-
درمورد رابطه همسرت با خانوادت اون موقع ها که ناراحتیشو به خودت میگفت برخوردت چی بود؟خیلی وقتها لازمه حق رو به همسرت بدی حتی زمانی که حق با اون نیست و هیچ توضیح اضافه ای ندی تا اون از صحبت کردن با شما ناراحتیش فروکش کنه و دیگه به فکر جواب دادن به اونا و تلافی کردن نیفته.
دوم درمورد رابطه دوتاییتون.خیلی بهش محبت کن و توجه کن بهش.مردا واقعا دوست دارن چشم بشنون.واسه همه کارهای معمولی خونه یه "چشم عزیزم" بلند بهش بگو.بذار حس کنه مرده.وقتی رو این زمینه حساسه یعنی شما میتونی از همین نقطه وارد شی.باید اونقدر بهش بها بدی که دیگه دنبال این نباشه چیزیو بهت ثابت کنه.تو تصمیمات معمولی این جمله رو تکرار کن.اگه شوهرم میخواد حتما.حرف حرف شوهرمه و ...
بعدا میتونی تو تصمیمات نظر بدی.گاهی بگو من که هر چی شما بگی اجرا میکنم اما خودم دلم میخواست....
مردا موجودات پیچیده ای نیستن و از محبت واقعا تاثیر میگیرن
-
خوب. مشکل شما تا حدودی مشخص شد. همسر شما یک مرد سنتی است. اما شخصیت شما فرق می کند و مدرن تر از او فکر می کنید. در واقع مشکل شما تفاوت دو شیوه زندگی و تفکر سنتی و مدرن است. البته من نمی دانم او تا چه سنتی است و شما تا چه حد مدرن هستید. در واقع باید اطلاعات بیشتری از خود شما داشته باشیم. پس این اطلاعات را لازم داریم:
1- سن شما و همسرتان
2- تحصیلات و شغل شما و همسرتان
3- چگونگی آشنایی و ازدواج
4- مسئولیت مالی در خانه شما به عهد چه کسی است؟ آیا هر دو کار می کنید و زندگی را می گردانید؟ به هر صورتی هست توضیح دهید.
5- تقسیم بندی وظایف زندگی بین شما وجود دارد یا خیر؟
6- آیا احترامی که همسرت از خانواده شما انتظار دارد و وظایفی که از خانواده شما توقع دارد در خانواده خودش اجرا می شود؟ مثلا با دامادهای خانواده. اگر داماد ندارند آیا خانواده مادرشوهر شما با پدرشوهر شما این رفتاری را که همسرت انتظار دارد داشته اند؟ همین کارها را برای پدرشوهر شما کرده اند؟ امکانش هست که پدر شوهر شما با خانواده مادرشوهرتان اختلاف داشته و همسرتان تحت تاثیر قرار گرفته باشد؟
7- رفتار خانواده همسرت با او چگونه بوده است؟ آیا به او بی توجهی شده ؟ تبعیض بین فرزندان بوده است؟ بعضی مردها در خانواده بدرفتاری حالا از هر نوعی می بینند و سعی می کنند در بزرگسالی آلام کودکی را تسکین دهند و حقی را که فکر می کنند ضایع شده جبران کنند.
8- زنان خانواده همسرتان چه وضعیتی دارند؟ آیا حق اظهار نظر دارند؟ آیا تاثیر گذار هستند؟ کلا باید ببینی زندگی شما با خانم های خانواده همسر چه تشابهات و تفاوت هایی دارد. با جواب به این سوال می توان این فرض را رد یا تایید کرد :شاید رفتار همسر شما تحت تاثیر یک الگوی تربیتی به وجود آمده است و این الگوی رفتاری مردها در خانواده همسرتان شایع است و کار بدی نیست.
من چند روزی به نت دسترسی ندارم. بنابراین نمی توانم فوری پاسخ دهم. اما پاسخ شما به این سوالات ابعاد مشکل شما را روشن می کند و دوستان دیگر بهتر راهنمایی می کنند.
-
reyhan عزیز من به همسرم خیلی محبت می کنم.همونطور که شما گفتید دائما به منمی گه:فقط بگو چشم.اما می ترسم عادت همیشگی اون بشه اونوقت همین یک ذره اعتماد به نفسم هم از دست خواهم داد.
نوپو عزیز من به سوالات شما تک تکجواب می دم و از توجهت ممنونم:
1- من 27 سال همسرم 32 سال
2-تحصیلات من فوق لیسانس شغل خانه دار همسرم لیسانس شغل آزاد
3-ما با هم 7 سال دوست بودیم و بعد ازدواج کردیم
4-مسئولیت مالی کلا به عهده همسرم هست
5-من کارهای خونه و همسرم کارهای بیرون در مواردی که خسته نباشه و کار مورد نظر سنگین باشه کمک می کنه البته اوایل خیلی کمک من می کرد اما الان نه مخصوصا وقتی مهمون دارم اصلا کار نمی کنه و می گه خانواده تو پر جمعیت هستند خواهرات باید کار کنن نه من. من مردم تا وقتی این همه زن هست لزومی نداره من کار کنم.
6-من از گذشته اونها هیچی نمی دونم داماد هم ندارند که بفهمم چگونه رفتار می کنن .اما با من رفتار توام با احترام زیاد دارند
7-همسرم من توی خانواده اش بیشترین احترتم و محبت رو داره اما فکر می کنم مرد سالاری رو از پدرش به ارث برده.و متاسفانه پدرش هیچ احترامی برای مادرش قائل نیست.
-
سلام من دقیقا نمیدونم جوابتونو چی بدم من یه کاربر تازه واردم ولی خصوصیاتی که شوهرتون داره میشه گفت که شوهر من هم این رفتارهارو داره بنظرم اصلا باهاشون لج نکنید با تفاهم وسیاست های زنونه استفاده کنید شاید بهتر شد:43:
-
سلام دوست عزیز.آخه تا کی ما زنها مجبور باشیم خودمون نباشیم و دائم سیاست به کار ببریم.
-
.
- - - Updated - - -
سلام هیون عزیز. ببخشید کمی دیر آمدم. اما عوضش بیشتر فکر کرد. دو سه موضوع مهم در نوشته های شما هست که من به آنها اشاره می کنم و نکته هایی که با این موضوعات مهم در ارتباط هستید لیست می کنم:
الف ) شما و همسرتان هفت سال با هم دوست بودید و بعد ازدواج کردید:
1- شما در پست اول خود گفته اید که شما و همسرتان تصمیم گرفته اید بعد از ازدواج تغییر کنید اما این پروژه ناموفق بوده است.
2- همسرتان از شما خواسته پوشش چادر را انتخاب کنید که خودتان تمایلی نداشتید. اما قبول کردید و بعد از مدتی کنار گذاشتید و به حالت اول برگشتید.
3- همسرتان با اینکه در مدت دوستی حتما فهمیده خانواده شما چگونه هستند قبول کرده با شما ازدواج کند با اینکه همان موقع هم می دانسته از روش خانواده شما خوشش نمی آید. یعنی این موضوع مهم را نادیده گرفته است و تصمیم گرفته است بعد از ازدواج تغییراتی در رفتار خانواده شما ایجاد کند.
4- شما هم احتمالا همین روش همسرتان را داشته اید اما به شکل دیگر. در مدت هفت سال به احتمال زیاد فهمیده اید که ایشان رفتار مردسالارانه و تحکم آمیز دارد. حداقلش این است که اگر هم به طور کامل متوجه نشده اید حتما سرنخ هایی دیده اید. شما از این رفتارها خوشتان نمی آید. اما به دلایلی ( شاید دوست داشتن و علاقه) تصمیم گرفته اید با او ازدواج کنید و به تغییر بعد از ازدواج متکی باشید.
نتیجه گیری :
شما و همسرتان یکدیگر را همان طور که هستید قبول نکردید و تصمیم گرفتید یکدیگر را تغییر دهید. هر کدام به شکلی. شاید با هم قرار گذاشتید که این تغییرات را ایجاد کنید. خوب این مساله یک خطای فکری رایج است. توضیحش اینکه دختر و پسر در دوران دوستی تحت تاثیر علاقه و هیجان نسبت به یکدیگر هستند. خودت بهتر از من می دانی که حالت و تفکر آدم در دوران دوستی با ازدواج بسیار متفاوت است. اصلا دل کندن از یک رابطه چند ساله و از نو رابطه ای را شروع کردن کاری است که هر کسی نمی تواند انجام دهد.
برای همین خیلی ها مواردی را که مهم هستند کنار می گذارند یا تصمیم می گیرند بعد از ازدواج آن را تغییر دهند. این تفکر و این روش امروزه از نظر علم روانشناسی مردود است. وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند باید یکدیگر را پذیرفته باشند و با هم سازگار باشند نه اینکه یکدیگر را تغییر دهند. اساس زندگی خانوادگی سازگاری است.چرا ؟ چون تغییر و تحول افکار و رفتار بسیار پیچیده است. تغییر به یک انگیزه ی درونی نیاز دارد که از درون خود انسان بجوشد. انسان احساس کند نیاز به تغییر دارد. نه به خاطر کس دیگر. تغییری که در مدت رابطه دوستی وعده آن داده می شود به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و پایدار نخواهد ماند. مثل همین الان شما. به خصوص اگر آدم بفهمد که کسی می خواهد او را تغییر دهد موضع دفاعی می گیرد و زیر بار نمی رود. شما و همسرتان باید این نکته را بپذیرید. الان دیگر مثل دوران دوستی نیست که با این وعده ها به خود و یکدیگر ، زندگی کنید. الان دوران زناشویی است که زندگی جدی و احساسات فروکش کرده است. بنابراین رکن این دوره از زندگی برای هر دوی شما سازگاری با یکدیگر است که با تغییر یکدیگر تفاوت دارد. سازگاری یعنی دو نفر با دو شیوه متفاوت فکر و رفتار در کنار هم بدون تنش و در آرامش زندگی کنند و کمترین اصطکاک بین آنها باشد.
موضوع مهم دیگر را در یک پست جداگانه بعدا می گویم که پستم طولانی نشود.
- - - Updated - - -
-
مرسی دوست خوی و مهربونم .ممنون ازت. من حرف شما رو کاملا قبول دارم و اخیرا سعی کردم همسرم رو اونطور که هست بپذیرم و با کسی مقایسه نکنم .دوست دارم از خردمندی شما باز هم استفاده کنم .من چطوری باید اعتماد به نفسم رو در مقابل همسرم بالا ببرم و قدرت نه گفتن رو در مقابل اون پیداکنم؟چگونه این مشکل رو حل کنم :همسرم هم منو بپذیره و نخواد تغییر بده.
-
در مقابل همسرم واقعا کم آوردم نیاز دارم کمکم کنید اما هیچ کس نیست دارم افسردگی می گیرم کمکم کنید چرا کارشناسا به تاپیک من سر نمی زنن؟
-
خانم هیون موضوع سازگار شدن زن و شوهر یک موضوع تخصصی است که امیدوارم فرشته مهربان کمک کند. اما یک نکته ی دیگر هم بود که می خواستم به شما بگویم. یکی از دلایل مشکل شما این است که حریم خصوصی در زندگی مشترک نداری. شما وظایفی در مقابل همسرت داری که باید انجام دهی و کارهایی هم هست که برای حفظ زندگی مشترکتان باید انجام دهید. اما به جز این دو مورد بقیه امورتان مسئله شخصی شما است و کسی نمی تواند از این بابت به شما ایراد بگیرد. شما در زندگی خود این مرزبندی را مشخص نکرده ای و به همین دلیل همسرت حق خودش می داند که در همه امور شما دخالت کند. همسرت به عنوان یک مرد حقوق زیادی دارد اما باید مشخص شود دقیقا حیطه و مرزهای دخالتش کجاست. مثلا اینکه خواهرهای شما باید کمکتان کنند به او مربوط نمی شود. چون نه کارهای خانه به عهده او است و نه حقی از او ضایع می شود. اینکه پدرتان باید کمک مالی کند حرف نادرستی است چون اداره زندگی مشترک به عهده مرد خانه است و کسی وظیفه ندارد به او پول بدهد. این را می دانم که یکی از چیزهایی که باعث ناسازگاری می شود همین مشخص نبودن حقوق و اختیارات زن و شوهر است. پس باید با همسرتان وقت بگذارید و این امور را دقیقا مشخص کنید و هر دو رعایت کنید. باید برای این کار مهارت های گفتگو و گوش کردن را بلد باشید و مطالعه کنید. امیدوارم فرشته مهربان راهنمایی کند.
-
نوپوی عزیز من بهش می گم اما قبول نداره مثلا حتی در این مورد که این پتو کثیف هست یا نیست هم نظر خودش رو به من تحمیل می کنه چرا دخالت می کنه چون شستن پتو یا بردنش به خشک شویی کار اونه .یعنی تو مواردی دخالت می کنه که انجام اون کار بهش مربوط بشه .مثلا چون من ازش می خوام توی بردن سفره کمک کنه پای خواهرام رو وسط می کشه البته این فقط در مورد این صدق می کنه که مهمون خانواده من باشن. وقتی بهش می گم مثلا این موضوع مربوط به زن خونست می گه :مرد در مورد همه چیز اختیار تصمیم گیری داره .