صدف عزیز
تاپیکت را به شکل گفتگوی دو نفره پیش بردی که خلاف روال همدردی هست و همینطور باعث شده که دوستان دیگه کمتر به شما سر بزنند.
در مدیریت تاپیکت دقت کن تا بهتر نتیجه بگیری.
حنا جان امیدوارم متوجه منظورم باشید. می دونم که شما به خاطر ناراحتی مراجع و نیازش به هم صحبت با ایشون همدردی کردید.
http://dl5.glitter-graphics.net/pub/...rhvl9ir0un.gif
صدف جان
این مردی که توضیح دادی کاملا مشخصه که اهل سواستفاده و روابط این چنینی است.
محتاط بودنش با شما هم به خاطر ترسی هست که از وابستگی شما داره.
متوجه هست که چقد وابسته شدی و می ترسه فردا که بخواد بندازدت دور ( ببخشید ) می شی دردسر.
دقت کن که نگران احساسات شما نیست، نگران دردسر شدنته.
برای همین احتیاط می کنه، با پا پس می زنه و با دست پیش می کشه و ... که فردا زبونش سرت دراز باشه و راحت تر دکت کنه بری.
فردا کی هست؟ بعد از این که شما را راضی به رابطه جنسی کرد، مدتی با شما موند و دلش را زدید.
خودت هم می دونی و گفتی که باز هم دوست دختر داشته.
صدف،
این که اون مرد خوبیه یا نه،
زنش خبر داره یا نه،
چرا تا نصف شب با شما صحبت می کرد،
حالا بعدش رابطه اش با زنش چی می شه،
به شما و زندگیتون هیچ ربطی نداره.
به فکر خودت باش.
زندگیت.
آرامشت،
آینده ات ....
این رابطه هییییییییییییییچ عاقبت مثبتی توش نیست. جز اینکه یا بی سروصدا شما را رها می کنه و افسردگی و حقارت و ... می آد سراغت
یا با سرو صدا که آبروریزی هم بهش اضافه میشه.
اهل هر خانواده و نوع فرهنگی که باشی، مطمئنا رابطه با مرد متاهل توش تعریف نشده است.
هر جور دختری که باشی مطمئنا تحمیل خودت به دیگری و تحقیر کردن خودت را محاله که قبول کنی.
تو این رابطه داره با شما اینطور رفتار می شه و بعدها متوجه می شی. وقتی که بره و یک صدف بمونه با روان داغون.