-
اتفاقا شوهرم دیشب می گفت برو یه کلاسی چه خبره هر روز هر روز خونه مامانت.می ترسم با این کارا شوهرم بیجا پی به درستی روشش ببره اخه باید اونم یه جوری بفهمه که با این کارا نمیشه حرف خودشو به کرسی بنشونه
- - - Updated - - -
باشه من این روشو امتحان میکنم یه بهانه ای هم جور می کنم به مامانم می گم ولی بازم از جانب مامانم ناراحتم
-
مگه خونه بقیه بدون دعوت می رن شب نشینی ؟
شماگفتی بدون دعوت نمی رن که
ببین نه شما برو نه دعوت کن یک هفته بگو کلاس دارم و تکالیفم سخته تا سطح خودمو بالا ببرم به خودم گفتم تا این قسمت کتابو یاد نگیرم هیچ جا نمی رم تو این 4 سالم غفلت کردم کلاسی ثبت نام نکردم خیلی عقبم
یا از این حرفا بگو یه هفته نمی یام
ببین رفتار شوهرت چه تغییری می کنه
-
خیلی از راهنماییات ممنون برام دعا کن .راستی برام دعا کن این ماه ازمایش بارداریم +باشه چون خدای نکرده نباشه یه داستانم برای اون دارم
- - - Updated - - -
خونه بقیه بعضی وقتا بچه خواهرم زنگ میزنه می گه بیاید بعضی وقتا هم مامانم می گه دلم تنگ شده برای بچش میره
-
مشکل ما همین جاست عزیزم
سعی کن غرور رو کنار بذاری جنگ که نیست زندگیه با عشق و علاقه به خیلی از چیزایی که می خواستی می رسی ولی با لجبازی و غرور بی جا نه
یه کلاس ثبت نام کن و از شوهرت تشکر کن که به فکرت بوده
- - - Updated - - -
برات دعا می کنیم
موفق باشی عزیزم
- - - Updated - - -
شوهرت اگه تغییر رو توی توی ببینه خودش هم تغییر می کنه اما انتظار نداشته باش یه ششبه تغییر کنه
زمان می بره ولی درست می شه
اصلا بحث ننکنی ها با روی خوش باهاش از امرزو به بعد برخورد کن جوک بگو از چیزایی که خوشش می یاد بگو جو خونه رو شاد کن
-
راستی ممکنه بچه بیاد این حساسیتا کم بشه؟اخه من دوست دارن بچم توی یه محیط اروم و با عشق به دنیا بیاد مگه اون چه گناهی کرده
-
آره با اومدن بچه خیلی از حساسیت ها کم می شه کانون خونه گرمتر می شه و احساس مسئولیت هر دو طرف بیشتر می شه و وقت کمتری برای بحث و جدل دارید از طرفی خانواده ها هم بیشتر بهتون سر می زنن به خاطر نوه هم که شده گرمتر می شین
اما قبلش سعی کن همه چیزو درست کنی
یعنی از خودت شروع کن بعد از چند ماه تغییرات رو توی شوهرت هم می بینی
-
ممنون عزیزم انشاا... توی زندگیت رنگ غم و غصه رو نبینی.شادباشی.خدانگهدار
-
-
سلام عزیزم
من همه پستاتو خوندم و واقعا احساس میکنم شما به مادرت بیشتر از شوهرت اهمیت میدی؟چطور ممکنه شوهرت این احساسو نداشته باشه؟
همه دخترا به مادرشون وابسته هستن و همه مادرا هم رو دخترشون خیلی حساسن.من خودم تک دخترم و به شدت به مادرم وابستم طوری که اوایل گاهی آخر شب گریه میکردم و شوهرم میبردتم خونه مادرم اما حالا بعد از یک سال وقتی سر شوهرم خیلی شلوغه یک هفته میگذره و اونجا نمیرم.
شما روشت ار اول کاملا اشتباه بود که هر روز اونم تنها میری خونه مادرت.چون از اول اشتباه کردی حالا باید همچنان به اشتباهت ادامه بدی؟
شما حاضری بخاطر مادرت بری هر روز اونجا که ناراحت نشه و اونوقت بخاطر اینکه همسرت ناراحت نشه چیکار براش کردی؟
یک خانم بعد از ازدواج بزرگترین دغدغه ش باید همسرش باشه نه خانواده ش.
مطمئن باش باید دلیل این همه ناسزا و بی احترامی همسرت به خانوادت رو در رفتار خودت جستجو کنی
لطفا کمی هم از نگاه همسرت و بی طرفانه به زندگیت فکر کن
-
آرزو داری شوهرت بمیره که تمام عمرت رو به پدر مادرت خدمت کنی؟؟؟ پس چرا ازدواج کردی؟
به نظر من این رفتار و طرز فکر شما غیر طبیعی تر از کارهای همسرته ! در ثانی نگرانی که چه کار کنی که همسرت عصبانی نشه ... از اون ور هم چه کار کنی که مامانت ناراحت نشه ... پس این وسط خودت چی؟ اینجوری که همه هم و غم شما میشه راضی نگه داشتن بقیه !!!
همسرت به خاطر رفتار خود شما حساس شده. واسه کم کردن حساسیتش یک راه بیشتر نداری...مطلقا به موضوعی که حساسش کرده نپردازی...مدتی خونه مامانت نری. مامانت میفهمه و نگران میشه و جویای ماجرا میشه. اولا که لازم نیست ایشون رو توجیه کنی که چرا هرروز نرفتی؟ چون شما متأهلی و قطعا رسیدگی به زندگی خصوصیت وظیفه است اما سر زدن به مادر اونم هرروز! در اولویت بعدیه...گرفتار بودی نتونستی یا اگه یهو سختته این جوری برخورد کنی واقعا برو کلاسی چیزی که گرفتار باشی. ایشون قطعا درک میکنه و خودش به شما سر میزنه! هیچ مادری راضی نیست دخترش واسه خاطر اون به زحمت و دردسر بیفته.
عزیزم اگه تازه عروس بودی یکم میشد درکت کرد ولی شما بعد از 4 سال هرروز میری به مامانت سر میزنی؟؟؟
من به شوهرت حق میدم ناراحت و حساس بشه و حس کنه نفر دوم تو زندگی زنشه! گرچه فحاشی و زد و خورد غلطه ولی لابد شیوه دیگه ای واسه ابراز ناراحتیش بلد نیست یا شاید هم بقیه روش ها رو امتحان کرده که شما را به خودت بیاره ولی دیده جواب نگرفته کاسه صبرش لبریز شده!