خدارو شکر که خونه برگشتم. چه طوری میتونم گذشته رو فراموش کنم؟ و دوباره از اول تلاش کنم و اشتباهاتمو تکرار نکنم؟ کاش مشاور خوب تو شهر خودم سراغ داشتم.
منتظرم بهم همون مشاور وقت بده اما نمیدونم میتونه حاالا کاری کنه؟
نمایش نسخه قابل چاپ
خدارو شکر که خونه برگشتم. چه طوری میتونم گذشته رو فراموش کنم؟ و دوباره از اول تلاش کنم و اشتباهاتمو تکرار نکنم؟ کاش مشاور خوب تو شهر خودم سراغ داشتم.
منتظرم بهم همون مشاور وقت بده اما نمیدونم میتونه حاالا کاری کنه؟
سلام.
خب شما که خودت صورت مسئله رو پیدا کردی و میدونی گیر کارتون کجاست چرا براش راه حل اشتباه مینویسی و اجرا میکنی؟
خودت داری میگی شوهر من از اینکه خونواده من از هر لحاظ سرتر از خونواده خودشن داره عذاب میکشه و احساس تحقیر میکنه، همین احساس تحقیرش هم باعث میشه بگرده و بگرده تا یه نقطه ضعفی از اونا پیدا کنه و همون رو بزنه تو سر شما.
مثل اینکه بگه چرا تو پذیرایی کمکم نکردن.
خب.
پس حالا که میدونی مشکل شوهرت چیه، چرا بحث های چالش برانگیز راه میندازی و دست میذاری رو نقطه ضعفش؟
چرا تو صحبت هات اشاره میکنی که تو برای خونوادت اینجوری هستی ولی برای خونواده من اینجوری نیستی؟؟؟ وقتی میدونی که بارزترین مشکل شما دو تا اختلافیه که خونواده هاتون دارن و همین همسرت رو داغون کرده، چرا دست میذاری رو اختلافتون؟
چه اشکالی داره بعضی وقتها خودت رو شبیه خونواده شوهرت نشون بدی و اینقدر اصرار نکنی که شبیه خونواده خودت باشی؟
مثلا نذار شوهرت بفهمه مامانت برای تولدت کادو خریده.
یا اینکه برای اینکه به شوهرت آموزش بدی بخوای برای تولد خودش و همه خونوادش کادو بخری !
یا اینکه از مامانت بخواه کمتر تلفنی خبرت رو بگیره. که شوهرت رو این مسئله حساس نشه که چرا من و خونوادم اینجوری نیستیم.
من کاملا احساس میکنم حتی اگه در ظاهر هم سکوت میکنی و حرفی نمیزنی که شوهرت ناراحت بشه، تو دلت داری مبارزه میکنی. از درون داری به این مسئله اختلاف خونواده ها دامن میزنی. سعی کن اول برای خودت این اختلاف رو کمرنگ کنی تا برای شوهرت هم کمرنگ بشه.
شمیم الزهرای عزیز
همسرت از ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس رنج میبرد و هر حرکتی که روی این محور قرار بگیرد او را عصبی و برآشفته می کند .
شما رویه و روشت را نیاز هست به گونه ای تغییر دهی و با مهات رفتار کنی که او روز به روز عزت نفسش تقویت شود و اعتماد
به نفسش بالا رود .
انفعال و عدم قاطعیت شما او را هم ضعیف تر می کند .
اگر شما زنی قوی باشی و در عین قوت زنی مطیع و همراه و همدل وعاشق ، همسرت احساس قدرت خواهد کرد و اعتماد به
نفسش نیز قوی تر خواهدشد و نیاز نمی بیند که برای اثبات خودش دست به پرخاش بزند .
همسرت شما را خیلی دوست دارد و محبت بین شما و خانواده ات او را حساس کرده است او خانواده ات را رقیب خود می بیند .
نیاز هست که به علاقه تو به خودش مطمئن شود . نیاز هست مطمئن شود که تو باورت این است که هیچ کس اندازه شوهرت
تورا دوست ندارد حتی پدر و مادرت و مطمئن شود که هیچ کس را به اندازه او دوست نداری .
این خصوصیت بسیاری از مردانی هست که عاشق همسرانشون هستند بخصوص مردانی که در مقابل همسر و خانواده اش
احساس کهتری در خود دارند و این هنر زنان این مردها هست که در عین قوت عمل نشان دهند که پروانه ای دور شمع وجود
شوهر هستند بی هیچ منتی چون دوستش دارند و نشان دهند که هیچ کس عزیز تر از او نیست .
حالا برای این منظور نیاز به مهارت داری مهارتهایی را باید به کار بگیری که عشق ورزی داشته باشد . دقت کن انفعال و عشق
ورزی منفعلانه نه تنها اثر موثر ندارد بلکه حتی مرد را منزجر می کند .
فعال باش ، کدبانو باش ، همدل و همراه باش و .... همه اینها در عین قوت و اقتدار و اعتماد به نفس .
اگر رفتار ناپسندی از او سر زد در موقعیت مناسب شخصیتش را تایید اما از رفتارش برائت کن .
مثلا:
موضوعی که ازش ناراحت بودی را می توانستی اینگونه بگویی :
عزیزم خیلی خوشحال میشم وقتی فلان می کنی . وقتی بهمان حرف رو میزنی . اما افسوس میخورم و باورم نمیشه که غر
می زنی که چرا فلانی بلند نشد از من ظرف میوه بگیره و .... تو که این همه قوت در خودت داری که .... وقتی می بینم چند
کارگر زیر دستت دارند کار می کنند و به خوبی مدیریت می کنی . باورم نمیشه که مهم باشه برات که دست تنها پذیرایی کردی .
اصلاً من بهم بر میخوره انتظار داشته باشی کسی بخواد پا شه کمکت کنه چون تصور می کنم این یعنی اینکه تو از عهده بر
نمیای و نیاز به کمک داری . هرکی هم کمک کنه ارزش خودشو نشون داده و اگر نکرد یعنی متوجه نیست اونوقت دلم
می سوزه تو به خاطر بی توجهی دیگران خودتو اذیت می کنی . ناراحت میشم که تو خودتو اذیت کنی و خودخوری داشته باشی .
.
حالا خودت را با روحیاتی که همسرت داره بگذار جای او که اول تاییدش کردی و چندتا قوتش را گفتی و بعد ضعفش را به شکلی
گفتی که عزت نفسش قوی تر شود و ..... چه واکنشی خواهد داشت ؟
حالا هم که برگشتی . هیچ چیزی از اون واقعه یادآوری نکن . و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و با محبت اما اقتدار و قوی رفتار کن و
نترس . ترس شما را منفعل می کند و شور و هیجان مثبت را از شما می گیرد و محبتهایت مصنوعی و همراه با انرژِی ضعیف
خواهد بود .
سلام دوستان عزیز
ممنونم از همتون
ساحل عزیز من واقعا برای کم کردن تفوت ها تلاش میکنم اما واقعا زیاد نتیجه نمیده.
درسته گل آرا جان منم سعیمو میکنم اما واقعا گاهی دیگه کشش ندارم که از تمام حساسیت هاش و رفتارهاش نسبت به خانوادم بگذرم... باید رو خودم بیشتر کار کنم
فرشته مهربان عزیز خیلییی ممنونم ازتون خیلی. چشم سعی میکنم رفتار درستی که برام تشریح کردینو در پیش بگیرم گرچه خیلیی سخته با کسی که از عزیزانت بدش میاد زندگی کنی و خیلی هم خوب باشی.