بارها اینجوری که شما میگید با هاش صحبت کردم ولی حرف اون اینه همینه که هست نمی تونی تحمل کنی برو می گه نمی تونم برات فیلم بازی کنم
- - - Updated - - -
به من اعتماد داره می دونه که دیگه اینکارو نمی کنم
بدش میاد من برم سمتش می گه مرد باید بیاد سمت زن
نمایش نسخه قابل چاپ
بارها اینجوری که شما میگید با هاش صحبت کردم ولی حرف اون اینه همینه که هست نمی تونی تحمل کنی برو می گه نمی تونم برات فیلم بازی کنم
- - - Updated - - -
به من اعتماد داره می دونه که دیگه اینکارو نمی کنم
بدش میاد من برم سمتش می گه مرد باید بیاد سمت زن
فرشته مهربون کجایییی؟؟؟؟؟
امروز سر این که من گفتم نمی یام خونه مادرت دعوامون شد و حدود دو سه ساعت با هم جروبحث کردیم و همه گذشته ها رو کشیدیم وسط و فحش و ......
اون اول گفت بیا برو خونه بابات و طلاق بگیریم ....ولی خودش پشیمون شد و منم به خاطر اینکه کم نیارم لباسمو پوشیدمو و گفتم دیگه نمی خوام و.....
خلاصه اون اومد منو نگه دار و ارومم کرد و منم گفتم باید دستت بذاری رو قران بگی واسه چی موندی با من اونم دستش رو گذاشت رو قران و گفت به خدا از دستت ناراحتم ولی واسه خودت موندم نه به خاطر کس دیگه ای و یا به خاطر ابرو نموندم و گفت همه بدبختی های ما به خاطر اینه که تو از من خواستگاری کردی و بیا گذشته رو فراموش کنیم و زندگی کنیم و بچه دار شیم
قرار شد واسه هم نامه بنویسیم حالا من می خوام نامه بنویسم کسی می تونه کمکم کنه که تون بگهم چی ناراحتم می کنه و چی می خوام ....
حیف شد چه موقعی فرشته نیست؟خودت چه جملاتی دوس داری بنویسی شایدتونستیم کمکت کنیم؟
سلام مهتاب
در نامه ات تمام ناراحتی ای که داری از اینکه روال عادی ازدواج نکرده ای را بگو و بگو همین باعث شده تصور کنم که تو واقعاً منو
دوست نداری ، و بخاطر عذاب وجدان و آبرو با من زندگی می کنی و این اذیتم می کنه .
تمام نامه ات همین باشه که اون شکل ارتباط پیدا کردن و خواستگاری از او و .... چون خلاف میل باطنی ام بوده و میل باطنی ام
می خواسته که کسی خودش منو انتخاب کنه و بیاد خواستگاری و .... باعث حال خراب منه . و .... در آخر بگو از این وضعیت
خسته ای و دوست داری این گذشته و آنچه بوده را فراموش کنی . دوست داری باور کنی که واقعاً دوستت داره و باور کنی که نه
بخاطر عذاب وجدان و آبرو بلکه بخاطر خودت میخواد باهات زندگی کنه . بگو میخواهی که بهت کمک کنه اینها را باور کنی . بگو
فکر می کنم نیاز دارم به یک روانشناس مراجعه کنم تا اون گذشته و روند اشتباهی که داشتم برای خواستنت رو از ذهنم پاک
کنه و .... بگو خسته ام ، خیلی خستخ ام از این حال روحی ... بگو دلم آغوشت رو ب اطمینان به اینکه واقعاض منو بخاطر خودم
دوست داری میخواد ، دلم مهربانی عمیق و از ته دلت رو میخواد ، به امید دادنها و دلداری دادنهات نیاز دارم . به اینکه پشتم باشی
و با اطمینان بهت تکیه کنم و دردمو درمان کنم نیاز دارم . به اینکه منو نزد یک روانشناس ببری تا روحیه ام تغییر کنه نیاز دارم . به
دلگرمی هات نیاز دارم . به باور عشق و علاقه ات نیاز دارم و ...... بگو احساس من جز تو کسی را ندارم اما همه حسم اینه که در
قلب تو جایی ندارم و این خیلی غذابم میده ......... کمکم می کنی ؟؟؟
با این محتوا نامه بنویس براشو ترغیبش کن که با هم نزد یک روانشناس بالینی بروید .... به کمک روانکاوی گذشته و احساس
گناه مزمن شده را می توانی از بین ببری و .....
زندگیت روبراه میشه فقط کافیه خودت بخواهی و همت کنی .
مهتاب شوهرت واقعاً و قلبا دوستت داره . اینرا مطمئن باش ... اگر دوستت نداشت هرگز این همه سال تمکین نکردن تو برای
بچه دار نشدن را تحمل نمی کرد و ... خیلی رفتارهای دیگرش که از نظر کارشناسی نشان دهنده علاقه اش به تو هست . او ترا
متفاوت از دیگر دخترای فامیل میدونه و همین را از تو خیلی دوست داره و هرچه با خودش هم مرور میکنه حاضر نیست به
گذشته برگرده و کس دیگری را انتخاب کنه .
اما تو نیاز داری از این بابت توسط خود او به اطمینان برسی و این نامه میتونه کمک کنه .