نمایش نسخه قابل چاپ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط curious5749
داداش گلم مرسی خیلی نظر منطقی ارسال کردی بخدا منم همینجوری فکر می کنم مثل شما اون دوستانی که میان میگن ببخشش و اینا درسته بخشش باید باشه ولی بعضی ها واقعا شورشو در میارن من بازم میگم من در جایگاهی هستم که واقعا می تونستم هر کاری بکنم تک فرزند بودم خداروشکر وضع مالی بنده خوب بود و....
ولی اخه منی که پاک زندگی کردم اونم تا 25 سال حق منه یکی نصیبم بشه که فکرش واقعا عذابم بده تا اخر عمر بهش شک داشته باشم
خیلی سخته
مرسی برادر عزیز خوشحالم کردی مرسی تشکر
من خودم با روابط قبل از ازدواج کاملا مخالفم
و مثل اینکه دوستان بد برداشت کردن
مطمئن دنبال فردی هستم که قبل ازدواج روابطی نداشته باشه و این برام یه ارزشه
اما بد بینی پرخاشکری و غیرت بی جا و عدم انعصاف پذیری واقعا مشکلاتی هستن که تو زندگی مساله ساز میشن
شاید لحن بیان من بد بوده و عذر میخوام
بازم عذر میخوام اگه برخورد بدی داشتم و موجب تکدر خاطر دوستان عزیز شدم
جناب بی وفا باید چشم هاشو بیشتر باز کنه
سلام
همیشه انسانهای خوب لیاقت بهترین رو دارن.حق دارید حساس باشید واقعا جامعه بدی داریم.من که خانم هستم ماجرای این خانمهای متاهل رو می خونم به شما آقایونی حق میدم..
این چیزا زیاد دیدم تو دانشگاه و محیط کار از خانمهای متاهل.
تو شناخت با حوصله رفتار کنید عجله نکنید از محیط و دانشگاه و آشنایان تحقیق کنید و توکل به خدا بهترین نصیب شما میشه.فقط به ظاهر از روی پستهای شما متوجه شدم صبرتون کمه و حساسید.
زندگی علاوه بر پاکی چیزای مهم دیگه هم داره مثل گذشت و...البته شما جوان مصممی هستید حتما هر وقت به مشکلی بر بخورید پیگیری میکنید.
امثال شما هم کم هستند.
زندگیفقط یک طرف نیست.رو خودتون و شناخت رو زندگی مشترک بیشتر کار کنید.
براتون آرزوی خوشبختی دارم.
مرسی خواهر عزیزمنقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa63
بله صبر بنده خیلی کمه باور می کنی
ولی در مورد حرفات باور کن حرفای دلمو زدی حالا انشالله فردا دارم میرم برای تحقیق این روزا از کارو زندگی افتادم این خانواده ها چرا وادار می کنن ما هارو به ازدواج
بازم مرسی از تموم حرفات بخدا خوشحالم می کنید تک تکتون با نظراتتون
حالا توکل کردیم به خدا ولی حالا فردا می رم برای تحقیق اما من تحت استرس قرار گرفتم و سوالات مصخره ای پرسیدم اگر 1%خدای نکرده جور در نیاد میترسم ابروی من بره بعد حرف در بیارن این اقا اینجوریه اونجوریه شهر ما زیاد بزرگم نیست الان ترسم از اینه
دوستان نظرات و انتقادتونو میشنوم
مرسی دوستان گل
- - - Updated - - -
دوستان یکمی در مورد همونی که نمی خوام از روی خجالت اسمشو بگم(بکا....)اینو شما ها میگید نپرسم و تقاضایی نکنم ولی راه دیگه ای هر چند دارم فکر می کنم وجود نداره چیط.ری بیان کنم حجب و حیای یه پسر ایجاب نمی کنه از جنس مخالف خودش بپرسه که در مورد این نظراتتونو می خوام بدونم از خانوادمم نمی تونم بپرسم بازم خجالت از این نمی زاره مسئله رو بپرسم منتظر راهنماییتون هستم
این قضیه گواهی که شما میگید یک جور بی احترامی به یک دختر میشه.آخه یک دختر تا این حد باشه که رو این موضوع بیخیال بوده باشه.حتما ازدواج سنتی رو انجام نمیده و میترسه.
ولی خوب این فقط احتمال هست.مگر به مادرتوت بگید که بگن ما رسم داریم از این جور چیزا.دیدم تو آشنایان که مادر شوهر به مادر دختر خیلی با احترام گفت ما رسم داریم.
ابن گواهی رو بگیریم که خدای نکرده اگر ذوران نامزدی مشکلی پیش اومد ما همین طور دوباره دخترتون رو با همین گواهی به شما نشون بدیم.
مثلا بگه اگر بعدا دختر شما پسر ما رو نپسندید.نگن طوری که اازشما اونا بد بین بشن.ولی تو آشنایان ما از دخترها خواستن دقیقا با همین لحن گفتن.بیان خیلی مهمه.
ولی حساس نباشید با تحقیق هم متوجه میشید.
حالا باز خودتون و کارشناسا بهتر میدونید.این بر اساس تجربه گفتم
موفق باشید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa63
بله منم جای اون خانوم بودم بهم بر می خورد ولی خانوادهم نمی تونم بگم بعضی حرف هارو میشه گفت ولی در مورد این اینقدر معنیش زننده هست طرف میشنوه ترس میگیرتش گفتم سابقه داره تو دوستان خانوادگی بنده 2تا شون بنده خدا ها یکیشو خبر دارم بدبخت شد مردنشو داشتم می دیدم با چشام واقعا عذاب اوره
ما هم با این خانواده ای که رفتم خواستگاری اشناییت نداریم اگر اشنا بود راحت می تونستم امارشو در بیارم نمی دونم شما میگی با تحقیق حل میشه اخه نمی شه خواهر من چجوری برم از درو همسایه بپرسم این که نتیجه نمی شه
به هر حال مرسی خواهر من
فقط با تحقیق شخصیت شخصتو تا حدودی می فهمه.ولی تا نباشد چیزکی مردم نگویند جیزهانقل قول:
نوشته اصلی توسط بی وفا
تنها راهش اینه که مادرتون بگه به نظر من.اونم که براتون سخنه.پس توکل به خدا کنید
بی وفا ، فکر میکنم اگر که مستقیم این موضوع گواهی سلامت رو مطرح کنی ، مستقیم جواب رد میشنوی .
اصلا شما اگر به این دختر خانم اطمینان نداری برای چی میری خواستگاریش ؟
باید قبل از خواستگاری تحقیق میکردی ، ولی الان هم دیر نشده ، یکم از همسایه ها شون پرسو جو کن . ( ولی غیر مستقیم ) و این کار رو به عهده یک خانم بزار . که چطور دختریه .( ولی خیلی هم به حرف اطرافیان اطمینان نکن ، شاید از روی حسادت بد بگن )
شما اگر یکم صبوری کنی و با دخترخانم مورد نظرت یکم رفت و آمد کنی و باهاش صحبت کنی ، لابه لای صحبتاش خیلی میتونی بفهمی که چطور آدمیه و توی چه دنیایی سیر میکنه . اهمیت موضوع گواهی سلامتش رو برات درک میکنم ، ولی هیچ وقت مطرحش نکن ....
بی وفا شما خیلی روی یک موضوعی کلیک میکنی و خیلی دیگه بهش دقت میکنی و شاید این دقتت باعث بشه که حواست از مسایل خیلی مهم تر پرت بشه .
مثل جریان خنده اطرافیان ، و یا صندلی و یا عموشون که اومده بودن
مطمئن باشید انقدر آینده زندگی دخترشون براشون مهم هست و استرسش دارند که عموشون رو به عنوان یک پشتیبان ( نمیدونم چه کلمه ای بگم که منظورم رو متوجه بشی ) و یا یک همراه اون شب دعوت کردن ، اصلا ربطی به فضولی نداره خودت رو درگیر این مسایل کن .
به جای این کار بشین فکر کن که چطوری باهاش صحبت کنی که منظورت رو بهش برسونی بدون اینکه بهش بر بخوره
مرسی عزیز از نظرتنقل قول:
نوشته اصلی توسط tamanaye man
سلام شاه داماد :). دوستان من جوانه و بی وفای عزیز با کل کل کردن هیچ کدومتون به جایی نمی رسید. لطفا ادامه ندین.نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی وفا
بی وفا جان من هم کاملا موافق شما هستم و اصلاااااااااااااااااا روابط خارج از محدوده رو چه برای دختر چه برای پسر تحت هر عنوانی رو نمی پسندم. شاید نتونستم منظورم رو خوب بگم. چون با نوشته نمی شود خ مفصل گفت. من هم به عنوان دختر نمی پسندم طرف مقابلم همه رو تجربه کرده باشه. این فقط مختص اقایون نیست دوست من. نه خودم اهل این چیزا هستم نه از ادمای اینجوری خوشم می اد. این ارتباطات منشا خ خ خ از خیانتها و مشکلات آتی زن و شوهر هاست. من خودم به شخصه اصلا به چنین انسانهایی اعتماد نمی کنم. منظور من این بود که حیا جز مهمترین مهم هاست است ولی فقط رو اون فوکوس نکنید مهم های دیگه هم هستن مثل اخلاق و ایثار و مسولیت پذیری و نقطه اشتراک هم خ مهم. همین من قصد دیگه ای نداشتم. اگر هم می ام جواب می دم و نظر می دم نه اینکه رفته باشم بغداد و حالا بخام برگردم. به خاطر این که خاطره ای داشتم از یکی از پسرهای فامیلمون. ایشون خ پاک و مهربوون و همه چی تمام بودن. در اولین خاستگاری به خاطر حجب و حیاو همون نظرات فلسفی شیفته خانمشون شدن. والان خ خ خ غمگین هستن و می گن که فقط به خاطر فرزندوشون دارن ادامه می دن.
تنها نظر من این بود اما برداشتهای شما خلاف واقعیت شخصیتی من بود. جا داشت از خودم دفاع کنم. حقیقتش با دیدن پاسختون دیگه انگیزه ای برا پاسخ ندارم.
در ضمن شما بعد از اینکه دیدین پیغامتون چندتایی شده می تونین ویرایش کنین دکمه اش کنار ارسال پاسخ هست
براتون ارزوی خوشبختی دارم. خدانگهدار