-
نه چرا باید ناراحت بشم من میخوام قلب همسرم رو تسخیر کنم بالاخره مطمعنا منم توی رفتارم ایرادهایی دارم چه بهتر که با کمک شما بشناسمشون و درستشون کنم برای پست قبلیت باید بگم من زیاد با همسرم هم صحبت نمیشم هر بار خواستم بهش نزدیک بشم اون به شکلی منو پس زد منم دیگه زیاد تلاش نمیکنم. دل عزیز میدونی چیه همسرم خیلی کم پیش میاد با من شاد باشه منم همینطور جایی که اون هست نباید خودم باشم برای همین بودنش اذیتم میکنه.همسرم بیشتر با دوستاش شاده و بودن من براش خیلی سنگینه وقتی ناراحت میشه من میشم کیسه بکسش اینقدر سرم داد میزنه تا من گریه بیفتم و التماسش کنم که این وضعیت رو تموم کنه تا تمومش انگار اشک من ارضاش میکنه و اعصابش رو راحت میکنه حالا چه سرکار مشکل داشته باشه چه با من مشکل داشته باشه.حس میکنم مشکل روانی داشته باشه اخه با پسرم هم همینطوره وقتی باهاش بازی میکنه پسرم فقط گریه میکنه انگار این همسرم رو شاد میکنه به شکلی که پسرم بهش میگه نمیخواد باهاش بازی کنه ولی اون دست بردار نیست.من و همسرم خیلی از هم دوریم اون هیچ وقت اجازه شناختش رو به من نداده
-
عزیزم؛ وقتی هنوز وجودش و عمق احساساتش رو نشناختی، چطور میتونی قضاوت کنی که ایشون مشکل روانی دارن؟
باید بهش نزدیک بشی، اون هم قدم به قدم و این کار میسر نیست مگر با تغییر رفتار شما در درجه اول در مواقعی که ایشون ناراحت یا عصبانی هستند. یعنی مدیریت و کنترل اوضاع توسط شما وقتی ایشون زیادی درگیرند.
باید تغییر روش بدی، وقتی عصبانی هستش به هیچ وجه باهاش صحبت نمیکنی، وسایل رفاه ش مثل غذا و مرتب بودن لباس و خونه رو انجام میدی، موقعیت رو ترک میکنی و انتظاری ازش نداری؛ سکوت میکنی.
عزیزم احساس میکنم شما و همسرتون بسیار بسیار از هم دور هستید. باید شروع کنی تا گرما به زندگیتون برگرده.
شما باید با روشهای غیرمستقیم همسرت رو متوجه محبت خودت بکنی؛ باید دریچه ی قلب همسرت رو باز کنی به روی خودت. مثلا:
به صورت غیرمستقیم جوری که همسرت بشنوه توی اتاق وقتی با پسرت هستی؛ از پدرش و خوبی هایی که داره با لحن خیلی خیلی پرمحبت برای پسرت تعریف میکنی؛ ولی اصلا به روی خودت نمیاری که همسرت میشنوه یا نه؟! گاهی برای دل خودت و حرفهایی که توی قلبت هست و احساسات خوبی که نسبت به همسرت داری نامه مینویسی و گاه گاهی جوری برنامه می چینی که همسرت بخونه؛ کاملا اتفاقی و نامحسوس باید باشه!
عطری رو که شما خیلی دوست داشتی و وقتی میزنه عاشقش میشی میگیری و توی خونه به لباس های خودت و پسرت میزنی.
موقع تاکردن لباسهاش، عطرش رو بو میکنی و به پسرت میگی: میبینی که بوی عطر بابا چقدر قشنگه؛ اصلا آدم رو دیوونه میکنه! پسرم اولین چیزی که باعث شد عاشق بابات شم همین بوی عطرش بود؛ هنوز هم که هنوزه عاشق بوی عطرشم.
موقع حضور همسرت توی خونه؛ غذاش رو براش آماده کن؛ به خودت برس و بعد توی اتاق از آهنگ های عاشقانه استفاده کن. اگر ممکنه یه تغییر دکوراسیون توی فضای خونه بده!
باید با تلفن که حرف میزنی در حضور همسرت؛ حرف رو بکشونی به وضعیت زندگیت و غیرمستقیم از خوبی های همسرت تعریف کنی؛ اعلام رضایت کنی و بعدش یه کم از خواسته ی دلت براش بگی.
میخوام شروع کنی و نتیجه رو اعلام کنی!
عجله نکن؛ همسرت باید به تدریج جذب محبت شما بشه! زمان بره و اصلا نباید ناامید بشی!:43:
-
دل عزیز از راهنماییهات ممنونم ولی ببین من اصلا اخلاقم به زنها شباهت نداره بیشتر منش مردونه دارم جوری که توی اشناهام همه میگن اشتباهی زن شدم و خدا اشتباه کرده.دل اینا رو گفتم که بگم من از اینهایی که گفتی خیلی سر درنیاورد میشه یه هوا بیشتر برام بگی چیکار کنم؟ممنون عزیز:stupid:
-
عزیزم؛ شما هرچقدر هم که منش مردونه داشته باشید، در فطرت و ذات شما یک زن قرار داره با روحیات و احساسات زنانه!
باید عشوه گری؛ ناز و محبت خالص زنانه رو به پای همسرت بریزی. چون شما ظاهرتون یه کم سخت و البته سرد هستش؛ البته منظورم طبیعت چهره تونه، ما سعی میکنیم اول از روشهای غیرمستقیم همسرتون رو متوجه زیبایی های زنانه ی شما کنیم؛ بعد در درجات بعدی باید این گرما و محبت رو به چهره تون بیارید. باید توی رفتارهاتون و تن صدا و کلمات و لحن زبانتون محبت جاری بشه. باید تمرین کنید تا زبان بدنتون پر از گرما و محبت باشه.
جلوی آینه وقتی شوهرت نیست تمرین کن. به خودت نگاه کن و کلمات پرمحبت بگو. اصلا قربون صدقه ی خودت برو.
ببین چه شکلی میشی.
البته اول کار اصلا نباید به صورت مستقیم به همسرت توجه کنی!
با همون کارهایی که توی پست قبلیم ازت خواستم شروع کن به همسرت غیرمستقیم محبت کردن!
-------------
بعد هم عزیز دلم، شما باید با تمام وجودت و قلبت بخوای که زندگیت رنگ و بوی مهر و محبت بگیره و این نیت درونی و قلبیت روی رفتارهات جاری بشه تا همسرت سیگنال های محبت رو از شما دریافت کنه! انرژی مثبت رو توی خونت پخش کن!:72::72:
-
حتما دل عزیز ازت خیلی ممنونم:72: