نوشته اصلی توسط
bird.1
گفتم خدانگهدار چون ياد حديثي افتادم كه ميگن حضرت علي درد دلشو فقط با خدا ميگفت و هميشه توي يك چاه غصه هاشو ميگفت.
حرفايي كه ميزنم اصلا گلايه نيست وفكر نكنين قصد شكايت دارم.خيلي خيلي خيلي از همتون متشكرم كه همراهم بودين.من كه هيچوقت خوبياتونو فراموش نميكنم.اصلا قصد جلب توجه ندارم.
"من نميدونم گفتن دردو دل يعني بدبخت جلوه دادن خودم؟
"من نميدونم حرف زدن درباره گذشته اي كه خواستم با كمك شماها به دست فراموشي بسپرم يعني بيچاره بودن من؟
"من نميدونم همدردي يعني چي؟
"من نميدونم چرا نبايد با جنس مخالف اينجا حرف زد؟
"من نميدونم چرا گفتن احساسم يعني توجه به جنس مخالف؟
"من نميدونم چرا اينهمه مشاور به من نگفتن مهر طلب اما كساني كه ميان اينجا دنبال برچسب زدنن؟
"من نميدونم چرا من بايد قوي باشم اما خدا منو احساساتي وشكننده خلق كرده؟
"من هيچي نميدونم براي همين براي كسي پستي نميزارم تا اگه مرحمش نبودم زخمش نباشم..............
"من هيچي نميدونم براي همين اينجا اومدم تا بفهمم.تا بدونم.تا به كسي نگفته باشم وفكر كنه بدبختم.
بابا اصلا چرا خودتون اينجايين؟چون مستاصل ميشيد.چون عصباني ميشيد.چون درمونده ميشيد.اما ميخواين بدبخت نشين.
تا الان بزرگترين محرم رازم خدا بوده(ادعا نميكنم.اندازه خودگنهكارم بهش نزديك ودور شدم)
از حالا هم بازم همونه..................................
همتون گل وخوبيد.من تحمل نداشتم.