سلام
راه حلی که بهت گفتم رو نیمه رها کردی ؟
تو بلند مدت جواب میده
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
راه حلی که بهت گفتم رو نیمه رها کردی ؟
تو بلند مدت جواب میده
سلام
اینکه شما در دوران عقد هستید دست شما را برای جدی تر عمل کردن باز میکنه .
یکم >> مهم ) شما همینطوری که هست را در نظر بگیریدش و به تغییر او فکر نکنید و ضعفهای دیگر را هم اضافه کنید و بسنجید که با چه مشکلاتی در زندگی مشترک مواجه می شوید
و تا به پذیرش همه اون مشکلات نرسیدی عروسی نکن و مطمئنش نکن که باهاش زندگی خواهی کرد ( 7 سال دوستی تحریف شناختی بوجود آورده و شما فقط روی خط احساسات بودید
نه منطق .از این به بعد آنچه از هم نمی پسندید رخ می نماید )
دوم ) همسر شما به شدت در حالت کودک هست و بلوغ کافی برای اداره زندگی را پیدا نکرده . خرج احساسات دوران دوستی هم همین ها را رسانده و به این حالت دامن زده ، اما
شما سرخوش از اون حال و هوا و بی خبر از نشانه های بالغ بودن و فاکتورهای مهم برای زندگی به دوستی ادامه دادی و .....
سوم ) متأسفانه این اعتیاد هست . مسائل اعتیاد زا فقط به مخدرهای تغذیه ای خلاصه نمی شود . هیمن برنامه های رسانه ای از سوی صاحب امتیازهای آنها برای کسب سود بیشتر
و بالا نگه داشتن بازار مصرف به گونه ای طراحی میشه که اعتیاد آور باشد . بخصوص بازیها و تولیدات پرونو ( تجارت سکس و بازی ) لذا راه درمان هم باید بطور تخصصی دنبال بشه یعنی
نیاز هست به روانشناس بالینی مراجعه کنید تا با شناسایی ویژگی های شخصیتی و خلاء های وابستگی آفرین و زمینه ساز اعتیاد با کمک به رفع همون روزنه و زمینه ها درمان اعتیاد
صورت گیرد .
خوشبختانه این نوع عتیاد فقط با روان درمانی حل شدنی هست و مثل اعتیاد به مخدرهای تغذیه ای ( انواع مواد مخدر ) بدن آنگونه آلوده نمیشه که درمان فیزیولوژی هم بخواهد .
چهارم >> مهم ) اکنون شما می توانی با قاطعیت به او اعلام کنی که میخواهی تجدید نظر کنی و با این رویه نمی توانی به زندگی با او فکر کنی و مدتی از او دوری کن و مشاوره
برو و واقعاً بخواه که شناخت دقیقتری پیدا کنی و آنچه که در آینده با آن مواجه خواهی شد را به کمک مشاور در بیار و جدی فکر کن روی آنها که آیا می توانی بپذیری و کنار بیایی و
منجر به طلاق در آینده نخواهد شد ؟؟
پنجم ) اگر همسرت به تکاپو افتاد و از ترس از دست دادنت کفت دیگه کمتر استفاده می کنم . خیلی جدی بگو این یکی از موضوعات هست . با شناخت بیشتر این مدت که دیگه از حالت
دوستی خارج شدیم . چشمم روی خیلی چیزها باز شده و .... نیاز می بینم که مشاوره بریم و تصمیم درست بگیریم ، زندگی شوخی و بازی نیست و صحبت یک عمر هست اونم عمری
مسئولیت و شرط کن که باید با هم نزد روانشناس بالینی برویم . تأکید می کنم نزد روانشناس بالینی ببرید ایشان را نه مشاور خانواده . مشاور خانواده برای بررسی هایی
که گفتم هست . در موضوع اعتیادش و بررسی دقیقتر وضعیت شخصیتی و ... نیاز به روانشناس بالینی هست .
.
مرسی ازت فرشته مهربان که به تایپیکم سر زدی شوهر من دوران دوستی خیلی ترس داشت من و از دست بده بعد عقد انگار خیالش کاملا راحت شده که ا نگار من واز دست نمیده.صفت های خوب هم زیاد داره فرشته مهربان فقط مشکلش همین لب تابش هستش و برای مشاوره رفتن مشکلی نداره یکبار با هم رفتیم البته به نظرم مشاوره بیشتر روی رابطه اش با من صحبت کرد تا مشکلش باشه میبرمش فقط در تبربز کسی مشاوره بالینی سراغ داره که خوب باشه.و
الان خونه ما زندگی میکنه چون اومده تبریز من چه جوری ازش دوری کنم و باهاش برخورد بکنم کسی متوجه نشه ؟؟؟
و فکر کنم راحت قبول بکنه بریم مشاوره آیا بازم باهاش برخورد جدی بکنم یا نه ؟؟
و شوهر من واقعا کسی را نداره فقط من و داره بارها بهش گفتم که منم از دست میدی با این رفتارت البته پدرش آدم خوبی هست مشکلش با پسرش سر همین لب تابش هست بیشتر و الان شوهر من بیکاره به نظرتون برخورد جدی مشکلاتی را نداره البته بگم چون تازه ااینترنت پرسرعت گرفته خیلی به فکر کار نیست البته کارم نیست تو روزنامه که بره دنبالش بهشم میگم میگم میگه تو بگو من برم دنبالش وقتی نیستش
- - - Updated - - -
نظرتون اول خودم برم با مشاوره صحبت بکنم بعد ببرمش ؟؟؟
برام دعا کنید الان چون بیکاره به خاطر خرجش احتمالا مخالفت بکنه ولی من توکلم به خداست چون زندگیمو دوست دارم و واقعا آدم سالم و راستگو و صاف و ساده ای است
بعضی وقتا پدر مادرا از سر دلسوزی واقعا چیکارا میکنن مقصر تو اینجوری بودن همسر من بیشتر مادرشه چون عینه یه بچه باهاش برخورد کرده و باعث شده بود شوهرم از پدزش یه غول 2 شاخ بسازه و الگوی زندگیش مادرش بشه که بعد وارد شدن من تو خانواده اشون شوهرم متوجه خیلی از موضوعات شدش و رابطه اش با پدرش صمیمی شد که الان باز به خاطر لب تاب پدرش ازش فاصله گرفته یه جوری داره جریمه میکندش آیا یه نظرتو بهتر نیست رابطه اش با پدرش بهتر بشه ؟؟من از پدرش بخوام قبول میکنه چون رابطه اش با من فوق العاده خوبه و خیلی هوامو داره چونفکر میکنم واسه این بلوغ فکری بدونه یه مرد برای الگو برداری نیازه نمیدونم درسته یا نه
- - - Updated - - -
و فرشته جان شوهر من اصلا از شرط و شروط خوشش نمیادش دوستانه و با محبت بگم قبول میکنه
- - - Updated - - -
فرشته جان من حاضرم با این شرایط شوهرم بسازم اما به طلاق فکر نکنم و همه سعیمو واسه تغییر و کمک کردن بهش میکنم اگه نشد میسازم با این مسئله چون طلاق تو خانواده من اصلا یه دون هم نیست مشکلات بدتر از این و بزرگترای فامیل حلش کردن و اجازه نمیدن این اتفاق بیفته و شوهرم انتخاب خودم بود پدر و پدربزرگم تاحدودی مخالف بودن چون فامیل نبود و چون میگفت روی پای خودم میخوام وایسم پدرم کمکی نمیکنه اما من تو روز خواستگاریم گریه کردم بخاطر حرفای پدر بزرگم بخاطر مهریه بالا جلوشون وایسادم از 500 تا به 250 رسوندم مهریه ام را چون بدجور بگو مگو داشت میشدش اصلا نمیتونم چون با ذره ذره وجودم میخوامش اونم همینطوره فقط راهنماییم بکنید که کمک کنمش تا زندگیم بهتر بشه البته همه میگن از وقتی ازدواج کرده پخته تر شده
یه جور ترس تو درونمه داره وجودمو میخوره چیکار کنم ترس از دست دادن شوهرم ترس هیچ شدن زنگیم وای چه حس بدی دارم تا حالا انقدر ترس تو وجودم نبودش نمیدونم چرا از حرفای فرشته مهربان ترسیدم با اینکه میدونستم رفتار شوهرم عین بچه هاست شاید کسی جز پدرشوهرم این حرفا نزده بود بهم حاضرم هرکار برای بهتر شدن بکنم دنباله یه مشاوره بالینی خوب هستم تو تبریز
این ترسها را باید بزارید کنار ، ترس از دست دادن باعث رفتارهای نامناسب بخصوص ساپورتهای غلط میشه .
الآن سرنخهای مشکلات زیادی برای آینده و زندگی مشترک دیده میشه . که باید توجه کنی . اگر با رواشناس وارد گفتگو شدید و بهت گفت با چه
مسائلی مواجه خواهی شد در زندگی با او باید دروناً و کامل بپذیری نه از روی ناچاری ،چون طلاق مرسوم نیست . چون پذیرش یعنی اینکه اون چیزها اصلاً
برات مشکل نخواهد بود و اذیت نمی شوی و آسیب نمی بینی و ..... ناله و ناراحتی نمی کنی . اگر در رابطه با آنچه برات روشن شد به اینجا رسیدی که با
لذت با همه اینها زندگی خواهی کرد که ادامه بده .
مثلاً سرنخ عدم مسئولیت پذیری با توجه به رفتارهای کنونی و سابقه تربیتی او وجود دارد . و مسئولیت پذیری برای مرد هم فاکتور مهمی هست در زندگی .
سرنخ عدم تسلط بر هیجان و احساس وجود دارد که بسیار مسئله آفرین در زندگی می شود
سرنخ اعتیاد و وابستگی وجود دارد
اینها اساسی و مهم هستند برای زندگی و تبعات آنرا باید در زندگیت بررسی کنی و ببینی توانش را داری بپذیری یا خیر . اگر توان و ظرفیت را نداشته باشی
و از روی ناچاری بپذیری چه بسا کارت به مشکلات روحی بکشه . بنا براین خیلی حساب شده باید بررسی کنی و تصمیم بگیری و ترس از از دست دادن را
بگذاری کنار برای تصمیم گیری
.
سلام
آروم باش نوش نوش جان..به حرفای فرشته مهربون خوب عمل کن.. انعطاف پذیری باعث میشه بیشتر به کارش ادامه بده..
تایپیک چگونه منفعل نباشیم رو خوندی؟کلا خیلی خوبه
http://www.hamdardi.net/thread19883-2.html
همسرتون چه رشته ای خوندن؟تبریز شهر پرتحولیه..بازار و تنوع کارش هم زیاده..چند کاریابی برین..اگ کارهمسرتون مربوط به شهرک صنعتی میشه به تک تک کارخونه ها سر بزنن..
وقتی میخاین لپتاپ رو بذارن کنار باید جایگزین داشته باشه..مسئله کارشون باید حل شه..
عزیزم غصه خوردنت جز صدمه به سلامتیت ک اونم جبران ناپذیره دردی دوا نمیکنه..پس آروم باش دترجان..
امیدوارم خیلی زود مشکلتون حل شه..
اگ میبینید کسی نظر نمیده ناراحت نشین چون کارشناسهای محترم جواب دادند باید طبق اون عمل بشه بعدش راهکار جدیدترو خودشون میدن..
شادوموفق باشین
اینارو قبل پست دوم فرشته مهربان نوشتم اما نتونستم وارد سایت شم..
اگ حرفام نوش نوش جان رو از راهکارشما منحرف میکنه لطفا حذف کنید..متشکرم
فرشته مهربان ممنو از لطفت باشه حتما رو حرفات متمرکز میشم و مو به مو اجرا میکنم و نتیجه را بهتون میگم تا بیشتر از سمت شما راهنمایی بشم فقط جواب این سوالم را بدید مرسی از لطف و مهربونیه همتون
الان خونه ما زندگی میکنه چون اومده تبریز من چه جوری ازش دوری کنم و باهاش برخورد بکنم کسی متوجه نشه ؟؟؟
- - - Updated - - -
وفرشته جان یک مسئله ای هم که فکر کردم باید بگم اینه که ما فقط زیر یه سقف نرفتیم وگرنه همه جوره زندگیمون و شروع کردیم و هر جور رابطه ای باهم داریم
سلام به دوستان و مسئولین عزیز من این چند روز طبق فرمایشات فرشته مهربان از شوهرم با اینکه زیر یه سقف بودیم دوری کردم خدارو شکر که خانواده ام هم نبودن تا کسی متوجه بشه و شوهرم از همون روز اول شروع کردش که چرا اینجوری میکنی و من جواب نمیدادم میگفتم چیزی نیست شام و میخوردم قبل اینکه سفره را جمع کنم میخوابیدم الهی بمیرم همه کارارو میکرد و یه کلمه هم حرف نمیزدش همش میومد بغلم میکرد میبرد پیش خودش که بیا بشین پیشم حتی از سرکار رفتم تو پذیرایی خوابیدم بعد یه ساعت اومد بغلم کرد بزور بردش پیش خودش فقط دیروز تا من گفتم بریم با مامانینا بیرون گفت نمیام که باهم دعوامون شد و من گفتم زندگیت لب تاب شده دیگه این اوضاع را نمیتونم تحمل کنم شب در حضور پدرم تکلیفمو باهات روشن میکنم ولی پاشد باهامون اومدش بیرون بعد که اومدیم خونه تنها بودیم با هم حرف زدیم که بحث کشیده شد گفت میزارم میرم که من لباساشو پرت کردم سمتش از کشو گفتم اینم لباسات پاشو برو خودمم رفتم تو یه اتاق دیگه که بعد از چند دقیقه برداشت برام آب آورد و از دلم اومد در بیاره که منم بهش گفتم دارم دیوانه میشم از دستت و غیره اگه واقعا نمیتونی بیا توافقی تموم کنیم که خیلی ناراحت شد گفت این حرفا چیه منم گفتم من نمیخوام نقش دوم باشم تو زندگیت و نقش اول برای تو لب تاب و کلی حرف دیگه گفتم باید برای من وقت بزاری گفت چند روز اصلا نمیای پیشم محلم نمیدی صدات میکنم شبا میری رو تخت میخوبی به خودت نمیرسی چند روزه گفتم تو چند روز و نتونستی تحمل بکنی ببین من چند ماه چه جوری دارم تحمل میکنم از دیشب رفتارش بهتر شده و قرار شده با هم پیش مشاوره بریم . و پیش مشاوره هم رفتم فرشته جان گفتش که شوهرت بیش از حد دوستت داره و این باعث میشه که تو بتونی روش نفوذ داشته باشی و گفتش که تمام این برنامه ها و رفتارش باعثش لب تابشه و اعتیادی که داره باید کمک کنی بهش این وترک کنه و قبول کنه که داره بهش آسیب میزنه . و با صحبت هایی که شدش ازم خواست کنارش باشم و کمکش کنم تا این مسئله را بزاره کنار اون موقع مشکلات دیگه اش حل میشه و با صحبت هایی که راجب اخلاقش و من برخوردهای من شد گفت یه جاهایی ساپورت های غلط کردم خودمم هم قبول دارم . و گفت مشکل شما بیشتر سر لبتاب هستش و این باعث شده شما علایم دیگرو هم ببینید درونش که با ترک اون حل میشه و ازم خوااست تا همه تلاشمو بکنم اگه نشدش تصمیم دیگه ای بگیرم.قرار شد پیش مشاوره بالینی ببرمش اگه راهنمایی هایی لازمه بهم بگید تا انجام بدم
- - - Updated - - -
مشاوره ترسیمی از ترک نکردن لب تاب بعد تلاشو برام گفتش و بهم گفت تصمیم و بزار بعد تلاشتون و تغییراتی که درونش دیدی فعلا تصمیمی نگیر چون با این احساساتی که هر دو نسبت بهم دارید سر یه هفته دوبار ازدواج میکنید
سلام به فرشته مهران عزیز و بقیه دوستان دیرو ز شوهرم تا لحظه آخر میگفت که مشاوره فقط میخواد انتقاد بکنه من ولی بهش گفتم بخاطر من و اومدش رفتیم و مشاوره از من خواست بیرون باشم باهاشون صحبت کردش نزدیک یک ساعت و نیم تو اتاق بودن و مشاوره تشخیص داد که ایشون اگر از لحاظ اقتصادی وشعیت مناسبی پیدا کنه یک آدم نرمال هستش و مشکلی نداره و در مورد لب تاب هم گفتش که چون عصبی میشم و بهم فشار میاد چون خونه پدرزنم هستم فعلن و اینکه اوضاع خانواده و مادرم و پدرم و خواهرم بهم ریخته است آزار میبینم و الان با همشون قطع رابطه کردم و مشاوره تمام حق را به همسرم داد راجبه خاناده اش مادرش که مهرشو گرفته و بدهی همسرمو نمیده میدونه دستمون تنگه پدرشوهرمم که به فکر خانوم بازیشه هر دقیقه با یکی هستش و حتی نسبت به بچه هاشم بی مهر شده بازم و لب تابه همسرمو بهونه کرده شوهنم گفت من اینارو که میدونم و میبینم عذاب میکشم من اصلا معنی خانواده را هیچ وقت نفهمیدم چیه دلمم براشون تنگ نمیشه فقط خانومم برام مهمه و بخاطر اون تلاش میکنم .و تازه پدرشون خانواده منم تحریک میکنن که ساپورت مالی به هیچ عنوان نکنید تازه متوجه شدم بخاطر اینه که خودشون نمیکنن غرورشون نشکنه و دکتر گفتش که اگه از نظر اقتصادی اوضاعتون بهتر بشه زندگی خوبی خواهید داشت و گفت شوهرتون با لبتاب داره خلاء خانوادششو پر میکنه چون شوهرم گفت که عصبی میشم و بهم فشار میاد از این طریق تخلیه روانی میکنم خودمو تا حدودی آروم میشم
پدر شوهر من هیچ وقت ماشینشو دست شوهر من نداده پدر من چند بار کنار شوهرم نشونده و رونده دیشب ساعت 12 دوتایی ماشین و برداشتیم رفتیم بیرون یک ساعت چرخیدیم نمیدونید دیشب ساعت یک خوابیدش باهم خوابیدیم صبحم گیر داده بود بزار برسونمت با ماشین بعدشم بهم اس داده دوست دارم دلم تنگته تو چیزایی رو بهم دادی که هیچ کس نداده خیلی با انرژی بود بخاطر روندنه یه ماشین نمیدونی دیشب تو ماشین عین یه بچه ذوق داشتش :310:
- - - Updated - - -
به نطرتون من باید دیگه چیکارا بکنم ؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
بمن متوجه شدم که شوهرم از نظر شخصیتی هیچ ایرادی نداره فقط رفتارای خانواده اش باعث این مسائل شده به نظرتون من دیگه چیکار کنم تا این انرژِ ی بیشتر بشه درونش تا از لب تاب دورتر بشه و فاصله بگیره کمکم خلاء هاشو چطوری پر کنم دکتر گفتش لازم نیستش دیگه بیاید