-
سلام به همه...
من این چند روز خیلی فکرم مشغول بوده تا یه جوری بهش بگم...نتونستم......................چط ر بگم ناراحت نشه؟؟؟نمره منفی هاش زیاده مخصوصا خانوادش که به جای اینکه بگن ما دختره رو راضی کنیم نارضایتی از خودشون نشون میدن.
به نظرتون بهش بگم که این سایتو نگاه کنه؟که دیگران چی میگن؟
- - - Updated - - -
سلام به همه...
من این چند روز خیلی فکرم مشغول بوده تا یه جوری بهش بگم...نتونستم......................چط ر بگم ناراحت نشه؟؟؟نمره منفی هاش زیاده مخصوصا خانوادش که به جای اینکه بگن ما دختره رو راضی کنیم نارضایتی از خودشون نشون میدن.
به نظرتون بهش بگم که این سایتو نگاه کنه؟که دیگران چی میگن؟
-
من دارم دیوانه میشم.دوست داشتنش منطقو از سرم برده.وقتی میخام بهش بگم که تموم کنیم سکوت میکنم و روم نمیشه بگم.....چه راهی پیشنهاد میکنید>؟
-
سلام.اول خاستم بگم کلمه بیکار که راجب این آقای نگون بخت استفاده می کنید صحیح نیست اصلا.منم پسرم، ارشد، سربازم عملا بیکارم اما خاهشا نگین بیکار ،بیکار کسیه که نه پتانسیل کار رو داره و نه اینکه تو سن کارهست ولی نشسته خونه.این بنده خدا کارش درس خوندنه که بقول خودتون درسش خوبه پس بیکار نیست شغلش تحصیله.شما باید آینده نگر باشی شکرخدا هم که خانوادش میتونن تامینش کننو نگفتم قبول کن گفتم هی نگو بیکار چون با این تعریف 90%آدمای این سایت بیکارن:mad:.بعدشم من و نامزدم رفتیم پیش مشاور گفت شماها باید اول واس خودتون دلتون بسوزه ن واسه دیگری.شما هم دلت واس خودت بسوزه ببین دلت چی میگه نگو دلم واس اون میسوزه ازدواج بچه بازی نیست که میگی نمیتونم گناه داره شاید علت نتونستنت یچیز دیگس.........
اما بقیه موارد مثل مخالفت خانواده و ....میتونه مهم باشه.
اما ازت 1 خاهش میکنم اگ مطمئن شدی و خاستی بگی نه بعد امتحانات بگو، الان بهیچ وجه نگو چون قطعا امتحاناتشو خراب میکن.این ی خاهش دوستانه بود گوش بده لطفا
-
مرسی احمد اقا....
میدونید مشکل من این بود که از بچه بودم به خاطر مشکل پدرم به کار یه مرد حساس شدم.دست خودم نیست........چشم دیگه بیکار نمیگم.
این اقا که اول ازم خاستگاری کرد گفت من هیچ مشکل مالی ندارم و این حرفا ...منم گفتم خوبه.
ولی وقتی جلوتر رفتیم از برخورد خانوادش سرد شدم.اونام کمی مخالف هستن.پسره اینقدر دوستم داره بهم چیزی نمیگه.احساسی واقعا ازش راضی هستم.الان نزدیک 3ماه شده با هم اشنا شدیم محرم نامحرمو رعایت میکنه که مبادا ناراحت بشم. ولی من متوجه نارضایتی خانواده اونا شدم.اونا عروس از یه خانواده پولدار دوست دارن.....حتی از حرفای خودش متوجه شدم.در صورتی که من الان موقیت شغلی خوبی پیدا کردم.باز هم اونا به پول پدر دختر نگاه میکنن.
وقتی استقلال نداره دوروز دیگه انتظاری از پسره داشته باشم جلوی خانوادش نمیتونه حرفی بزنه...جدا از اینکه اونا یه مقداری خسیس هستند وهنوز هیچی نشده واسه عروسی و این چیزا بحث هست.
و حتی با تمام دوست داشتن پسره .....نسبت به مسایل مالی خیلی خیلی زرنگه.....حتی تا جایی که میگه ما نامزد شدیم من خرجتو نمیدمو ما رسم نداریمو این حرفا...
وقتی اینارو میگه اصلا نمیتونم به چشم یک شوهر بهش نگاه کنم.یه مرد میخاد ازدواج کنه به خانومش این حرفو میزنه؟همش میگه باید از توقع و انتظارت به خاطر اینکه دوست دارم وعاشقتم کم کنی تا به ارامش برسیم.....
-
و اینکه این اقا زمانی که با خانوادش رفتن تحقیق همسایه هامون همه از خانواده ما تعریف کردن و مخصوصا از مادرم که همه به احترام و ارزش ازش تعریف میکنن.ولی اونا به چیز دیگه توجه میکنن.حتی همسایه هامون به اونا گفتن اگه شما با اینا وصلت کنید برید امامزاده نظر کنید....دلیلامو کامل به خواستگارم بگم حتما قانع میشه....؟؟؟؟
و اینکه همش بهم میگه عشق توی زندگی به تنهایی کافیه ..ولی من قبول ندارم.نظر دیگران چیه؟؟؟؟
-
باید بگم به این توجه کنید وقتی یکی خرجشو و همه خونه زندگیشو باباش میده باید به حرف اونا توجه کنه و حرف اونا واسش مهم باشه میگم باید گوش بده چون اگه نده اثاث تو کوچه و .....
منظورم بدی این آقا نیست منظورم میزان عقل و منطقی بودن خانوادشه، یعنی الان که بدون کمک اونا شما نمیتونید زندگی کنید(حداقل تا 4-5 سال آینده) پس باید خیلی به منطقی و عاقل بودن خانوادش بویژه مادرش توجه کنید.
زندگی با ادم خسیس سخته شکی نیست اما نمیشه بسادگی گفت خسیسه، منم ب نامزدم گفتم تو دوران عقد هروقت پول داشتم به توام میدم نداشتم ن.پس اگه 1ماه ندم خسیس نیستم.بعدشم تو ازدواج2نفر باید از خاسته هاشون کوتاه بیان.من توعمرم کلا5 دفه رفتم صف نونوایی اما عیال گفت اصلا از صف نونوایی خوشش نمیاد نمیدونم چرا اما چون واقعا خوشش نمیاد من گفتم باشه من انجام میدم.این 1 مثال کوچیک بود، از مواضع مهم و عقلانیتون کوتاه نیاین اما اگه واقعا هدفتون آرامشه باید هردو از بعضی مسائل کوچیکتر کوتاه بیان تا به بزرگترین چیز زندگیشون که همون آرامش و در مرحله دوم اسایشه برسن.
اما اگه خانودش شما رو بخان خیلی ادامه راه ساده میشه.من مامانم الان که هنوز با عیال اینده رسمی نشدیم خوش رفت واسش هم قبل عید هم بعدش کادو خرید داد به من بدم بهش و همش نصیحت میکنه که با زن مهربون باشم،دختر مردم با هزار امید میاد خونه شوهر، خسیس بازی درنیار و ازین حرفا.گفتم بدونین که اگه مامانش شما رو بخاد و خوشش امده باشه واقعا اوضاع میتونه بهتر باشه حالا اینکه نظر دقیق خانوادش چیه من نمیدونم.این مهمه و بهش دقت کنین . هیچوقت توقع نداشته باشین جلو خانوادش وایسه حتی اگه منطقی نگفتن.خانواده ای رو پیدا کنین که صحبت غیر منطقی نکنن این مهمتره. ببخشید من کلا پر حرفم.........
- - - Updated - - -
ضمنا درمورد خرجی زن تو نامزدی و عقد باید چندتا چیزو بگم:(اگر عقدش شدین)
1- قانونا باید بده چون شما از نظر قانون زنش هستین ولی شرعا نه.چون ازنظر شرع نفقه منوط به تمکینه و اصل تمکین آن چیزی است که بعد ازدواج اتفاق می افته و تمتم روابط زمان عقد تا زمانی که شما دوشیزه باشین نصداق تمکین نیست و حق نفقه ندارین.
2- حالا که قراره 1 زندگی ساخته شه 2 نفر بهم کمک کنن نه اینکه توقع این باشه عین باباتون خرجتون رو بده.حتی اگه شما کار میکنی خرج اونو بده. بعد ازدواج اینا مهم نیست. بعدشم بعنوان 1 پسر میگم هرچه توقعات کمتر باشه و آن کمتر سختی بکشه ارامش بیشتری در اینده خاهد بود و بیشتر ممنونتون خواهد بود.حالا بعضی از این خانوما نیان بنویسن پسرا نامردن و این حرفا همه رو به 1 چشم نگاه نکنین.
3- نفقه و خرجی کلمه قشنگی نیست پسرا ناراحت میشن از الان صحبت پول باشه مگه تا قبل اون شما گشنه مونده بودین که الان اون باید خرجتون رو بده.هدیه و رستوران بجای خود امام 1 پول ثابت ماهانه واقعا بی معنیه.همه چی دخترا شده قرن 21 آزادی و برابری زن و مرد و توقعاتشون سر به فلک میزاره ولی تا صحبت نفقه و مهریه و خرج میشه عین 1000سال پیش صحبت میکنن.
4- اگه 1 پسر دید اقتصادی نداشت و این مسائل واسش مهم نبود باید شک کنین نه الان.خرج زندگی پای ما مردای بدبخته
5- اینکه به مسائل مادی توجه میکنه نشون میده کاملا عاشق نشده و عقلشو از دست نداده و با منطق تصمیم میگیره که این نشونه منطق میتونه باشه(البته ممکنه نشونه خساست هم باشه سخته تشخیصش اما غیرممکن نیست)
6- عشق اگه نباشه ازدواج بی معنیه ولی عشق تنها کافی نیست.عشق واقعی تموم نمیشه ولی بعد مدتی عقل که خبری ازش نبود پیداش میشه وممکنه چیزایی بگه که قبلا بهش توجه نشده بود. زمان میتونه به شما کمک کنه.زود هیچ تصمیمی نگیرین
7- بنده هیچگونه مسئولیتی نسبت به تصمیم شما و عواقب خوب یا بد آن ندارم.عادت کنین مسئولیت کارها و تصمیماتتون رو خودتون قبول کنین.مساله خاصی منظورم نبود این جمله رو کلی گفتم.
-
مرسی از لطفتون...
من گیج شدم چه تصمیمی بگیرم.باید توی خلوت خودم تصمیم بگیرم.....فقط امیدم به خداست.
-
سلام به همه دوستای عزیز....
من توی این مدت داشتم فکر میکردم.چند هفته پیش دقیقا روزی که امتحانمونو دادیم خیلی منطقی بهش جوب رد دادم و دلیلام واضح بود...
ولی حق با احمد اقا بود که گفت این اقا از من خوشش نمیاد...
اونم یه دوروزی پیام دادو اظهار ناراحتی کرد و دیگه پیامی نداد.من بهش گفتم که از اوایل اردیبهشت خاستم بهت بگم که جوابم رد هست و فقط به خاطر امتحانات نگفتم تا شاگرد اول بشی واسه سهمیه دکتری و لی اقبول نمیکرد میگفت دروغ میگی.در صورتی که من هیچ وقت دروغ نمیگم....نه به خانواده خودم و نه دیگری...
ولی همین که بهش جواب رد دادم شروع کرد به منت گداشتن.......
از راهنماییاتون ممنون که تونستم نتیجه درستی بگیرم.....