منظورم از این سوال این بود که اگه همه می تونند با هم خوشبخت بشند پس شناخت قبل از ازدواج برای چیه؟ کاری که من اونو درست ادا نکردم.
اگه این اختلافاتی که بینمون هست رو قبل ازدواج جدی می گرفتم و یک دوره نامزدی رو قبل از عقد طی کرده بودم و بدون شناخت پا پیش نمی ذاشتم مطمئنا مسیر زندگیم طور دیگه ای بود. یا مثلا اگه قبل از عقد مشاوره می گرفتم، با وجود این اختلافات مطمئنا هیچ مشاوری راضی به این وصلت نمی شد. اما حالا به هر دلیلی این ازدواج صورت گرفته و مشکلات داره به شکل حادی خودش رو نشون میده. با این حال همه دوستان میگند که درست میشه. منظورم اینه که تا حالا فقط یکی از دوستان (تنهایی) گفته ادامه این مسیر به صلاح نیست و بقیه چنین نظری ندارند و معتقدند ما می تونیم خوشبخت بشیم.
من از این می ترسم که گذشت زمان این مشکل رو حل نکنه و من ناخواسته شانس خوشبخت شدن و آرامش رو از خودم و به خصوص همسرم بگیرم.
همه دوستان تا الان به من توصیه هایی داشتند. اما فقط زمانی که تو موقعیت من باشید می فهمید که اگه عشق و علاقه ای نباشه هیچ انگیزه ای هم برای فکر کردن، حل کردن و زندگی کردن نمی مونه.