-
ارم جان . من هم مثل تو یک دختر جوان هستم و درکت می کنم. در ثانی بنا به رشته ی تحصیلی ام می دانم این مشکلی که شما با پدر و مادرت داری در ایران تبدیل به یک مساله اجتماعی شده است. کاملا متوجه هستم که چه قدر فاصله بین والدین و فرزندان افتاده است. اما یک چیز دیگر را هم می دانم .
- یکی از عوامل مهم انتخاب درست همسر این است که فرد قبل از ازدواج بتواند با خانواده خودش یک رابطه با این مختصات داشته باشد :
- اعتماد و اطمینان متقابل
- پذیرفتن اعضای خانواده همان طور که هستند و سعی در هماهنگی با آنها ، به طوری که هر دو طرف رضایت داشته باشند.
- مهارت گفتگوی منطقی با یکدیگر
- توانایی مهرورزی
- تعهد به اعضای خانواده ، این تعهد دو نوع است : حمایت از یکدیگر در شرایط سخت ، ملزم دانستن خود به رعایت قوانین و حقوق اعضای خانواده
- - - Updated - - -
2. در جامعه ایران اعتبار افراد به داشتن خانواده است. اگر کسی خانواده نداشته باشد در این جامعه مشکلات مختلفی برایش پیش می آید. مثلا کسانی که از همسرشان جدا می شوند یا افراد مجرد به سختی می توانند خانه اجاره کنند. مردی که زن دارد راحت تر می تواند بعضی مشاغل را به دست آورد. همین طور افراد سوء استفاده گر حالا از هر نوعی از کارفرمایان سودجو تا پسرانی که در محل تحصیل نیات بد دارند ، همه و همه به زنان شوهردار و دختران مجردی که از حمایت خانواده برخوردار هستند ( مردان این نوع دختران را کاملا تشخیص می دهند ) کاری ندارند و مشکلات برای این افراد خیلی کم پیش می آید و همان موارد نادر هم حاد نیست و زود برطرف می شود. بنابراین هر کسی ، جوان ، پیر ، متاهل ، مجرد و دختر یا پسر روی خانواده سرمایه گذاری کند و تمام تلاش خود را بکند که رابطه اش با اعضای خانواده صمیمی ، خوب و محکم باشد احتمال موفقیت او از همتایان دیگرش که این کار را نمی کنند بسیار بیشتر است. دختران در ازدواج ، مردان در کسب و کار ، پسران جوان در تحصیل و .... خلاصه هر کس با هر جنسیتی و سنی این کار را بکند یکی از برگ های برده زندگی را در دست دارد.
- - - Updated - - -
3. درست است که بسیاری از والدین به خاطر سن یا فرهنگشان نمی توانند فرزندان را بفهمند ، اما نسل جوان که تحصیل کرده است ، ذهن بازی دارد ، و از همه مهم تر در سنی است که هم توان روحی و جسمی و هم انعطاف پذیری زیادی دارد می توانند این خلاء را با تدبیر پر کنند. باور کن بیشتر جوان های همسن ما همه این خصوصیات که گفتم دارند اما متاسفانه نمی خواهند از آن استفاده کنند و ضرورت آن را درنمی یابند. در عوض بیش از حد لازم برای روابط با همسالان خود وقت می گذارند و سعی می کنند با این کار صورت مساله را پاک کنند. اما مساله اصلی سرجایش است. روز به روز فاصله ها بیشتر می شود و خلاء روحی آنها نه تنها پر نمی شود بلکه عمیق تر هم می شود. عاقبتش را هم می توانی در همین سایت ببینی. پس ترمیم ارتباط با خانواده ممکن است کمی سخت و ترسناک به نظر برسد اما در اصل خوشبختی اصلی همین است. ما جوان ها باید بهای این کار را بپردازیم . اشتباهات خود را قبول کنیم ، ناراحتی خانواده را تحمل کنیم و حتی عکس العمل تند آنها را بپذیریم تا بتوانیم به یک گوهر با ارزش تر از الماس دست یابیم. مثل یک جوینده گنج که همه ناملایمات را به جان می خرد اما در آخر به گنج می رسد.
-
خطت رو حتما عوض کن. خوب عکس هم که عکس بدی نیست ولی اگه بعدها توسط اون آقا قضیه عکس رو بفهمن خیلی بدتره چون میگی خانواده سنتی هستین. به نظر من موضوع رو حداقل به یه نفر بگو (اگه با داداشت راحتی به اون بگو) و بگو که خیلی پشیمونی و فکرشم نمی کردی این آقا همچین آدمی باشه. حداقل خیالت راحته که هر اتفاقی بیفته خانوادت پشتت هستند.:43:
-
سلام
قضیه رو به مامانم گفتم حتی اون عکس دونفره.مامانم خیلی باهوشه خودش از من پرسید و من هم جواب دادم.مامانم هم خوب برخورد کرد گفت به مادرش زنگ میزنم و قضیه عکس رو بهش میگم.میگم جوابمون منفیه و پسرتون حق نداره ازین کارها انجام بده.خیلی استرس دارم.برای زندگیم هم نگرانم.اگه بعدا وارد زندگیم بشه چی؟
-
کار خوبی کردی به مامانت گفتی. اصلا نیازی نیست بترسی. اولا که آدمهایی که زیاد هارت و پورت می کنن از درون خیلی هم ترسو هستن. بعدشم خودش می دونه اگه این کارو بکنه شما خیلی راحت می تونی ازش شکایت کنی. فکر نکنم حوصله دردسر داشته باشه. اگه مامانت هم دخالت کنه خیلی بهتره اینطوری می فهمه که نتونسته ارزش تو رو پیش خانواده ات کم کنه. در مورد آینده ات هم نگران نباش. تو کار اشتباهی نکردی شما قرار بوده ازدواج کنید ولی بهم خورده. این واسه هر کسی ممکنه پیش بیاد.
-
الان خیلی نگرانم.میترسم خانوادم با مادرش تماس بگیرن واون لج کنه و بدتر کنه کارو آخه اهل لجبازی هست.میترسم حالا که پای خانوادمو وسط کشیدم دیگه همونقدر حرمت هارم نگه نداره و کارای بدتر کنه و تهدیدهای قبلیشم عملی کنه.نمیدونم پدرم گفته به خودش زنگ میزنم اول ولی من میگم مادرم به مادرش زنگ بزنه.میترسم مامانش بشنوه ناراحت بشه گریه و زاری کنه بعد پسره درصدد انتقام بربیاد بخواد تلافی کنه.(اینارو که میگم زاده تخیلات من نیستا پسره این مدلیه!!! یهو جوگیرمیشه بعد احساسیش میاد رو و اصلاد منطق و اینا هیچی) اصلا این دوروز تمرکز ندارم.خصوصا توچشم خانوادم هم نمیتونم نگاه کنم.حالم خیلی گرفتس...
-
ارم جان خودت را سرزنش نکن. تو جزو آن آدم هایی هستی که من کمتر دیده ام. جدی می گویم.
بسیارند آدم هایی که در این تالار به خاطر این رابطه ها دچار مشکلات بسیار حادتر از تو شدند. اما قبول نکردند که روش خود را عوض کنند و طبق منطق و عقل پیش بروند. بچه ها آنقدر برایشان وقت گذاشتند که تاپیکشان فول شد. اما هیچ فایده ای نداشت که هیچ دوباره به همان رابطه قبلی ( با همان نفر قبلی ) برگشتند و وارد یک دور باطل شدند. حتی بعضی هایشان می گفتند از این به بعد زیر نظر خانواده رابطه دارند اما فقط حرف بود و باز هم حاضر نشدند پنهان کاری از خانواده را ادامه دادند و بقیه اش هم معلوم است.
اما شما نه تنها حاضر شدی یک رابطه غلط را کات کنی ، بلکه تسلیم احساسات و اصرارها نشدی ، و از همه مهمتر روش خودت را عوض کردی و به خانواده ات نزدیک و صمیمی شدی.
حالا هم نگذار احساس ترس غالب شود. شما الان داری از کمک چند نفر دیگر استفاده می کنی و تنها نیستی. اگر تنها بودی آن پسر هر کاری می خواست می کرد. کما اینکه شروع هم کرده بود. اما الان شرایط وارونه شده است. فقط باید کارهایتان با حساب و منطقی پیش برود. حتی می توانید بروید و از مشاوره کلانتری ها استفاده کنید. منظورم شکایت نیست. بلکه می توانید از تجربه آنها که این آدم های تهدید کننده را زیاد دیده اند و می شناسند استفاده کنید.
- - - Updated - - -
در یک پست دیگر هم توضیحاتی راجع به شیوه برخورد با این آدم به طوری که لج نکند داده ام. یک بار دیگر مرور کن. فکر کنم کارساز باشد.
- - - Updated - - -
پست 9 را می گویم.
-
سلام نوپوی عزیزم...
خیلی حرفات آرومم کرد ممنونم. الان تو شرایط خوبی نیستم من یه دونه دختر بابام هستم که حتی نگاهش هم که سنگین بشه نمیتونم تحمل کنم،خیلی دوسش دارم ولی الان خجالت میکشم نگاش کنم.کوچکترین رفتارش که تغییرکنه من ناراحت میشم و گریه و.....صدای تایپ دکمه های لپ تاپ داداشم میاد نگران میشم که نکنه داره جواب ایمیل اون پسره رو میده!!!نکنه عصبانی بشه و اون پسره هم تهدیداشو عملی کنه؟ یکم شرایط برام سخت شده .چندروزه مامانم میخواد زنگ بزنه به مامانش ولی بهش گفتم نمیخوام داداشم بفهمه و پیش اون زنگ نزن حالا داداشم که همش توی خونست و گوششم تیز. ازم کوچیکتره و یه حساب دیگه ای روی من بازکرده گفتم در جریان نباشه راحت ترم.خلاصه اینکه یه اشتباهی کردم و واقعا هم پشیمونم مدتهاست!و خیلی هم منتظرم کاملا تموم شه ولی این رشته گویا سردراز داره....
-------------------------------------
یادگرفتم همیشه یه مشکل تکراری برای 1000 تا آدم بخواد پیش بیاد 1000تاشکل داره.مقصدش یکیه فقط هرکی ازیه مسیر.تاوقتی توی مسیری فکر میکنی با بقیه فرق داره راهت.تو یه استثنایی یا میتونی یه جوری راهتو درست بری.اول مسیر به آدمایی که راه تورو انتخاب نکردن شاید بخندی...اون دختره رووووو.....!!!! وای وای وای. اون پسره رو...آخه چطور روش میشه؟؟اون خانومه رو... با این سرو وضع آخه .....؟؟؟اون مرده رو نگاه... به راه و رسم همه خوب ایراد میگیری ولی یه وقتی میبینی به مقصد که رسیدی تو هم مثل اونایی.
فقط کاش همانطورکه بزرگ میشویم عیب هاوایرادهای خودمان را بیابیم و مرزهای خودرا بشناسیم و پررنگ ترکنیم و برای دفاع از حریم خود بجنگیم.
ممنون از توجه تان
-
سلام
امروز مامانم زنگ زد خونشون مادرش خوب برخورد کرد ولی پسره عصبانی بود و همه چی رو تکذیب کرد گفت این کارا در حد خانواده مانیست.مامانم بهشون گفت که جواب ما قطعا منفیه.
---امیدوارم همه چی تموم بشه همین امروز...
---نظرشما درمورد برخوردشون چیه؟
-
واقعا خوب بود!! می بینی ، پسره مجبور شد عقب بکشد.