-
ری عزیر ممنون از راهنماییت. می دونستم که دروغ میگه. به هر حال رابطه من و اون تموم شد.
درست یکماه ازش بی خبر بودم تا اینکه هفته پیش مادرش به خواهرم اسمس داد که وسایلی رو که ما برای مرضیه خریدیم رو پس بدید. منم برای بار آخر بهش اسمس دادم که بیا بریم بیرون با هم حرف بزنیم اما اون جواب نداد و منم تصمیم آخر رو گرفتم که نه وسایلی بر می گردونم و نه حرفی دیگه با کسی دارم. وسایلی که اونا برای من خریدن شامل یه مانتو، یه شلوار ، یه کفش، یه کیف و یه شال هست. یه زنجیر گردنبندی طلاهم که با کلی دعوا برای نشونه برام آوردن . همین. نمیدونم مادرش با چه رویی تونسته این حرفو بزنه. توی طلاق قبلیم همه وسایلی رو که برام خریده بودن رو حتی جوراب هارو هم پس دادم و اونا هم نامردی نکردن و همه اونارو بردن برای عروس جدیدشون. دیگه نمیخام اشتباه کنم
دوباره یکسال دیگه از عمرم رو به پای یه آدم بی لیاقت هدر دادم. از دست خودم و انتخاب های خودم دلگیرم. دلم بدجور شکسته و ناراحتم.
-
مرضیه جان،
متاسفم از اتفاقی که افتاده.
نامزدی برای شناخت است. شما توی دوره شناخت متوجه شدی که فرد مناسب شما نیست. لازم نیست اینقدر ناراحت باشی.
خدا را شکر کن که شرایطت و خانواده ات و خدا این فرصت را در اختیارت گذاشتند که قبل از این که وارد زندگی بشی این آقا را بشناسی.
دخترهای زیادی اینجا تاپیک باز می کنند و علیرغم شرایط نامناسب نامزدشون و راهنمایی های دوستان، احساس عمل می کنند.
برخورد منطقی و به دور از احساس شما جای شکر داره. خدا را شکر کن که تونستی تصمیم درست بگیری.
در مورد وسایل هم لج بازی نکن. اگر اصرار کردند بهشون برگردون. ارزش آرامش تو خیلی بیشتر از یک دست لباس و یک گردن بند است.
انشالله به زودی خدا فرد مناسب زندگیت را سرراهت قرار می ده.
-
عزيزم سر عقدت نبايد كادوهاتو پس ميدادي اونا مال خودت بود
ولي الان بايد اونا رو پس بدي نكنه بشينن پشت سرت حرف بزنن.خدا خودش كريمه و كمكت ميكنه از اين ببعدم رو خواستگارات بيشتر دقت كن
خدا دوستت داشته
-
دوستای خوبم ممنون از راهنمای هاتون. هرچند دلم نمیخاد وسایلی رو با خودم نگه دارم که روز به روز باعث تنفر بیشتر من میشه اما از طرفی هم دلم میخاد لج اونارو در بیارم. فعلا یه مدت صبر میکنم تا دوباره اصرار کنن برای پس دادن بعد بهشون بر می گردونم.
اونقدر بهم ریخته ام که دیگه حتی حال و حوصله گریه کردن هم ندارم. وقتی مادرم موضوع رو فهمید اونقدر گریه کرد که حالم از خودم و سرنوشت خودم بهم خورد. برای فرار از محیط خونه و فراموش کردن شکست دوبارم یه کار جدید پیدا کردم که از صبح زود میرم و شب توی تاریکی بر میگردم خونه تا کسی از همسایه ها منو نبینه. حتی روزای تعطیل هم دارم میرم سرکار بلکه بتونم فراموش کنم این همه دردو.
ممنون از راهنمایی های شما. واقعا ممنون
-
سلام عزيزم
ميدونم الان براي نظر دادن دير شده ولي عزيزم اشتباه نكن و همين الان وسايلشونو با پيك بفرست همشونو و حتي شك نكن اين بهترين راهه
اينكه خيلي راحت برخورد كني بيشترحرصشونو درمياره
البته اگه لباسات كثيفه همونطوري بفرست فقط واسه خنك شدن دلت گل نازم:58: