوب که شب میری اونجا و صبح میای؟؟؟؟؟:81:
دوما اینکه اونو به هر طریقی که میدونی تشنه ارتباط با خودت نگهدار و دائما بهش نچسب. به عبارتی آویزونش نباش! حتی اگر خونه ی اون ها هستی گاهی برو بشین کنار خواهرشوهرت و باهاش تعریف کن مثلا!!
یادت باشه اگر قراره تو زندگیت دشمن داشته باشی خانواده شوهرت بهترین دشمنانت هستند! بهترینشون! قدرشون رو بدون! ببین اینو کی گفتم! ضمن این که اونا همیشه هستن و تحت هیچ شرایطی حذف شدنی نیستند! حتی اگر خدای نکرده بمیرند! :311:
.
رابطه ات رو با نامزدت بهتر کن. فکرهای منفی رو از خودت دور کن. از نامزدی ات لذت ببر. شاد باش! سخت نگیر! همه این روزها رو گذروندند!

---

ممنون عزیزم
چشم سعی میکنم که بهحرفاتون عمل کنم
بابت دشمن ها هم واقعا که همین طوره ام:311:یدوارم من واسه عروسی که شاید داشته باشم اینطوری باشم میخوام حدافل یکم دور و بریام یاد بگیرن که چطوری باید رفتار کنن آخه مگه عروس بنده خدا چی ازشون میخواد فوقش 2 سال نامزدی رو باید تحمل کنن دیگه
راستی دیروز اومد شوهرم خونمون یه دسته گل ناز هم خریده بود دیشب خیلی خوش گذشت کلی قدم زدیم و با هم حرف زدیم
اما امروز که اومدیم اینجا باز ناراحت شدم ولی دارم سعی میکنم دیگه به این چیزا فکر نکنم (شوهرم هنوز نرسیده با خواهرش در گوشی حرف میزنه منم اینجوری میبشم شدید:97:)

[quote=دریا72;296081]ممنون عزیزم
چشم سعی میکنم که بهحرفاتون عمل کنم
بابت دشمن ها هم واقعا که همین طوره ام:311:یدوارم من واسه عروسی که شاید داشته باشم اینطوری باشم میخوام حدافل یکم دور و بریام یاد بگیرن که چطوری باید رفتار کنن آخه مگه عروس بنده خدا چی ازشون میخواد فوقش 2 سال نامزدی رو باید تحمل کنن دیگه
راستی دیروز اومد شوهرم خونمون یه دسته گل ناز هم خریده بود دیشب خیلی خوش گذشت کلی قدم زدیم و با هم حرف زدیم
اما امروز که اومدیم اینجا باز ناراحت شدم ولی دارم سعی میکنم دیگه به این چیزا فکر نکنم (شوهرم هنوز نرسیده با خواهرش در گوشی حرف میزنه منم اینجوری میبشم شدید:97:)

چند روز دیگه تولد خواهرشوهرمه و من استرس دارم که باید چیکار کنم؟
از طرفی ناراحتم که باز باید برخلاف دلم عمل کنم یعنی به روی خودم نیارمو باز همون روز بریم با شوهرم براش کادو بخریم و منم خیلی عادی برمو بهش تبریک بگم
از طرفی اگه هر بهونه ای هم واسه اون روز جور کنم که نرم شوهرم ناراحت میشه و من نمیخوام ناراحتش کنم
فعلا تصمیمی که گرفتم اینه که کادو بخریم واسش اما نه خیلی خوب باشه کادوش میخوام در یه حد متوسط براش بخرم مثلا یه ادکلن چون خودش هم برای تولد شوهرم یه ادکلن خریده بود،
ولی اگه شوهرم خواست کادوی بهتری بخره چطوری جلوی کارشو بگیرم؟اصلا باید مخالفت کنم یا نه بزارم هرچی خودش خواست و هر قیمتی که خواست بخره؟
از طرفی هم هر قیمتی که واسه خواهر شوهرم خریدیم باید برای داداشم هم به احتمال 99درصد همون قیمت بخریم
با این تفاوت که خواهرشوهرم اصلا بهمن حتی تبریک هم نمیگه تولدم رو و کادو که دیگه ... ولی داداشم سال اول دوتا کادو خریده بود که خیلی هم خوب بود گذاشتم برای خونه خودمون ،و تلد دوم هم که دوباره کادو خرید اونم خیلی خوب بود
حالا با این توصیف هم من باز باید برای هردووشون یه قیمت مساوی کادو بخرم
چیکار کنم؟بیشتر از همه برای این ناراحتم که نمیتونم منهم مثل خودش (خواهرشوهرم )رفتار کنم و فقط و فقط هم دلیلش شوهرمه چون نمیخوام ناراحت شه
ولی از طرفی هم میخوام خواهر شوهرم بفهمه که بی احترامی کرده و من فهمیدم و فقط به خاطر شوهرمه که دارم بهش لطف میکنم

1. مقایسه رو بذار کنار!!!!!!!!!!!!!!!!!
خودت رو با خواهر شوهرت مقایسه نکن.
خواهر شوهرت رو با برادرت مقایسه نکن.
شوهرت رو با خودت مقایسه نکن.
خانواده شوهرت رو با خانواده خودت مقایسه نکن.
.
.
.

2. هر کاری که درست میدونی، یعنی هر کاری رو که دریا به نظرش درسته همون رو انجام بده! تو یه همچین شخصیتی داری و همچین تصمیمی. همین کافیه.


برای برادرت مطابق با توانت کادو بگیر.
برای خواهرشوهرت هم کادویی بگیر که همسرت هم راضی باشه. همسرت رو اجبار به کاری نکن. کاسه ی داغتر از آش هم نشو. آزادش بذار و بعد باهاش همراهی کن.
جلوی شوهرت و خواهرشوهرت اتفاقا طوری نشون بده که کادو مطابق با سلیقه تو هم هست و تو از خرید کادو راضی هستی.
نقش خودت رو پررنگ نشون بده. بدون اخم و تخم.
.
.
.
اگر خیلی دلت میخواد واکنش نشون بدی...
فقط به نظرم جلوی شوهرت با خنده و شوخی به خواهرش بگو ایشالا امسال دیگه تولد ما رو یادت بمونه!! // یا مثلا من کادوهای تولد تو رو باز می کنم (مرتب می کنم یا ...) تو هم یادت باشه کادوهای تولد منو ...!!!
من شمع های کیک تو رو گذاشتم تو هم ... حیف تو که نبودی پارسال ولی تولد من خیلی خوش گذشت تولد تو هم داره خوش میگذره ... چه می دونم یه چیزی بگو که اون نبوده و تبریک نگفته ولی نه از روی بی احترامی مثلا فرصت نکرده یا بدون بغض و ناراحتی بهش بگو!
تو که افتخار ندادی به من تبریک بگی ولی من افتخار میدم و بهت تبریک میگم و برات آرزوهای خوب هم می کنم! ... چه می دونم یه چیزی تو این مایه ها تما تو رو دوست داریم وگرنه روز تولدت رو یادمون نمی موند!!!

یه حرف ساده. که اگر نگی هم بهتره. یا فقط به شوهرت بگی خواهرت تولد منو تبریک نمیگه اشکالی نداره من براش کادو بگیرم؟ آخه من دوست دارم بهش تبریک بگم!!!
.
.
بیشتر از هر چیز سعی کن تولد به تو و شوهرت خوش بگذره و تو باعث این خوش گذشتن باش!!