-
ذهنت و باید درگیر چیزهای دیگه بکنی وقتت و پر پر بکنی به خودت و تیپت برسی اکثر مردا اینجوریین منم به شوهرم میگم قست داریم یکم رعایت بکن میگه من نمیتونم به خودم بد بگذرونم ذهنت و درگیر بکن که فرصت فکرکردن زیاد و بهش نداشته باشی با دخترت تفریح کن سرکار برو به تیپت برس واسه خودت وقت بزار خرید بکن کلاس برو
-
واقعا متاسفم.این همه فداکاری کردی و اونوقت...
واقعا نباید برای هیچ مردی دل سوزوند و نباید در حق هیچ مردی فداکاری کرد.واقعا انگار مردا تنها چیزی که تو زندگی براشون مهمه نیازای جنسیشونه...
میدونی همین که داره ازت پنهون میکنه و میترسه که بفهمی خوبه.اصلا به روی خودت نیار تا فکر کنه نمیدونی.چون اگه بفهمه میدونی و هیچ چی نمیگی خیلی بد میشه.
به خودت برس.از همه لحاظ.غذای
خوب بخور.هر چی هم پول درمیاری برا خودت خرج کن.ازشم زیاد پول بگیر.بگو نیاز دارم.بگو میخوام لباس بخرم.لوازم آرایش بخرم.موهامو رنگ کنم...بذار بدونه خرج داری.بذار بدونه تو هم میتونی خرج کنی
اما این کارو نمیکردی...بذار دیگه پول نداشته باشه خرج بقیه کنه
-
سلام به دوستای خوبم
reyhan.. nosh nosh ؤheaven65و shahtab همه دوستایی که این تاپیکو دنبال می کنن خیلی خوشحالم که شماها رو دارم ... وقتی می یام اینجا دردودل می کنم و شما با صبوری همراهیم می کنید خیلی سبک می شم و باعث می شه ناراحتیهام کمتر شه و پیش مامانم اینا که می رم دیگه حرفی از مشکلاتم نمی زنم یعنی نیاز پیدا نمی کنم دیگه بهشون بگم و اعصاب اونا هم آرومتر خواهد بود ..چون قبلا که براشون دردودل می کردم مامانم خیلی آرومم می کرد اما بعدش از خواهرم می شنیدم خودش نشسته گریه کرده و خیلی ناراحت می شد ...اما منو آروم می کرد الان دیگه بهشون چیزی نمی گم فقط گفتم اخلاقش داره بهتر می شه...
می دونید چیه من وقتی مشکلات بچه ها رو می خونم می بینم شوهر من خیلی از مشکلات شوهرای دیگه رو داشت اما خیلی هاشو درست کردم یادمه یه بار گفت من به خاطر تو خیلی عوض شدم خیلی چیزامو کنار گذاشتم تو به خاطر من چی کار کردی؟؟؟ من نمی دونستم چی بگم واقعا چون من فحش نمی دادم که حالا بخوام ترک کنم کتک نمی زدم که حالا بخوام کنار بذارم و.. که حالا بخوام تازه منت هم بذارم ... شوهرم معمولا تو بحث ها پیروزه با همه چون از زبون کم نمی یاره و خیلی هم پر توقعه
من همه چیزو کنترل می کردم .. اما خیانت رو نمی شه کاری کرد تا خود طرف متوجه اشتباهش بشه امیدوارم خدا زشتی این کارو بهش نشون بده و شوهرم بدش بیاد از خیانت برای همیشه...
این روزها سعی می کنم به خونه بیشتر برسم و برق بندازم خونه رو ...رانندگی هم بلدم اما برا امتحانش تنبلی می کردم که می خوام این هفته برم امتحان بدم وگواهیناممو بگیرم ... برام دعا کنید
-
یادت نره بازم برا اینکه خونه رو برق بندازی از خودت نگذری و خودتو خسته نکنی.تا جایی که خسته نشی به کارای دیگت برس.مهم اینه که خودت سرحال باشی.راستی بنظرت الان به شوهرت پیشنهاد بیرون رفتن بدی قبول میکنه؟
-
زندگی موفق عزیز؛ فقط خودت!
یعنی حتی عشق ورزیت و محبتت هم برای این باشه که خودت خوشحال بشی، شاداب بشی از اینکه نیاز درونیت به محبت کردن رو داری ارضا میکنی!
مطمئنم که موفق میشی و خداوند هم کمکت میکنه! خداوند خودش گفته از تو حرکت از من برکت!
باید نشاط و شادابیت رو به وجود خودت برگردونی!
-
سلام زندگی موفق عزیز من تاپیکتها رو خوندم و می خوام بهت بگم تو خیلی دختر قوی و باهوشی هستی و هرچی فکر میکنم میبینم من نمیتونم مثل تو فکر کنم و مثل تو برخورد کنم ولی میخوام بهت بگم من هم با برخی دوستان هم عقیده ام واسه خودت وقت بزار برو کلاس حتما حتما گواهی نامه ات رو بگیر و حتی شده قسطی یه ماشین هم بخر به قول دوستان به همسرت نشون بده که تو خرج داری ببرش زیر بار قسط آره برو گرونترین آرایشگاه ها موهات رو رنگ کن های لایت کن لوازم آرایش گرون بخر لباسهای گرون بخر دلت نسوزه که همسرت پول داره یا نداره کلاس های مختلف خودت و دختر گلت رو ثبت نام کن ماشاءالله تعداد این کلاسها هم کم نیست واسه تمیزی خونه ات هر دو هفته یه نفر بگیر خونه رو تمیز کنه انقدر هم خودت رو درگیر برق انداختن خونه نکن گاهی زنگ بزن همسرت که وقت نکردی شام درست کنی یا شام برید بیرون یا بگو از بیرون بخره بیاره مهمون دعوت کن مهمونی برید از کسائی شروع کن که همسرت باهاشون احساس خوشی داره اگه دوست خانوادگی دارید یا فامیلهائی که همسرت باهاشون راحته بگید بخندید با دخترت یه هدیه واسه همسرت بخرید بدون مناسبت یا با مناسبت بگید به خاطر اینکه این مدت سرت خیلی شلوغ بوده و به خاطر ما خودت رو درگیر کار کردی این رو واسه تشکر و قدر دانی از زحماتت خریدیم ... هم به خودت برس هم اینکه نیازهای همسرت هم در نظر بگیر سعی کن کارهائی کنی که بیشتر تو خونه و با شما بودن بهش لذت بده قرار بزارید بیرون یه روز بگو یه مهمونی دعوت شدی با دوستات و نمیخوای دخترت رو ببری و مثلا یه شب بزارش پیش باباش و تو با دوستهات یه دوره بزارید بعد همسرت بیاد دنبالت آخر شب میدونی یه مقدار درگیرش کن مسئولیت بهش بده ......... موفق باشی عزیزم
-
ریحان عزیز فکر می کنم برای پیشنهاد بیرون رفتن رو دادن یه کم زوده دوست ندارم جواب نه بشنوم... چشم بیشتر برای خودم وقت می ذارم
del عزیز حرتون خیلی قشنگ بود دوست دارم به خودم خیلی توجه کنم خیلی وقته خودم رو از یاد بردم امیدوارم موفق بشم
ملکه عزیز ممنونم لطف دارید ... در مورد شام چون رژیمه معمولا شامش رو تو باشگاه می خوره بعد میاد خیلی کم پیش اومده این چند ماهه که باشگاه می ره با ما شام بخوره ولی امیدوارم بیشتر شه ..تو اینجا از فامیلای شوهرم فقط داییش و داداشش هست که داییش دوست نداره رفت و آمد کنیم. چند بار هم پیشنهاد دادم که داداشت تازه ازدواج کرده یه سر بریم خونشون اما تا حالا حاضر نشده . با خانواده ما هم که کلا قطع ارتباطه . یه دوست هم داشتیم البته همکارمون بود و زن و شوهر خیلی خوبی بودند اما به خاطر مسائل مالی دعواشون شد و دیگه نمی دونم چه کنم خیلی دوست دارم با افرادی که موفقند رفت و آمد داشته باشیم ولی نمی دونم چه کنم این همه فامیل دارم دختر عمو دختر عمه هام دختر خاله هام .. اما شوهرم تا حالا خیلی تمایل نشون نداده برای رفت و آمد باهاشون .. بقیه دوستاشم که مجردن امیدوارم زودتر متاهل شن برن سر خونه زندگیشون... اما در مورد خرج ها فعلا نمی خوام یهو خرج رو دستش بذارم دوباره بدش بیاد از من گفتم که پولدوسته ... فکر می کنم همه چیز در حد متعادلش خوبه .. ضمن اینکه تازه از ورشکستگی دراومدیم..
بازم ممنون از راهنمایی هاتون
دعا کنید برا همه اونایی که مشکل دارن امیدوارم مشکل همه مون زودتر حل شه
-
منم هم عقیده هستم خودت و زیاد درگیر تمیز کردن خونه نکن بگو دستم درد میکنه خسته میشم کمرم درد میگیره یکی رو بگیر 2 هفته یکبار یا ماهی یکبارتمیز بکنه بزار به جای اینکه پولشو خرج این و اون بکنه خرج زندگیش بکنه به تیپت و ظاهرت برس گواهی نامه اتو حتما بگیر و با دخترتو دوستات برو تفریح حتی بعضی وقتا که داری میری بهش بگو تو هم میخوای بیا باهم بریم یواش یواش تو که اون همه مسئله رو درست کردی اینم میتونی واقعا احسنت داری صبور باش بازم گلم کار خوبی میکنی نمیگی چون مادرا واقعا داغون میشن دلت گرفت بیا اینجا من اکثر موقع ها هستم چون تا 5 سرکارم و کارم سبک هستش
-
ممنونم عزیزم
دوست دارم سرگرم باشم با هر چی که می شه...من نمی تونم بهانه بگیرم تا بگم سرم درد می کنه می گه سر من بیشتر درد می کنه ... موقعی هم که با هم خوب بودیم یا همینو می گفت یا اگه سر حال بود می گفت اصلا هیچ کاری نکن استراحت کن بعد یه سری کارها رو می کرد و بعد همش تو دعوا می گفت ظرفا رو که من می شورم خونه که همیشه کثیفه... در صورتی که همیشه تمیز بود با این که شاغل بودم ولی نهایت سعیمو می کردم با وجود بچه کوچیک که همه می دونن چقدر ریخت و پاش داره ... اما کافی بود یه تار مو رو بالشش باشه و اون رو تا مدتها می گفت یا یه بار یه میوه تو یخچال پلاسیده می شد اونو تا مدتها می گفت ... از نظر اون تمیز یعنی همه چی برق بزنه و حتی یه تار مو هم رو فرش نباشه ..اینطوری حداقل بهانه نداره
مثلا یه مدت می گفت شام نخوریم رژیم بگیریم منم گفتم باشه بعد از یه ماه می گفت غذا هم که درست نمی کنی .... بابا خودت گفتی شام رو حذف کنیم.. بعد می گفت با من بحث نکن ..
البته یه چیز سبک درست می کردیم
-
سلام دوست خوبم. ممنون از اینکه به تاپیکم سر زدی و راهنماییم کردی.
من هم نوشته های شما رو خوندم...تقریبا همه شون رو. و متأسفم از اینکه نمیدونم و بلد نیستم راهکار صحیحی ارائه بدم. امیدوارم حالا که این شانس رو داشتی که یه کارشناس جوابتو بده بهترین استفاده رو ببری....گرچه در عمل کار سختیه. برای من هم پیش میاد به چیزی شک کنم...سخته به رو خودت نیاری...میفهمم.
من و همسرم امروز رفته بودیم جایی...بحثمون شد. ولی نه شدید...گفت من برم تو ماشین آب بخورم...وقتی رفت از پنجره نگاهش کردم. اما چیزی ندیدم. نمیدونم من رو دید یا نه ...اومد بالا بطری آب دستش بود و طفلی هیچ بویی هم نمیداد !!! نصف آبم رو من خالی کرد که چرا حرفشو گوش نمیدم!!!
اما وقتی رفتیم تو ماشین نشستیم ماشین بوی سیگار میداد.
من موندم و کلی سؤال...عصبی شد اومد پایین سیگار کشید؟...پس چرا اومد بالا بو نمیداد؟....بوی سیگار که اینقدر زود نمیره؟....پس نکشیده!!! اگه نکشیده چرا ماشین بوی سیگار میداد؟...اصلا چرا از شیر بالا آب نخورد رفت از ماشین آب بیاره؟...اونم آب معدنی گرم و مونده؟....اون که زود برگشت...حتی فرصت نکرده سیگار روشن کنه...شاید روشن کرده دیده لب پنجره ام زودی خاموش کرده؟...یعنی اینقدر ریسک میکنه بره سیگار بکشه؟...اونم من که زودی میفهمم و گیر میدم؟....نکنه سیگار نبوده یه ماده مخدر دیگه بوده با آب خورده!!!!!!.....ولی چرا ماشین بو میده؟....
ولی هیچی به روی خودم نیاوردم. چون مطمئن نبودم !!!! همین. اگه کوچکترین اشاره ای هم میکردم و میفهمید من بهش بی اعتمادم اگه کاری کرده بود که میفهمید لو رفته و باز هم میکرد... اگه هم کاری نکرده بود که بدتر عصبی میشد و میگفت این که در هر حال به من اعتماد نداره پس حداقل کار خودمو بکنم که دلم نسوزه به خاطر هیچی سرزنش میشم!!!
میخوام بگم تا از چیزی مطمئن نشدی به روش نیار. اگه هم مطمئن مطمئن شدی. همون لحظه به روش نیار...یکم صبر کن و مشورت کن ببین چه جوری بگی؟ چه کار کنی؟