نوشته اصلی توسط
Pooh
مهنای عزیزم سلام، سلام، سلام، سلام.:72::72::72:
اگه هیچکی توی این تالار نباشه که درکت کنه، حداقل من یکی درکت میکنم. با تمام وجودم.:43:
من نه بهت میگم انتفام بگیر نه بهت میگم ببخش.
میخوام یه چیز دیگه بهت بگم. بیا با هم چند تا روش برای انتقام و نتایج هر روش رو بررسی کنیم. هر کدوم به نظرت اومد تو رو به نتیجه دلخواهت میرسونه و دلت رو خنک میکنه و اونو اذیت میکنه، اگه دوست داشتی انجام بده. هر روشی جز اینایی هم که من به ذهنم میرسه به ذهنت رسید بگو تا با هم نتایجش رو بررسی کنیم. باشه خانومی؟
از بدترین حالت شروع میکنیم.
1- بری اونو بکشی.----> همه میفهمن تو از اینکه اون تو رو رها کرده چقدر ناراحتی. نهایتش هم هر چی توی دادگاه بگی حقش بود چون دلمو شکوند و با احساساتم بازی کرد، کسی به این حرفت بها نمیده. آخرش دست از پا دراز تر یا باید بیفتی به پای خانواده اش که رضایت بدن قصاص نشی یا اینکه بری بالای چوبه دار. تازه اینجوری اون مقتول و مظلوم هم محسوب میشه و همه به جای اینکه دلشون برای تو بسوزه برای اون میسوزه. تازه یه چیز دیگه هم هست. چون کشتیش ممکنه باعث بخشیده شدن یه بخشی از گناهاش بشه و حتی توی اون دنیا هم دلت خنک نشه.
2-بری زندگیشو به هم بریزی و نذاری خوشبخت بشه.-----> این کار اصلا در شان یک انسان نیست. کار خیلی کثیفیه. با این کار همه فکر میکنن تو خیلی عقده ای و پست هستی و اونقدر به خوشبختی اون داری حسودی میکنی که نگو.
3-بری آبروشو ببری و به همه بگی اون نامردی کرده در حقت------> در بهترین حالتش همه میگن "خب حالا دیگه چیکار میشه کرد.؟ ازدواج کرده دیگه." ولی این وسط این فقط خودتی که خراب میشی. همه تا همیشه توی ذهنشون می مونه که " آخی، مهنا یکی دیگه رو دوست داشتا" یا مثلا هر وقت بری توی خودت حتی اگه ناراحتیت سر یه موضوع دیگه باشه، ربطش میدن به این قضیه و میگن" طفلک از وقتی پسره رهاش کرد افسردگی گرفت" پس فردا اگه ازدواج هم کنی و عاشقانه شوهرت رو دوست داشته باشی بازم توی دلاشون میگن : " این دختره از درد ناچاری با این آقا ازدواج کرد. وگرنه یکی دیگه رو دوست داشت"
و اون پسره چه ضربه ای میبینه؟ هیچی. فکر میکنی کسی توی دلش به این فکر میکنه که این پسره در حق فلانی نامردی کرد؟ نه. اتفاقا به جای این میان به زندگیش و رفتارش با زنش دقت میکنن و اگه خوشبخت باشه میگن خب معلومه که قسمتش این بوده دیگه.
اون پسره هم ضربه ای نمیبینه. زندگیشو میکنه.
4- بری باهاش حرف بزنی و بهش بگی نامرد بی انصاف و فلان و بهمان.-------> فکر میکنی ازت معذرت میخواد؟ فرضا هم بخواد. چه فایده؟ چه چیزی تغییر میکنه؟ فوقش بهترین معذرتخواهی ها رو بکنه. ولی بعد یکی دو ساعت هم که تو شکایت کنی و اون معذرت بخواد، بلند میشه میره پیش زنش.
تازه ممکنه معذرت هم نخواد. ممکنه بهت بگه :" ببین دیگه من رفتم دنبال زندگیم و زنمو دوست دارم و میخوام برای زندگیم تلاش کنم. ازت میخوام دیگه مزاحمم نشی" یا یه همچین حرفایی.
5-بری به زنش بگی که با یه مرد نامرد که قبلا با احساسات یه دختر بازی کرده ازدواج کرده.------> اینم کار کثیفیه. چون خدا ستارالعیوبه. و هرکسی آبروی بنده ای رو بریزه حتی اگه بهش ظلم شده باشه بازم کار کثیفیه. اگه این کارو کنی یه روزی هم خدای نکرده پرده از روی عیبی از خودت ممکنه برداشته بشه.
نتیجه اش چی میشه؟ فکر میکنی میره به شوهرش میگه حالا که تو آدم بدی هستی من ازت جدا میشم؟ نه. اگه زن عاقلی باشه بهت میگه داری دروغ میگی و پاتو از زندگیم بکش بیرون و دو دستی شوهرشو میچسبه و نسبت به تو یه حس دشمنی پیدا میکنه. اگر هم خیلی عاقل نباشه تا همیشه یه شک و تردید نسبت به شوهرش پیدا میکنه و نمیتونه از زندگیش لذت ببره. اون که گناهی نداره که بخواد تاوان نامردی شوهرشو بده. بعدشم شوهرش وقتی بفهمه تو این کارو کردی میاد و خیلی محکم باهات برخورد میکنه و ممکنه حتی به پدر و مادرت بگه بیاید این دخترتونو جمع کنید که داره زندگی منو از هم میپاشونه. آخرش باز چیزی گیر تو نمیاد. تازه وقتی چند سال گذشت و به آرامش رسیدی و فراموش کردی عذاب وجدان میگیری که چرا باعث بددلی یه دختر بی گناه شدی.
6- میتونی براش اس ام اس بزنی و حرفاتو بزنی.-------> اونم فرض کنیم جواب پیاماتو بده و بذاره درددلهاتو بکنی. بعد یه دفعه وسطش اس ام اس میزنه " لطفا پیام نده پیش خانمم هستم نمیخوام به هیچ وجه ناراحت بشه" اونوقت تو درونا خرد خرد خرد میشی. نابود میشی.
یا ممکنه بگه :" آقا جان نمیخواستمت. مگه زوره؟ چون دیگه نخواستمت هرچی دلت میخواد بهم میگی؟ م که ازت خواستگاری نکرده بودم که بهت تعهدی داشته باشم و..."
7- میتونی هر وقت توی جمع فامیل و توی کوچتون دیدیش با اخم و نفرت نگاش کنی یا بهش کم محلی کنی.--------> اگه تنها باشه که زیاد اهمیتی به نگاهت و حضورت نمیده. تازه هم خودش هم بقیه میفهمن تو داری از نفرت میمیری. تازه فکر میکنن حسود هم هستی. اگرم با خانمش باشه که چنان دست خانمش رو محکم میگیره و با محبت بهش نگاه میکنه تا با این کار جواب کم محلی و اخم تو رو بده. اینم خردت میکنه.
8-میتونی برای اینکه بهش نشون بدی به تو ظلم کرده و عذاب وجدان بگیره افسرده بشی و بد زندگی کنی-----> او حتی اگه عذاب وجدان هم بگیره دست از زندگی خودش نمیکشه. بالاخره زندگیشو میکنه. با تمام چیزایی که زندگی مشترک داره. اونوقت این فقط تویی که میپوسی و جوونیت هدر میره و فرصتها رو از دست میدی.تازه یه غم و نگرانی هم رو دل مامان و بابات و خانواده ات میذاری. یه کاری نکن که همه فکر کنن داری گدایی ترحم میکنی. عزت و غرور خودتو حفظ کن. این حیاتی ترین نیاز آدمه.
9- میتونی اصلا به رو نیاری ناراحتی. اتفاقا هروقت میخوای بری بیرون سرت رو بالا بگیری. محکم راه بری. خوش تیپ کنی. اگه دیدیش خیلی راحت و خونسرد و معمولی،عین بقیه افراد فامیل باهاش سلام و احوالپرسی کنی. آخرشم بگی به همسر گرامی سلام برسونید.
بذاری همه خواستگارا بیان خونه با دسته گل. بالاخره ی بار ممکنه اون ببینه که که یه گل پسر با پدر و مادرش دسته گل به دست پشت در منتظرن. یا بالاخره از در و همسایه و فامیل میشنوه که داره برات خواستگار میاد.-----> اینجوری غرور و عزت پیدا میکنی. نشون میدی که برات بی ارزش بوده . ککت هم نگزیده. هرچند سخته. ولی حداقل غرورت رو حفظ کرده ای. مطمئن باش شکستن غرور و له شدن عزتت هزاران بار بد تر از شکستن دلته.برای عشق باید همه فداکاری رو کرد. اما عشقی که برای آدم عزت نیاره و حتی خفت بیاره از هرچیزی بدتره. نشون بده عزت نفست بالاست و نشکسته ای. نذار بفهمه و فکر کنه تو داری اذیت میشی. حتی اگه درونا داغونی جلوی اون خودتو پرغرور نشون بده.
10- میتونی اونو کاملا فراموش کنی و انشاالله یه زندگی مشترک و شاد بسازی. از اون زندگی هایی که همه آرزوشو دارن.----> اینجوری اون میفهمه که کم نیاوردی. لایق بهتر از اون بودی و .....
فعلا همینا به ذهنم میرسه.
فقط یه هشدار جدی:
هرگز برای انتقام یا خلاصی یا فقط جبران این خلا عاطفی اقدام به ازدواج عجولانه ای نکن. چون چنین تصمیم هایی بدترین عواقب رو داره.
یه هشدار دیگه:
در انتخابت برای ازدواج کاری به این نداشته باش که طرف مقابلت حتما از هر نظر بالاتر از اون باشه تا چشم اون در بیاد. انتخابی صحیح و عاقلانه با توقعاتی متعادل و معقول کن. شوهر آینده ات رو بخاطر خودش و با تمام چیزهایی که هست دوست داشته باش. تو مجبوری، و بهتره بگم محکومی که این آقا رو کاملا از ذهنت بیرون کنی. چون خدای نکرده ممکنه بعدا هی شوهرتو با این آقا مقایسه کنی و در ارتباط سالم با شوهرت دچار مشکل بشی. فراموشش کن. برای همیشه رهاش کن و خودتو از بندش آزاد کن.
نمیگم آسونه. الان تازه این اتفاق برات افتاده. به خودت زمان بده. اما نه اینکه این زمان رو در تنهایی و غصه خوردن و رشد نفرت بگذرونی. فعالیتهای مثبت داشته باش. با دوستات برو بیرون و خوش بگذرون. اگه شد حتما کلاس شنا برو. هفته ای یه بار برو کوه و اون بالا چند تا جیغ حسابی بزن. آهنگ شاد بذار و برقص. به خودت برس. علایق و فعالیتهاتو پیگیری کن. هر وقت دلت گرفت برو تو بغل مامانت و بگو محکم بغلت کنه.
سعی کن هروقت فکر اون اومد توی ذهنت به خودت هشدار بدی بسه. نذار فکرش وارد بشه. تا میاد درو روش ببند. اون فکره هم کم کم از رو میره و دیگه سراغت نمیاد.
میدونم سخته. ولی ازت خواهش میکنم اشتباهاتی که من کردم رو تکرار نکن.