-
عزیزم اتفاقات زیادی هست که توان گفتنشان راندارم و باورکنیدمغزتان هم گنجایشش راندارد...
وقتی می بینم پدرومادرم روزبه روز پیرترمیشن و6 ماهه روز خوش ندارن...
وقتی می بینم طرفم بی وجدان وبی عاطفه وهنوز بااین همه محکومیت قلدر وبی ایمان به هرترفندی ناراحتشون می کنه...
گاهی چاره ای ندارم
بااینکه د راوج قدرت هستم ومیتونم بگیرم مجبورمیشم ببخشم ....اما خداجبران می کنه
خانواده ام حمایتم می کنن که ببخشم وتموم بشه
خستگی هم هست اما چیزهای مهم تری روفهمیدم
شناخت بیشتری از خودم وزندگیم پیداکردم
وبایداولویت های د یگه ای رود رنظربگیرم
هرحقی روکه ازم ضایع میکنه واگذاربه خدامی کنم که برام جبران کنه
خوشبختی بخت تحقیر حق زندگیم محبت دوست داشتن شکست و...خیلی به این هافکرمی کنم اماگاهی باید بگذری
ماهیچ چیزازاین دنیاباخودمون نمی بریم جزاعمالمون
بذاراون همیشه همه جوره مدیون بمونه
واگذاربه خدا
- - - Updated - - -
عزیزم اتفاقات زیادی هست که توان گفتنشان راندارم و باورکنیدمغزتان هم گنجایشش راندارد...
وقتی می بینم پدرومادرم روزبه روز پیرترمیشن و6 ماهه روز خوش ندارن...
وقتی می بینم طرفم بی وجدان وبی عاطفه وهنوز بااین همه محکومیت قلدر وبی ایمان به هرترفندی ناراحتشون می کنه...
گاهی چاره ای ندارم
بااینکه د راوج قدرت هستم ومیتونم بگیرم مجبورمیشم ببخشم ....اما خداجبران می کنه
خانواده ام حمایتم می کنن که ببخشم وتموم بشه
خستگی هم هست اما چیزهای مهم تری روفهمیدم
شناخت بیشتری از خودم وزندگیم پیداکردم
وبایداولویت های د یگه ای رود رنظربگیرم
هرحقی روکه ازم ضایع میکنه واگذاربه خدامی کنم که برام جبران کنه
خوشبختی بخت تحقیر حق زندگیم محبت دوست داشتن شکست و...خیلی به این هافکرمی کنم اماگاهی باید بگذری
ماهیچ چیزازاین دنیاباخودمون نمی بریم جزاعمالمون
بذاراون همیشه همه جوره مدیون بمونه
واگذاربه خدا
- - - Updated - - -
البته بایدروخودمم خیلی کارکنم
اشتباهاتی داشتم که واقعا منویه آدم ترسو وبدون مهارت کرد
فکرمیکردم باعشق ورزیدن ودوست داشتن همه چی حله
امامرحله ی انتخاب وشناخت رودرست طی نکردم وبسیاری ضربه هارو هم از همین جا خوردم
درشروع قاطعیت نداشتم اونوبیشترازخودم دوست داشتم حتی واین زمینه ی سواستفاده شدتاارزش هام نادیده گرفته بشه
وخب اون هم که کاملا آد م متزلزل ومنفعل ووابسته ای بود بانوسان های مداوم که هرچه کردیم نتونستیم روبه جلو پیش بریم
خیلی مواردی هست که نمی خوام بگم
اما بالاخره پذیرفتم که اون دوستم نداشت ازته دل
که اون خیلی بامن فرق میکرد افکارش عشقش رفتارش و.....
به هرحال واگذاربه خدا
برام دعاکنید
-
امیدوارم برای هر تصمیمی که گرفتی، حسابی فکر کرده باشی و قاطعانه بری جلو.
-
ازاینکه اون همه وابسته به مادرش بو ونخواست باهم زندگی مونوبسازیم ازاینکه اون همه بی معرفت بود ازاینکه تونست منو فراموش کنه ازاینکه نخواست جبران کنه ازاینکه....خیلی غصه می خورم
هیچ راه برگشتی نیست
اما دلم برای خودمون می سوزه که به این روزهارسید
چرامردها مادرشون هرکاری کنه اونو ترجیح میدن
من انقدربهش محبت داشتم که هیچ وقت فکرنمی کردم ازم بگذره
ولی من براش هیچ ارزشی نداشتم که به خاطرمن کاری بکنه
حرف حرف اونابودهمیشه
همیشه
امروزدیدمش تصمیمم به هزارویک دلیل برای طلاق قطعیه هردوهمین رومی خواهیم وهیچ شکی رواین موضوع نداریم که به دردهم نمی خوریم
امامن ازش متنفر نیستم
هنوزبهش احساس دارم
-
عزیزم درکت میکنم
جدا شدن و دل کندن خیلی سخته اما خوب حالا که این تصمیمو گرفتی بجای افسوس خوردن باید رو خودت کار کنی
باید بپزیری که طلاق گرفتی و زندگیتو از نو بسازی
موفق باشی غصه نخور:72:
-
سلام
منتظر راهنمایی هاتون هستم :72:(مخصوصا درمورد سوالات مطرح شده دراولین پستم)