سلام.ممنون.:72:
از توجهتون ممنونم.
1. خیر. راستش یه خاطره گنگ یادم هست از روزی که به خودم گفتم خب اینطوری شدم دیگه. همینه که هست. و میدونم که قبل از اون اینطور نبودم.
گمانم این اتفاق به 6-7سال پیش برمیگرده. اما این فقط یک تخمین هست. حالا که می پرسید به نظرم یه جایی تو زندگی تصمیم گرفتم یه چیزایی را فراموش کنم بهتره.
هنوز هم به این مسئله معتقدم. زیاد.
2. راستش نمیدونم. من بیشتر از هر چیزی متن کتابهای ادبیات ِ دوره مدرسه و دبیرستان یادم هست. اما زمانی اغلب شعرهای فروغ و اخوان را حفظ میکردم توی دوره دانشگاه که خیلی کم یادم مونده. و توی دوره ارشد هم که کلن از خودم قطع امید کرده بودم..و حتی قبلترش.
3. خیلی وقت پیش. کم خونی دارم. همیشه داشتم. به خاطر خون دماغ های شدید دوره بچگی و نوجوانی ..اما درمان نمیکنم..در واقع سهل انگاری خودمه.
4. خیر. برام مهم نبوده. تا این اواخر که نامزد کردم. و توی موقعیتهای مختلف(مثل شناختن آدمهای جدید، پیدا کردن مسیرها و ...) این مسئله داره برام خجالت آور میشه.
5. خیر. چنین موردی نداریم.
- - - Updated - - -
سلام.:72:
خیلی بدتر از من که نیست. نمونه هاشو نمیگم لجمو در میاره.:102:
یه وقتی برای من هم خنده دار بود. بهش اهمیت نمی دادم.
اما الان وضعیت فرق کرده. قضاوت ِ آدمها برام مهم شده. دوست ندارم خانواده نامزدم یا مهمتر ازونا خودش فکر کنند من خنگم
و بدتر ازون اینکه پس فردا یه بچه تخس تر از خودم این نقطه ضعف من را پیدا کنه و ازش سوء استفاده کنه..
- - - Updated - - -
5باید این مورد را تصحیح کنم. پدرم اواخر عمرش آلزایمر گرفته بود. دکترها میگفتند بخاطر ضربه ایه که به سرش خورده اما شاید هم به خاطر اون نبود چون همین اواخر عموم هم قبل از فوتش یه همچین دوره ای از آلزایمر را گذروند...ما سابقه خانواده گی دیابت داریم. و همه این مشکلات از دیابت شروع شد. در هر دو مورد.