سلام
من تجربه ازدواجو ندارم.
اما دكتر فرهنگ ميگن هرگونه رابطه ... در دوران عقد يا نامزدي ممنوع است.
اما من همينو متوجه نميشم كه چطور ميشه دوتا جنس مخالف عقد همديگه باشن اما رابطه نداشته باشن.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من تجربه ازدواجو ندارم.
اما دكتر فرهنگ ميگن هرگونه رابطه ... در دوران عقد يا نامزدي ممنوع است.
اما من همينو متوجه نميشم كه چطور ميشه دوتا جنس مخالف عقد همديگه باشن اما رابطه نداشته باشن.
ببخشید ولی دکتر فرهنگ رو نمیشناسم و مهم هم نیست برام نظرشون. چون خیلی احمقانه است
حرف شما درسته نمیشه رابطه نداشت. باید حریم حفظ بشه
اگر می خواهی توهین آمیز صحبت کنی و کلماتی به کار ببری که برای توهین استفاده می شود مثل احمقانه ، مسخره ، عقب مانده و ... کسی نمی تواند به شما کمک کند.
حرفی هم که من زدم سنتی نیست و مطالعات علمی این مطلب را نشان داده است. اگر می خواهی قبول نکنی نکن. اما حق نداری به کسی توهین کنی. شما اینجا نیامدی که حرفی که خودت می خواهی به شما زده شود. روند مشاوره این نیست که حرفی که شما فکر می کنی درست گفته شود. بهتر است مطلب آفت های روند مشاوره را مطالعه کنی .
نظرات کارشناسا و روانشناسا رو قبول نداری
اما چطوری می تونی با مردی نزدیکترین و خصوصی ترین رابطه رو داشته باشی ، وقتی هنوز روحت رو متعلق به اون نمی دونی
وقتی هنوز شک داری تو قلبت هست یا نه !
این چطور رابطه ای میشه ؟
رابطه جنسی وقتی برای هر دو طرف شیرین و لذت بخش خواهد بود که به بالاترین مرتبه عشق و دوست داشتن رسیده باشن
رابطه ای که بر مبنای عشق زن باشه ، برای مرد لذت بخشه . رابطه ای که از سر انجام وظیفه باشه چه لذتی می تونه داشته باشه ؟
- - - Updated - - -
خیلی فرق هست بین زنی که با عشق خودش رو به همسرش تقدیم کنه یا زنی که از سر وظیفه این کارو انجام بده
و یه مرد به خوبی اینو می فهمه.
در حالت اول هم ارضای روحی و هم ارضای جسمی رو داره . در حالت دوم فقط ارضای جسمی رو داره
علت این حرف همینه . وقتی هنوز به اون صمیمیتی که باید نرسیدی ، چطور جسمت رو در اختیار کسی قرار بدی؟
سلام مجدد ...
من قصدم توهین نبود ولی میخواستم بگم همه زن شوهرایی که میان اینجا رو اکثرا خوندم نوشته هاشون رو و همه توی عقد رابطه جنسی در حد محدود رو دارن. حتی اکثر دوستای من رابطه کامل داشتن توی عقد و دختر نیستن.
درست میگین اخرین مرحله صمیمیت رابطه جنسیه ولی خوب ما صمیمیتمون کم نیست و ارتباط مناسبی باهم داریم از رابطه جنسیم تقریبا راضیم
یه سوالی برام پیش اومده بود که میخواستم بدونم آیا توقع من بیجاست یا نه...
امروز ازش مقداری پول درخواست کردم و اونم پرسید واسه چی میخوای؟ ایا باید بهش جواب بدم؟
گفتم لازم دارم گفت باید بگی واسه چی میخوای منم گفتم بیخیال اصلا نخواستم ولی اونقدر پیله کرد که واسه چی میخوای که بحثمون شد و اونم همش میگفت میتونی با یه جواب راحت بحثو تموم کنی ولی من نمیخواستم بگم واسه چی میخوام. دلم میخواد اصلا ازش بگیرم واسه هر کاری ایا به اون مربوط میشه؟
اگر نفقه می خواهی باید هر ماه مقدار معینی پول ( توافقی ) به شما بدهد. اینکه برای هر کاری دستی پول بگیری اختلاف درست می کند. بهتر است با همسرت صحبت کنی . ببینی هر ماه چه قدر می تواند به شما بدهد.
قرار بود فکر کنی می خواهی چه کاری را برای چند سال بعد در نظر بگیری ؟ شغل ، درس ، کلاس ورزشی یا هنری ، عضویت در انجمن ها ، یادگیری کامل خانه دار ( از پاک کردن لکه بگیر تا تربیت بچه ) و ...
آیا درباره این موضوع فکر کردی؟
آره فکر کردم ولی جواب سوالمو نگرفتم
آیا وقتی پول ازش بخوام باید بگم میخوام چیکار کنم. نه خوب اون درامدش کمه و میدونم سخته اونقد بده ولی خودش هفته ای مقداری پول بهم میده و هر چی هم که بخوام تقریبا برام میخره. فقط سوالم واسه دعوای مسخره دیشبمونه که سر همین که میگفت باید بهم بگی پولو واسه چی میخوای منم چون مساله مهمی نبود گفتم نمیگم و اونم فک میکنه لج میکنم باهاش...
برای اینده فکر کردم.. خانه داری رو یکمی بلدم ینی تمیز کاری رو تو خونه انجام میدم. اشپزیم در حد صفره. مامانم هم نمیذاره و نمیذاشته دست به سیاه و سفید بزنم و همیشه خواب بودم. بیدار که میشدم مامانم برام لقمه میگرفت و همه کارام رو انجام میداد.
از قدیم فقط میخوردم و میخوابیدم و مدرسه و دانشگاه و درس..خیلی لوسم قبول دارم ولی نمیتونم ترکش کنم این اخلاقو اصلا امادگی نداشتم واسه ازدواج و شاید این احساسات مسخره من هم واسه همینه...
همین دیشب باز سر احساسم دعوامون شد اخه من تو پیامام اونو عزیزم و .. صدا میکنم و وقتی باهاش سرد میشم میگه تا دیروز که عزیزم بودم و ... منم میگم خوب اره ولی نگفتم که دوستت دارم. (حرصش در میاد از این حرفام ) گاهی خیلی سرد میشم باهاش و اونم فقط حرص میخوره... بخدا نمیخوام کسی رو ناراحت کنم ولی نمیتونم این احساساتم رو کنار بذارم شاید یه جور غروره.. شایدم یه بیماری...
ممنون پارادیس عزیز
حرفاتو خوندم البته یه مقداریش رو رعایت میکنم خودم ولی در مورد تغییر کردن اره من حوصله تغییر کردن رو ندارم چون امادگی ازدواجو نداشتم چون ناخواسته ازدواج کردم و تو این زندگیم..
شوهرم پسر بدی نیست ولی باید حسابی هواشو داشته باشم. به قول خودش میگه تو یه قدم بیای من ده قدم میام سمتت ولی اگر قدمی برندارم هیچ وقت نازمو نمیکشه..خیلی مغروره..
دوست داره من دنبالش باشم من بهش اهمیت بدم تا بهم اهمیت بده.. اون از اول منو خیلی دوست داشته ولی بخاطر دوست داشتنش حاضر نیست ناز بکشه و خیلی مغرورانه برخورد میکنه.
من مغرور اونم مغرور.. همش غر میزنه که چرا فلان کارو نکردی چرا اینطوری بودی چرا اخمات توهمه.. چرا در گنجه بازه و هزار تا بهانه دیگه..
تا وقتی شما خودت را آماده زندگی نکنی همین اوضاع برقرار است. باید شروع کنی و یکی از کارهایی که مثال زدم شروع کنی. حداقل از خانه داری و آشپزی شروع کن. دلیل ندارد چون مادر شما خیلی محبت نسبت به شما دارد ، شما مسئولیت زندگی خودتان را برعهده نگیرید. اینکه شما استعدادهای خود را شکوفا نمی کنید و مهارت های لازم برای زندگی را کسب نمی کنید ، از درون به شما فشار وارد می کند. می دانی مثل چه ؟ مثل جوانه ای که به پوست گردو فشار وارد می کند تا آن را بشکند و بیرون بیاید.
من می دانم شما آمادگی لازم را نداشتید. اما الان هم اتفاقی نیافتاده است. شما فقط نامزد کرده ای و کلی وقت داری. ببین دخترهای دیگر آرزوی شرایط شما را دارند. خیلی ها دلشان می خواهد نامزد داشته باشند. اما امکانش را ندارند. شما نصف راه را آمده ای . پس شرایط شما از خیلی های دیگر بهتر است. شما یک مرد بالای سرتان دارید که محرم شماست ، شما را دوست دارد و تعهد به شما دارد. قدر این شرایط را بدان.
نگران احساسات خودتان هم نباشید. اگر شروع کنید و قدم بردارید ، اگر بگذارید جوانه درونتان از پوسته ای که مانعش است عبور کند ، تا حد زیادی حس شما عوض می شود. پوسته ای که می گویم دلبستگی به شرایط گذشته است. ببین عزیزم آن زندگی فقط مال کودکی و نوجوانی شما بود. اما شما ( جدای از مسئله ازدواج ) الان بالغ شده ای. یک خانم شده ای و همه به چشم دیگری به شما نگاه می کنند. جامعه شما را دختری نمی بیند که صبح مادرش باید لقمه درست کند. در چشم دیگران الان شما یک ( جوان ) هستید و باید به ( جریان زندگی ) وارد شوید.
ببین شما اصلا نگران نباش. من خودم این مرحله را رد کرده ام و الان به هیچ وجه حاضر نیستم به دوران قبل برگردم. الان آنقدر احساسات خوب تجربه میکنم که فکرش را هم نمی کردم. مطمئن باش مادر شما هم اگر تغییر کنی با افتخار و محبت بیشتری به شما نگاه می کند. هر مادری ته قلبش می خواهد دخترش در آینده امنیت داشته باشد. وقتی ببیند شما دارید روی پای خودتان می ایستید او هم ته قلبش خوشحال می شود.
شما هم بهتر است به همسرت گیر ندهی. آخر دختر خوب ناز کشیدن یعنی چه ؟ !! شما و او همدیگر را دوست دارید و به هم گفته اید. همین برایت کافی نیست؟
همسر شما راست می گوید. قاعده این است که هر چه قدر کسی به شما نزدیک تر شد شما هم به او نزدیک تر بشو. شما وقتی به همسرت به صورت کاملا زنانه ابراز علاقه کنی ، او هم به طرف شما می آید. شما لازم نیست کار خاصی بکنید. فقط بروید و یک لباس خوشگل و ناز بگیرید. وقتی همسرتان می آید بپوشید و موها و صورتتان را آرایش کنید. بعد جلوی او با ( ناز و کرشمه ) دخترانه رفتار کنید. از او پذیرایی کنید. و به او بخندید.
آن وقت می بینید که چه قدر رفتار او عوض می شود. منظور او از اینکه به طرف من بیا همین است. مردها به این چیزها احتیاج دارند.
وقتی هم که همسرت راحت برای شما خرج می کند ، شما هم با او راحت باش و به او بگو برای چه پول می خواهی. جلوی همسرت جبهه نگیر. باید بتوانید سر مسایل مالی با هم توافق کنید نه لجبازی.