نوشته اصلی توسط
سوگند32
ناگفته نماند من به هیچ عنوان قصد ندارم کسی و داخل زندگیم کنم من همسرم و خیلی خیلی خیلی دوست دارم و هیچ کس و با اون مقایسه نمی کنم. شاید کمبود هایی داشته باشه ولی برای من بهترینه و خودشم می دونه که شدیدا دوستش دارم. شاید یک بار دیگه اینجا تایپیک بزنم و در این مورد صحبت کنم که من همیشه تو نگرانی از دست دادن شوهر و بچه هام هستم و گاهی از این دلشوره بیمار می شم. من داشته هام و دوست دارم و از زندگیم لذت می برم. همیشه این نگرانی که یکی از این سه تا نباشه اکثرا خوشیم و ناکام می کنه.
برادر همسرمم اگه دوست دارم بازم تاکید می کنم هیچ وقت به مسایل جنسی فکر نمی کنم نمی دونم چرا همیشه مسایل جنسی و کنار عشق می ذارن چون در این مورد همسرم از سرم زیادیه. گفتم اون غروری که داره باعث می شه لذت ببرم. یکی از دوستان گفته بود فکر کن اگه اونم بخواد همراهیت کنه؟ در اون صورت دیگه دوستش نخواهم داشت همین که در عین توجه بی توجهی می کنه برام لذت بخشه. البته در این مورد جاری من هم بی تقصیر نبوده. مدام هر وقت که به من زنگ می زنه از حرفها و عقاید و توجه او به من برام می گه. و قبول کنین وقتی یکی مدام بگه فلانی دوستت داره و تو تو رفتارش اون غرور و ببینی ناخداگاه جذبش می شین.
من بازم ممنون می شم اگه راهنماییم کنین. اینکه بتونم از تصوراتم به قول شما فانتزی های ذهنم فاصله بگیرم.